همانطور که در مطالب گذشته ذکر کردیم ، افسردگی دلایل و انواع مختلفی دارد که یکی از شایع ترین آنها ، افسردگی فصلی است. برخی از افراد به دلایل مختلف مانند آب و هوای این فصل دچار افسردگی می شوند. اما آیا راهی برای فرار از این موضوع وجود دارد؟
اصلا فارغ از همه حرف های روانشناسانه انگار یک ربط عجیبی بین «پاییز» و «اندوه» وجود دارد. یک بار دیگر ترانه های معروف خزانی را توی ذهنتان مرورکنید. از «شد خزان گلشن آشنایی» گرفته که از پاییز به عنوان استعاره استفاده کرده تا «از آن شب سرد پاییز، آهنگ سفر کردی» زنده یاد ایرج بسطامی که در آن پاییز لوکیشن (!) اندوه است و اتفاقا این شب ها به خاطر قرار داشتن در همین لوکیشن همه شبکه های رادیویی فرت و فرت پخشش می کنند و فکر هم نمی کنند که این ترانه چقدر غمگین است. حالا ما بیشتر گیر می دهیم به برگ ریزان طوری پاییز و حال درخت ها و اینها، آن طرف آبی ها بیشتر به «کم نور» بودن پاییز گیر می دهند واین اندوه را با آن «تاریکی» نشان می دهند.
«تاریکی» و نبودن نور، همیشه استعاره چیزهای غمناک ترند. سوزان سانتاگ یک جمله معروف دارد که ما آن را کرده ایم عنوان همین صفحه، وقتی از بیماری های رواشناختی می نویسیم: «بیماری، طرف تاریک وجود است». خلاصه اینکه این دفعه می خواهیم درباره ربط «فصل»ها و «حال آدمیزاد» حرف بزنیم به این بهانه که حالا پاییز است و طبق آنچه که در همه متن های معتبر روانپزشکی آمده آن نشانه هایی که به افسردگی زمستان معروف است در پاییز شروع می شود. شواهد این مدعا را هم احتمالا در دور و بری های تان یا با مراجعه به ذهن خودتان دیده اید، ندیده اید؟ خب! خوش به حالتان! ما که بخیل نیستیم. اگر این جور است، این صفحه را به عنوان یک صفحه علمی «دانستنیها» طور بخوانید!
به رسم منطقیون معتقدم و البته متاخر. بیایید قبل از اینکه در مورد رابطه افسردگی و فصل پاییز حرف بزنیم، تکلیفمان را با این کلمه «افسردگی» معلوم کنیم. چون که ته تهش افسردگی زمستانی هم یکی از انواع افسردگی است دیگر. از آسمان و با باران های خزانی که یکهویی نیفتاده توی طبقه بندی های روانپزشکی. مخصوصا این روزها ملت فرت و فرت به همدیگر و به خودشان برچسب «دپرس» بودن می زنند. این کلمه «دپ» زدن و «دپرس» بودن که نقل دهان من وشماست، تخلیص شده جوانانه وار همان «دپرسیون» فرانسوی ها و «دپرشن» انگلیسی هاست که دقیقا یعنی «افسردگی» اما آیا ما همین قدر که به خودمان برچسب می زنیم افسرده ایم؟
افسردگی چه شکلی است؟
انگلیسی ها یک واژه دارند به عنوان «بلوز» که حتما یک ربطی به آن سبک موسیقی شان هم دارد. این «بلوز» یک درجه از اندوه قبل ا زافسردگی است؛ یعنی آنها به غمگینی های عصر یکشنبه شان که مال ما می شود غمگینی عصر جمعه، نمی گویند دپرشن یا افسردگی. می گویند غمگینی. حالا این تدقیق (!) زبانشناسانه و روانشناسانه برای این بود که بدانید خیلی وقت ها که ما به خودمان برچسب افسردگی می زنیم، در واقع دچار بلوز یا همان اندوه شده ایم. افسردگی یک بیماری روانپزشکی است، نه یک اندوه ساده حتی عمیق.
حالا همه اینها را که می گویم، گمان برتان ندارد که افسردگی چیز عجیب و غریبی است که فقط عده خاصی به آن مبتلا می شوند. نه. همانطورکه شاید شما هم شنیده باشید افسردگی «سرماخوردگی» بیماری های روانی است. یعنی به همان نسبت که در بیماری های جسمی ممکن است شما بیشتر به سرماخوردگی مبتلا شوید، در بیماری های روانی هم احتمالا مبتلا شدن به افسردگی از همه بیشتر است. اما وقتی که صحبت از یک نوع خاص از افسردگی یعنی افسردگی فصلی می شود. تعداد مبتلایان کمتر و کمتر می شود.
اولین چیزی که شما باید در مورد افسردگی و بیماری های روانی بدانید، این است که وقتی نام یک بیماری، بیماری است که واقعا شما را از کار و زندنگی انداخته باشد. یعنی تاثیر واضحی در روند عادی زندگیتان گذاشته باشد. اگر سر کار می روید، در شغلتان، اگر محصل یا دانشجویید در نمره هایتان، اگر ازدواج کرده اید در رابطه با همسرتان، اگر هنوزمجردیدی در رابطه با خانواده، هم اتاقی یا هم خانه های تان مشکلی پیش می آید. البته اگر هنوز این تاثیر را ندیده اید و مشکلتان در سطح «مشکل» مانده و به «بیماری» نرسیده هم معنایش این نیست که نباید کاری کنید ودست روی دست بگذارید تا «بیماری بالقوه» تان به «بیماری بالفعل» تبدیل شود. یعنی شما هر وقت زودتر برای رفع مشکلتان دست بجنبانید، زودتر از به وجود آمدن بیماری پیشگیری کرده اید.
دومین چیزی که در مورد افسردگی باید بدانید این است که باید زمان خاصی شما دچار نشانه های یک بیماری باشید تا بیمار به حساب بیایید. در مورد افسردگی این زمان دو هفته است. البته کمی تصورش هم سخت و اندوهناک است که شما در مدت دو هفته، آن هم تقریبا هر روز و آن هم در بیشتر ساعات روز دچار نشانه های افسردگی باشیدودر اندوه خود غوطه ور باشید اما افسردگی درست ودرمان دقیقا همین شکلی است.
سومین چیزی که باید در مورد افسردگی بدانید، این است که افسردگی «شدت» دارد. یعنی یکی در حد اینکه افسردگی چندتا مشکل کوچک در کارش و خانواده اش به وجود بیاورد افسرده می شود، یکی کار و زندگی اش فلج می شود و آن حس مشهور گیر افتادن در بین چند «سگ سیاه» را دارد و یکی که از همه شدیدتر است، می خواهد بزند زندگی خودش را تمام کند. حالا یا فکرش را دارد، یا فکرش را به نقشه تبدیل کرده یا حتی اقدام هم کرده و ناموفق بوده.
چهارمین چیزی که در مورد افسردگی باید بدانید، این است که بعضی از افسردگی ها خیلی اتوکشیده و بی هوا می آیند سراغ آدمیزاد و زمان خاصی هم برای جنابشان در نظر نمی گیرند اما بعضی از افسردگی ها وقت خاصی دارند؛ مثلا «ملال پیش قاعدگی» و «افسردگی بعد از زایمان» برای خانم ها و «افسردگی فصلی» برای همه.
خب حالا که به رسم منطقیون از کل به جزء آمدیم و از افسردگی رسیدیم به افسردگی با الگوی خاص و از آنجا هم رسیدیم به افسردگی فصلی، وقت روکردن نشانه های این افسردگی فصلی است. انگلیسی زبان ها به افسردگی فصلی به اختصار می گویند SAD. خود کلمه SAD که اگر با حروف کوچک بنویسیمش یعنی غمگین، بیشتر آدم را غمگین می کند. منطقیون از اتاق فرمان اشاره می کنند که از منطق خودمان خارج نشویم. این افسردگی فصلی، بیشتر در فصل های کم نور سال یعنی پاییز و زمستان خودش را نشان می دهد و چون که پرش در زمستان است و کمش در پاییز به افسردگی زمستانه مشهور شده است وگرنه اگر بخواهد بیخ گلوی ذهنتان را بگیرد، دقیقا همین روزهای پاییز شروعش است، مخصوصا روزهای ابری تر و تاریک تر.
۱ اندوه: همه انواع افسردگی، یک نشانه مهم و مرکزی دارند؛احساس غمگینی و پوچی در اکثر ساعات روز. همانطور که گفتیم این احساس غمگینی، با آن احساس غمگینی که گاه و بیگاه سراغ همه ما می آید فرق دارد و خیلی شدیدتر است.
۲ اشتهای زیاد: در خیلی از افسردگی ها اشتهای آدم کم می شود اما در افسردگی زمستانه اشتها زیاد می شود؛ مخصوصا به چیزهای شیرین پر از کربوهیدرات.
۳ افزایش وزن: وقتی آدم هلف هلف شیرینی می خورد، معلوم است که چاق می شود دیگر.
۴ احساس خستگی: احساس کوفتگی بی دلیل و بدون کار یدی زیاد هم سراغ افسردگان زمستانی می آید.
۵ تمایل به خوابیدن: درست مثل موجوداتی که به خواب زمستانی می روند، افسرده های زمستانی هم دلشان نمی خواهد از رختخواب بلند شوند.
۶ اختلال در تمرکز: افسرده های زمستانی فقط جسم به هم ریخته ای ندارند، آنها نمی توانند ذهنشان را مثل گذشته مرتب کنند و روی موضوعی تمرکز کنند.
۷ تحریک پذیری عصبی: افسردگان زمستانی زودتر می رنجند وزودتر هم از کوره در می روند.
افسردگی زمستانی از کجا می آید؟
قضیه دلیل هایی که متخصصان رشته های مختلف برای افسردگی زمستانی رو می کنند، هم مثل قضیه آن داستان مولاناست که سه نفر به سه زبان مختلف انگور می خواستند و هر سه در واقع یک چیز را طلب می کردند. هم آنهایی که برون را دیده اند و می گویند در عرض های بالای جغرافیایی این افسردگی بیشتر است و خداد به داد مردم کشورهای اسکاندیناوی برسد، هم آنهایی که درون را دیده اند ودست گذاشته اند روییک هورمون بیچاره به نام ملاتونین و هم روانشناس های تکاملی که زمان را دیده اند و ریشه را در سبک زنندگی جدهای ما دیده اند در واقع دارند یک چیز را به زبان های مختلف می گویند. حالا ما مجبوریم اینها را با هم قاطی کنیم و از اول شروع کنیم.
روانشناس های تکاملی می گوینداول اول اولش افسردگی زمستانی اصلا افسردگی نبود.ملت آن وقت ها تابستان و بهار کار می کردند ودر فصل های سرد سال استراحت می کردندوتجدید نیرو. به زبان خودشان، آنهایی که در پاییز و زمستان در دل غارها استراحت می کردند، احتمال بقای بیشتری داشتند و بنابراین یک ژن هایی در باقی ماندگان نسل به نسل منتقل شد که بدن را وادار می کرد تا در فصل های کم نور سال به وجود می آید خسته خسته شود ودلش نخواهد از رختخواب بیرون بیاید. این ژن های احمق هم دیگر حالی شان نیست که الان دیگر سبک زندگی ها عوض شده و آدم ها لازم نیست دل به سرما بزنند وبرای زن و بچه بروند شکار کنند و در راه سرما بمیرند. حالا دیگر وسایل گرمایشی هست و شغل های فکری تخصصی و سبک زندگی متفاوت. آنها این را نمی فهمند. آنها دلشان می خواهد وقتی که پاییز و زمستان شد خسته شوند! خلاصه اینکه روانشناس های تکاملی می گویند ما اندوه پاییزی مان را همین قدر احمقانه از اجدادمان به ارث برده ایم.
از اینجای داستان به بعد را عصب شناس ها ادامه می دهند. آنها می گویند یک هورمون به نام ملاتونین وجود دارد که به کم شدن نور حساس است. این هورمون وقتی ترشح می شودکه نور کم می شود و وظیفه اش این است که ما را خسته و خواب آلود کند. اصلا برای همین است که ما در تاریکی بهتر خوابمان می برد. حالا این هورمون بلانسبت احمق، وقتی که پاییز و زمستان می شود و ما در روزهای کوتاه، قدم به خیابان های کم نور ابری می گذاریم هی ترشح می شود و هی ما را خسته می کند. اختلاف ترشح ملاتونین در تابستان و زمستان در خانم ها بیشتر از آقایان است و برای همین خانم ها بیشتر به افسردگی زمستانی مبتلا می شوند. آن هم خانم های جوان ۲۰ تا ۳۰ ساله که خواننده های اصلی همشهری جوانند.
این وسط یک خرده روایت هم وجود دارد که احتمالا هواشناسان آن را داد می زنند که این اتفاق در عرض های بالای جغرافیایی بیشتر می افتد؛ یعنی هر چه که شما به قطب شمال بیشتر نزدیک باشید و نور زندگیتان کمتر باشد، بیشتر احتمال دارد که به افسردگی زمستانی مبتلا شوید. ترجمه ایرانی اش این می شود که بروبچز مناطق کوهستانی ایران بیشتر حواسشان به خودشان باشد.
تاریکی را بکش!
قبل از هر چیز خدمتتان عرض شود که شما فکر نکنید اگر در زمستان یا پاییز مبتلا به افسردگی شدید، حتما افسردگی زمستانی دارید و به آب و هوا ربط دارد و اینها. نه، ممکن است شما همان افسردگی اتوکشیده را گرفته باشید و باید تشریف ببرید پیش روانشناس و ریشه هایش را دربیاورید و درمانش کنید. البته برای افسردگی زمستانی هم بهترین راه مراجعه به متخصص است و درمان تحت نظر. این طرف آب را بعید میدانم اما آن طرف آب یک روش دقیق وجود دارد به نام «نوردرمانی» که ملت افسرده را در یک ساعات دقیق می نشانند روبروی یکسری منابع نوری با شدت دقیق و این را چندین روز تکرار می کنند تا ملت حالشان خوب شود. حالا که این روش در ایران به احتمال زیاد نیست شما خودتان «خود نور درمانی» کنید، چطوری؟
۱ پرده ها را بکشید
همان روزهای انگشت شماری که اول صبح بیدار می شوید، اولین کاری که می کنید این باشد که پرده را بکشید تا همان نور کم رمق بیرون هم بیاید داخل و فضای خانه را عوض کند. هر چه نور خانه تان بیشتر باشد، شما کمتر افسرده می شوید. گاهی هم بی خیال قبض برق شوید و لااقل صبح ها و غروب ها نور خانه را بیشتر کنید. مطمئن باشید پولش با سر حال بودنتان و بیشتر کار کردنتان جبران می شود.
۲ بزنید بیرون
به هر حال در روزهای پاییز و زمستان نور بیرون در روز بیشتر از نور داخل خانه است. پس لطفا از خانه بزنید بیرون و زیر آفتاب زمستانی که پشت ابرها قایم شده و به زورخودش را به شما می رساند قدم بزنید.
۳ سفر کنید
خوبی اش این است که ما در یک کشور نیمه بیابانی زندگی می کنیم و حتی در زمستان تا دلتان بخواهد در مناطق کویری و جنوب کشورمان آفتاب پهن است روی زمین. مسافرت پاییزه و زمستانه را بگذارید توی برنامه تان و اگر در شهرهای کم نورزمستانی زندگی می کنید حتما مقصدتان جنوب یا کویر باشد. البته قبلش آب و هوا را یک چک بکنیدتا باهوای ابری قشم روبرو نشوید!
باغ عفیف آباد شیراز
باغ عفیف آباد که آن را باغ گلشن نیز می نامند …
در مغرب شیراز و در جنوب خیابان قصرالدشت بالاتر از باغ قدیمی رحمت آباد و در انتهای خیابان عفیف آباد واقع است. این باغ یکی از قدیمی ترین و زیباترین باغ های شیراز است ، باغ گلشن یکی از باغهای قدیمی شیراز است. این باغ در دوره صفویه از باغهای آباد و مهم شیراز و محل نزول پادشاهان بوده است. یعقوب خان ذوالقدر حکمران فارس در زمان شاه عباس صفوی، در قسمتی از اراضی این باغ قلعهای محکم ساخته و برای بنای این قلعه سنگهای گورستان جعفرآباد و مصلی را بکار برده است.
باغ عفیف آباد شیراز ,دیدنی های باغ عفیف آباد شیراز ,جاذبه های گردشگری باغ عفیف آباد شیراز ,آثار تاریخی باغ عفیف آباد شیراز ,مناظر طبیعی باغ عفیف آباد شیراز ,استان باغ عفیف آباد شیراز ,نقشه باغ عفیف آباد شیراز ,مساحت باغ عفیف آباد شیراز ,جمعیت باغ عفیف آباد شیراز ,مراکز گردشگری باغ عفیف آباد شیراز ,جاهای دیدنی باغ عفیف آباد شیراز ,مناطق توریستی باغ عفیف آباد شیراز ,مراکز سیاحتی باغ عفیف آباد شیراز ,شهر باغ عفیف آباد شیراز ,شهرها و دیدنی های استان فارس
باغ گلشن با پیشینه
ای دراز که همچنان سادگی دیرینه ی خود را حفظ کرده و شیوه ی باغ آرایی نوین
در آن دیده نمی شود.درب ورودی باغ در شمال آن قرار دارد .این درب از چوب
ساخته شده و در پشت آن دالانی است با سقف چوبی که اتاق های نگهبانان در دو
سوی آن قرار دارد.سردر باغ دارای چهار ستون گچی ساده است که دو به دو در دو
سوی آن و بر فراز ازاره آن قرار گرفته است و سر ستونهای آنها با اقتباس از
طرح سرستونهای تخت جمشید گچ بری شده است.
در پیشانی درب ورودی نقش دو شیر که گویی را
در میان پنجه های خود گرفته اند دیده می شود. پس از گذر از در، دهلیزی
وجود دارد که سقف آن را از چوب ساخته اند و با شکل های منظم هندسی مرتب
کرده اند. در دیگر سوی در و بر پیشانی دهلیز مجلس تاج گذاری پادشاه ساسانی
وجود دارد که بر قاب نیم دایره ای به وسیله کاشی های رنگارنگ قرار دارد. پس
از گذر از دالان کوتاهی به فضای اصلی باغ می رسیم که دورادور آن را دیوار
ای آجری فرا گرفته اند.
مساحت باغ حدود ۱۲۷۰۰۰متر مربع است و ۱۷۰۰۰ متر مربع زیربنا دارد.
عمارت باغ عفیف آباد
تاریخچه
کاخ زیبایی در وسط باغ قرار گرفته که از ساختمان های روزگا ر زندیه و
قاجاریه است. البته تاریخچه ی این باغ به روزگارصفویه بر می گردد که به باغ
” گلشن ” معروف بوده است. پس از صفویه این قلعه ویـران شده و این باغ
سـالها رونق و آبادانی خود را از دست داد. در سال ۱۸۶۳م (۱۲۸۴ه.ق) میرزا
علی محمد خان قوامالملک عمارت و باغ فعلی را احداث نمود. وی برای آبیاری
درختان باغ کاریز لیمک را که در قصر قمشه بود خریداری کرد. در آن دوره که
معاصر حکومت قاجاریه است، باغ گلشن یکی از زیباترین باغهای شیراز به شمار
میرفته است. دور این باغ حصاری از چینه گل کشیده و انواع درختان میوه بجز
نارنج و خرمالو در آن کاشته بودند. همچنین خیابانهایی با ردیف درختان سرو و
صنوبر و چنار و بید و عرعر و آبشارهای سنگی با آب جاری و دائمی در باغ
احداث کرده بودند. در دو جانب آبشارها، گیاهان مرغ و چمن کاشته بودند. حوضی
که در صحن عمارت این باغ بوده بازمانده سالیان ویرانی باغ بوده است.
در آن زمان این باغ از جمله باغهای آباد و مهم شیراز و مقر پادشاهان وقت
بوده است . یعقوب خان ذوالقدر – حکمران فارس- در زمان شاه عباس صفوی ، در
قسمتی از اراضی این باغ قلعه ای محکم ساخته و برای بنای این قلعه سنگهای
گورستان جعفر آباد و مصلی را به کار برده بود. پس از صفویه این قلعه ویران
شده و این باغ سالها رونق و آبادانی خود را از دست داد.
در سال ۱۲۸۴هـ.ق
(۱۸۶۵م )به فرمان ” میرزا علی محمد خان قوام الملک ” عمارت باغ فعلی احداث
شد. وی برای آبیاری درختان باغ قنات ” لیمک ” را که در۱۵ کیلومتری باغ ودر
قصر قمشه بود خریداری کرد.
این باغ در اواخر سده ی گذشته ، به خواهر
زاده ی قوام الملک – عفیفه خانم – ارث رسید و چون او بهسازی گسترده ای در
باغ انجام داد ، از آن پس، باغ را ” عفیف آباد ” نامیده اند.
معماری باغ گلشن
ورودی اصلی باغ گلشن رو به شمال است. در نمای
سر در باغ، چهار ستون گچی ساده مشاهده میشود که سرستونهای آنها با اقتباس
از طرح سرستونهای تخت جمشید گچبری شده است. در دو طرف دهلیز ورودی
اتاقهایی برای سکونت خدمه ساخته شده و سقف این دهلیز با قابهای چوبی دارای
اشکال هندسی مرتب و زیبا پوشیده شده است. بر روی هلالی پیشانی سمت داخلی
دهلیز ورودی با کاشیهای هفت رنگ نقاشی شده در دو سوی دهلیز ورودی دیوار باغ
است. در فاصلههای معین دیوار باغ ستونهایی با تزئینات آجری ساخته شده
است. در جانب غربی ساختمان ورودی و پشت دیوار، حمام باغ واقع است. این حمام
نمونه جالبی از حمامهای قدیمی شیراز است.
ساختمان باغ گلشن در وسط
باغ قرار گرفته و دو طبقه است. طبقه زیر دارای زیرزمینی کاشیکاری و محوطه
وسیعی است و آب نمای زیبایی در وسط آن شناخته شده که آب زلال در آن روان
است. نمای شرقی این زیر زمین از پنجرههای مشبک آهنین پوشیده شده است.
مدخل اصلی این عمارت در سمت شمال است که به
وسیله چند پله سنگی به تراس سر پوشیده زیبا و ایوان طبقه دوم مربوط
میشود. در سمت جنوب ساختمان نیز راه زینهای برای رفتن به طبقه دوم ساخته
شده است. دورادور طبقه دوم عمارت را ایوانی با ستونهای زیبا در بر میگیرد
که به همه اتاقهای این طبقه ارتباط دارد و در وسط جانب مشرقی ساختمان
ایوانی وسیع و شکوهمند با چهار ستون بلند ایجاد شده است. سقف این ایوان با
قطعات چوبی چهارگوش و شش گوش پوشیده شده و روی آنها با نقاشیهای رنگ و
روغن گل و بوته و مناظر ساختمانها و رودخانهها و شکارگاهها و رزمگاهها
تزئین گردیده است. دیگر ستونهای ایوانهای عمارت هم از گچ ساخته شده و همه
سرستونهای دارای گچبریهای زیبایی میباشد. دیوار تالار اصلی و ایوانها و
اتاقها مزین به مقرنسکاریها و گچبریهای مفصلی است و سقف آنها دارای نقاشی
میباشد.
هلال پیشانی عمارت کاشیکاری است. نمای غربی ساختمان نسبت به
جانب شرقی آن سادهتر میباشد و ایوان جنوبی از نظر تزئینات تقریباً همانند
ایوان شمالی است. همه درهای این عمارت منبتکاری و نفیس و پنجرهها و
درکهای چوبی ساختمان دارای شیشههای رنگی بسیار زیبا است. تزئینات داخل
ساختمان هم از زیباییهای خاصی برخوردار میباشد. اتاقها دارای سقف چوبی با
زینتهای منظم هندسی و بدنه و دیوارها رنگآمیزی و نقاشی شده است. زیباترین
سالن این عمارت تالار بزرگ پذیرایی آن است. ازاره این تالار از سنگ مرمر
است و در بالای دیوارها یک رشته گچبریهای رنگارنگ وجود دارد. این ساختمان
در هر دو طبقه تقریباً دارای سی اتاق و تالار است. عمارت باغ از بعضی جهات
شباهتهایی به باغ ارم شیراز دارد.
ساختمان کاخ دو طبقه است.طبقه پایین زیرزمین وسیعی است که آب نمای
زیبایی در آن ساخته شده و سمت شرقی آن با پنجره های مشبک و رنگینی پوشیده
شده است. در فواصل میان پنجره ها سنگ های گندمک نصب شده که روی آنها نقوشی
از گل و بوته حجاری شده است.هم اکنون این طبقه را تبدیل به “موزه ی نظامی ”
کرده اند و سلاح های گوناگون در آن به تماشا گذارده اند. در این موزه سلاح
های گران بهایی همچون تفنگ فتح علی شاه”، ” ناصرالدین شاه” ، “مظفرالدین
شاه قاجاه “،”رضا شاه” و”محمد رضا شاه پهلوی “،سر پرهای هم رزمان ” میرزا
کوچک خان جنگلی” و مسلسل” رییس علی دلواری” دیده می شود.جلوی پلکان ورودی
نیز ارابه ای ویژه ی تشییع جنازه ی رضا شاه پهلوی و توپ فتح علی شاه قاجار
دیده می شود. این طبقه با سه پلکان به طبقه ی دوم راه دارد.
طبقه دوم
متشکل از راهرویی بلند است که در دو سوی آن اتاق های زیبا و تودرتو قرار
دارد.در میانه ی این طبقه تالار بزرگ و باشکوهی قرار دارد. سقف چوبی تالار ،
آراسته به نقش های گل و بوته ، شکارگاه و مجالس بزم و شادی است. دورادور
دیوارها گچ بری و مقرنس کاری زیبایی انجام شده است.درها و دریچه های
ساختمان از چوب و شیشه های رنگی ، به شیوه ای ماهرانه ساخته شده اند. بیشتر
درها و دریچه ها از نوع ارسی هستند. این طبقه را ” موزه ی عبرت ” نام
نهاده اند. موزه ی عبرت شامل اتاق های همایش ، رخت کن ، نشیمن ، مطالعه ،
سالن پذیرایی و قمارخانه است. در کف اتاق ها فرش های گران بها جای داده
اند. پیانوی شخصی ” فرح پهلوی” که در جشن ۲۵۰۰ساله ی شاهنشاهی استفاده می
شده از دیگر اشیای گران بهای این موزه است.
در پیشانی عمارت صحنه ای از تاجگذاری یکی از پادشاهان ساسانی در
حالی که موبدی تاج سلطنتی را به وی هدیه می دهد با کاشی تصویر شده است . در
دو طبقه ساختمان حدود ۳۰ اتاق تالار وجود دارد. در شمال و جنوب تالار دو
بخاری از سنگ مرمر تراشیده و نصب شده است.
ورودی اصلی بنا در جانب شمال
است که با کمک پلکان سنگی به تالارسرپوشیده ای منتهی می گردد. نمای شرقی
عمارت شامل ایوان بزرگ و زیباست که در تمام طول بنا امتداد دارد. این نما
از بیرون به وسیله ستون های آجری و گچی از هم مجزا شده اند. نمای غربی
عمارت نسبت به قرینه آن در شرق بسیار ساده است. ایوان جنوبی نیز از نظر
تزیینات بنا و دکوراسیون، تقریبا” شبیه ایوان شمالی است بجز این که در رشته
پلکان شرقی – غربی حیاط را به طبقه دوم منتقل می کند.
درجلو ایوان بزرگ
عمارت نیز چهار ستون بلند ساخته شده است. سقف ایوان با قطعات چوبی پوشیده
شده است و روی آنها با رنگ و روغن نقاشی شده. سر ستون های ایوان گچ بری شده
اند و در بالای آنها گل ها به تقلید از نقوش تخت جمشید گچ بری شده است.
همچنین
در جلو عمارت حوض وسیعی دیده می شود که خیابان اصلی باغ از جلو حوض شروع
می شود. تمام خیابان های باغ پر از درختان سرو ، کاج ، چنار، صنوبر و نارنج
است و باغچه ها دارای آب نماهابی زیبایی می باشند.
قهوه خانه ی سنتی باغ عفیف آباد
این قهوه خانه در سمت راست در ورودی باغ واقع شده و در حیاط آن درخت
نارنج و حوض کوچکی قرار دارد. سالن قهوه خانه ، دارای شش حجره است که بر هر
کدام نقشی کشیده اند. این نقش ها عبارتند از:” داستان ضحاک و کاوه ی
آهنگر”، ” داستان زال و سیمرغ “،” نبرد رستم و سهراب “،” نبرد تهمتن و دیو
سفید ” و ” نبرد رستم و اسفندیار”.
دیوارهای قهوه خانه از آجر ساخته شده
و کاشی کاری اندکی در آن دیده می شود. در میان سالن قهوه خانه حوضی کوچک
دیده می شود که ستون میانی سالن در آن قرار دارد.
حمام خزینه ای
از بناهای باغ حمام آن است که در جانب غرب ساختمان ورودی و پشت دیوار
قرار دارد.حمام قدیمی باغ گلشن در پشت بام دارای مناره و قبه است. این حمام
دارای دو خزینه ی آب سرد و گرم می باشد. از قرار دادن یک عدد دیگ مسی در
خزینه ، آب گرم فراهم می شده است . در دیوارهای خزینه ، نقش های برجسته ای
به چشم می خورد که عبارتند از: تصویر” فرهاد در کوه بیستون ” ، ” دیدار
مردم با خسرو پرویز ساسانی ” ، ” صحنه ی ورودی حضرت یوسف به جمع زنان مصری”
و … .
باغ عفیف آباد در سال ۱۳۴۱ توسط ارتش از فرح پهلوی خریداری شد.از
سال ۱۳۴۸ به بعد زیر نظر سازمان میراث فرهنگی تعمیر و مرمت شد .در سال
۱۳۷۰ همزمان با روز ارتش به عنوان موزه نظامی شماره ی ۲ بازگشایی گردید و
اکنون تحت اختیار سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران است.این
باغ که معماری آن آمیزه ای از ویژگی های معماری دوران هخامنشی، ساسانی و
قاجاریه است ذیل شماره ۹۱۳ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید.
کوهستان تیانزی یکی از مناظر رویایی است که نظیرش را هیچ جای دیگر کره زمین نمی توانید پیدا کنید.
این کوهستان واقع در بخش شمال غربی منطقه خوش منظره ولینگ یانگ، دراستان
هونان چین، مشرف به دره سوکی واقع شده است. این نام. این یعنی پسر آسمان و
لقب سنتی امپراتور چین است .
این کوهستان دارای اشکال عجیب و منحصر به فردی است. تیغه های بلند سنگی که
در دل مه کوهستانی مناظری دلفریب و عجیب را به وجود می آورند که یادآور
افسانه های خدایان در آیین های چینی است.آبشارها و غارهای زیبا و عجیب بر
جذابیتهای کوهستان تیانزی می افزاید و این منطقه را به یکی از ۱۰ منطقه
برتر گردشگری کشور چین بدل کرده است. مناظر این کوهستان در هر چهار فصل سال
دیدنی است و مخصوصا در بعد از بارندگی چشم نوازی خاصی را به ارمغان می
آورد.
گردشگران در این کوهستان می توانند با آیین ها و غذاهای محلی این قسمت از
چین آشنا شوند و از هوای پاک عجیب ترین کوهستان دنیا بهره بگیرند.
این کوه برای گردشگران آیینی محلی برای آشنایی با خاستگاههای طبیعی آیینهای
چینی مثل تائو ایسم است که در جستجوی تعادل و آرامش هماهنگی با طبیعت را
توصیه می کند.
وجود تله کابین در این کوهستان به گردشگران این شانس را می دهد تا به
ارتفاع ۱۳۰۰ متری این کوهستان صعود کنند و جاذبه های دره های اطراف را از
بالا ببینند.
ورزش با شما چکار می کند؟
اینکه ورزش چه تاثیراتی در روح، روان و جسم انسان دارد بارها صحبت شده است ولی شاید در اینجا یادآوری خلاصه ای از این تاثیرات خالی از لطف نباشد. بله، ورزش معجزه می کند. اگر می خواهید سالم باشید ورزش کنید:
ورزش استرس را از بین می برد .
به شما اعتماد به نفس می دهد به طوری که به فکر عمل کردن بینی و کشیدن پوست و...نمی افتید.
ظاهر شما را زیبا نشان می دهد .
از شما شخصیتی اجتماعی و باارزش می سازد.
باعث می شود در کارهایتان مدیریت بهتری داشته باشید .
به شما مدیریت زمان یاد می دهد ودر نتیجه قدر وقت را می دانید .
امید به زندگی در شما زیاد می شود.
مهربان می شوید و در عین حال موقر و متین جلوه می کنید.
دستگاه هاضمه خود راترمیم و می کنید و به راه می اندازید .
نیروی بدنی خود را افزایش می دهید.
نیروی عقل و خرد ورزیرا در خود بیدار می کنید.
جرات نه گفتن پیدا می کنید.
برهدف و انگیزه خود در زندگی مصمم می شوید.
آری، با ورزش به جنگ ناامیدی، تنهایی، افسردگی، اعتیاد و خود کم بینی یا غرور و بیماریهای جسمی ،دردهای عصبی و ناراحتی های روحی و رزذیلت های اخلاقی و معضلات فردی و اجتماعی برویدخلاصه تا خدا بروید.
واژه «بَرم»
واژه برم barm که صورت نوینی از واژه warm در زبان پهلوی است، به معنی استخر، چشمه یا تالاب است. البته معانی دیگری هم دارد. در فارس بیشتر به گودالی پر از آب میگویند که حاصل جوشیدن چشمهای باشد، مانند همین برم دلک، یا دریاچهای کوچک که از جمع شدن آب باران و آب شدن برف باشد مانند برم شش پیر و برم فیروز در شهرستان سپیدان فارس، یا بخشی از یک جوی آب که پهن شده و به صورت استخری درآمده باشد. واژهای دیگر با معنیای نزدیک به معنی برم که آن هم در فارس به کار میرود، قمپ ghomp یا غمپ یا گمپ است. مانند غمپ آتشکده فسا و غمپ آتشکده فیروزآباد که غمپهایی هستند در کنار آتشکدههای فسا و فیروزآباد.
واژه برم به صورت ترکیب هم در نامهای برخی جاها در فارس به کار رفته است. مانند برم شور پایین و بالا که روستاهایی هستند پیرامون دریاچه ماهلو در خاور شیراز و هفت برم که منطقهایست در نزدیکی دشت ارژن و آن شامل هفت برم دائمی و فصلی است. واژه برم در گفتار عامیانه مردم فارس در موارد بسیاری از جمله در اصطلاحات کشاورزی (ملکزاده 1380) و مثلها (ملکزاده 1383) به کار میرود.
برم دلک به چه معنی است
با روشن بودن معنی واژه برم و دل، معنی برم دلک barm e delak، که دیگر نه برمی دارد نه دل انگیز است تقریبا روشن است. حرف کاف که در آخر این نام دیده میشود شاید کاف کوچکی یا دوست داشتنی باشد. در همه جای فارس و به ویژه در دشت شیراز از این نوع کاف در دنباله نام روستاها فراوان دیده میشود. مانند قندیلک، بابونک، کوشکک، پدنک، نیلگونک، پالونک، باغک، بیدک، چاهک، رزک، دشتک، پرگانک، زرغونک، رودک، دهک و کفترک. سبب نامگذاریهایی که مردم در مورد برم دلک میگویند و حتی در کتابها هم مینویسند اغلب وجه اشتقاقهای عامیانه است و بر اساسی نیست.
برم دلک کجا و چگونه جایی است
برم
دلک تفرجگاهی است در یازده کیلومتری خاور شیراز در دامنه کوه بمو bamu.
برم دلک چشمهای است که از ریشه کوه میجوشد و برکه بزرگی را تشکیل میدهد.
روی صخرههای مشرف به این چشمه سه اثر تاریخی از دوران ساسانیان قرار
دارد. این موضوع به اهمیت برم دلک و دل نگرانی ایران دوستان افزوده است.
سرریز آب این برکه از طریق جویی به روستاهای پایین دست میرسد و به کار
کشاورزی میآید.
در سالهای دور کوه برم دلک، چشمه و تالاب برم دلک،
چمنزارها، درختستانها و نیزارهای برم دلک و آثار تاریخی برم دلک و آب و
هوای مطبوع آن فرح انگیز بود. از این رو برم دلک از دیرباز یکی از مکانهای
تفریحی مردم شیراز به حساب میآمد. این وضع ادامه داشت تا در دو سه دهه
گذشته دگرگونیهایی باعث شد تا چشمه برم دلک کاملاً خشک شود. این
دگرگونیها عبارتند از:
1- برداشت بیش از اندازه از سفرههای آب زیرزمینی پیرامون چشمه از طریق چاههای فراوان مجاز و غیرمجاز.
2- احداث باغ دشت یا باغ شهر روی کوه و بالادست چشمه.
3- احداث معدن استخراج سنگ روی کوهی که منبع تأمین آب چشمه بوده است.
4- خشکسالیهای پی در پی.
خشک شدن چشمه برم دلک، خشک شدن جویهای منشعب از آن و نیزارها و چمنزارها و درختستانهای اطراف آن را به دنبال داشت. در پی این خشک شدن، کشاورزان با بیل مکانیکی به دنبال گودتر کردن برم و لایروبی بیفایده جویها و به هم ریختن محوطه و زیر و رو کردن راههای رسیدن به چشمه و حتی سنگبرداری در ریشه کوه برآمدند و منظر طبیعی و زیبای برم دلک را به طور کلی نابود کردند. با خشک شدن برم امکان دستیابی افراد ناآگاه به نقش برجستههای برم دلک آسان شد و هر کس با قلم و چکش به دنبال کندن نام خود روی این آثار تاریخی بی دفاع افتاد و صدمات فراوانی به آن وارد کرد. البته پیش از این ماجراها کسانی زمینهای پیرامون برم را هم تصاحب کرده و در آن کارگاه و کارخانه احداث کرده و چاه کنده بودند. این تأسیسات هر چند مخروبه اما همچنان پا بر جاست. به سبب نزدیکی برم دلک به شهر شیراز که حالا دیگر فقط 4 کیلومتر از خاوریترین میدان شهر فاصله دارد، جای مناسبی برای تخلیه آشغال و آوار ساختمانی شده و امروز به جرات میتوان نام آنجا را آشغالدانی برم دلک نامید. آثار تاریخی دوران ساسانیان و تابلو سازمان محترم میراث فرهنگی هم در مرکز این زبالهدانی قرار دارد.
آثار تاریخی برم دلک چیست
در
بالای تالاب برم دلک سه نقش برجسته نزدیک به هم اما جدا از یکدیگر روی کوه
کنده شده است. این نقشها همگی مربوط به دوران ساسانیان است. ارتفاع
تقریبی این نقشها از سطح زمین حدود 6 متر است. هنگامی که رو به کوه و رو
به روی نقشها بایستیم سه قاب یا تاقچه میبینیم که از راست به چپ در قاب
اولی و دومی هر یک تصویر یک مرد و در قاب سوم تصویر یک مرد و یک زن تراشیده
شده است. در این قاب مرد گلی را در دست راستش گرفته و به زن میدهد. زن یک
دستش را دراز کرده تا گل را بگیرد و دست دیگرش را که در آستین پنهان است
پیش دهانش گرفته است. یک متن به خط و زبان پهلوی زیر بازوی زن کنده شده ولی
آنچنان تخریب شده که دیگر خوانا نیست. شناخت افراد نشان داده شده در این
نقش برجسته همیشه مورد بحث پژوهشگران بوده است. این چهار تن همگی سرهاشان
با چهار تاج یا کلاه متفاوت پوشیده است. مرد شماره یک کلاهی پارچهای یا
نمدی به سر دارد که بالای آن تیغهای است. مرد شماره دو تاجی بزرگ و کروی
بر سر دارد. مرد شماره سه کلاه یا تاجی نسبتا بزرگ که بخش پیشین آن مقداری
پیش آمده بر سر دارد. و زن که شخص شماره چهار است موهای بافته شده خود با
نیم تاجی در بالا و نوارهای و رشتههای پارچهای که در پشت سر گره خورده و
دنباله آن افشان است در پایین پوشانده است.
نقشها در قابهای تقریبا
قائم قرار دارند و مقیاس نقشهای کندهکاری شده تقریبا یک به یک است. یعنی
قد و قامت نقشها به اندازه بلندی انسان معمولی است. بردار خروجی و عمود بر
صفحه نقشها تقریبا به سمت خاور است. از آنجا که سنگتراش ناچار بوده
نقشها را بالای استخر و چشمه موجود بتراشد و در آنجا کوه لایه لایه و سخت
خرد شده بوده، قاب نقشها دستخوش بینظمیهایی به شرح زیر شده است:
1- مقیاس انسانهای چهارگانه یکسان نیست. مرد شماره یک از همه کوچکتر و مرد شماره 2 از همه بزرگتر تراشیده شده است.
2-
تراز پایین صفحههای سهگانه یا به اصطلاح تاقچهها یکی نیست. تاقچه دست
چپ از همه پایینتر و تاقچه میانی از همه بالاتر است. بالای تاقچهها هم به
همین وضع است.
3- قابها یا تاقچهها کمتر یک چهار پهلوی راست گوشه با پهلوهای دقیق افقی و قائم است.
4-
مرد شماره یک یا دست راست با مرد رو به روی خود یعنی مرد شماره 2 در یک
قاب قرار داده نشده است. به عبارت دیگر به نظر میرسد هدف سنگتراش گذاشتن
شخص اول و دوم در دو قاب جداگانه نبوده است بلکه این شکاف کوه بوده که او
را مجبور به چنین کاری کرده زیرا این دو شخص رو به روی هم ایستاده و دست به
سوی هم دراز کرده و با هم در گفت و شنود هستند. البته بینظمیهای دیگری
هم دیده میشود که شاید دو هزار سال پیش معمول بوده است. ابعاد تقریبی
قابها به شرح زیر است:
1- قاب اول از دست راست به پهنای 90 و بلندی 200 سانتی متر،
2- قاب دوم به فاصله 130 سانتی متر از قاب اول و به پهنای 120 و بلندی 250 سانتی متر،
3- قاب سوم به فاصله 220 سانتی متر از قاب میانی و به پهنای 270 و بلندی 200 در یک پهلو و 220 سانتی متر در پهلوی دیگر.
با
خشک شدن تالاب برم دلک دسترسی به این آثار آسان شده و تخریب آنها سرعت
گرفته است. به ویژه این که هیچ نگهبانی یا حصاری از آنها محافظت نمیکند.
مورخان و پژوهشگران در باره برم دلک چه گفتهاند
نویسنده کتاب آثار عجم، محمد نصیر فرصت شیرازی (فرصت شیرازی، 1354 هجری قمری) روز 22 مهر سال 1268 هجری خورشیدی از آثار تاریخی تخت ابونصر و در ادامه آن از برم دلک در خاور شیراز بازدید کرد و حاصل بازدید خود را که دو تابلو نقاشی از آثار تاریخی و شرح چشمه برم دلک همراه با توضیحاتی در باره نقش برجستههای برم دلک است در کتاب آثار عجم به ثبت رساند و از خود به یادگار گذاشت. به نظر میرسد آنچه او نوشته نخستین گزارش ایرانی باشد که از برم دلک در اختیار داریم. از این رو آن گزارش را به طور کامل در اینجا میآوریم.
«دیگر
از جمله آثار قدیمه فارس برم (1) دلک است و این یکی از جمله جاهایی است که
مامورم به برداشتن نقشه آن. از شهر شیراز تا این مکان تقریباً دو فرسنگ
است و آن در سمت شرقی شیراز واقع شده و راهش از قصر ابونصر است که مذکور شد
و این مکان در پایه کوهی است که آب و اشجار در دامنه آن کوه بسیار است و
در آنجا نیزاریست بیشه مانند. اهالی آنجا میگفتند بسا که گراز در آن نیزار
دیده میشود و در آن حوالی درختهای بید بسیار قوی سایه افکن نیز بسیار
است. خیلی خوش آب و هواست و در آن نزدیکی بقعه بسیار کوچکی است و در آن
بقعه قبری است و آن را امامزاده ابراهیم میخوانند. بالجمله محاذی آن
اشجار و بیشهزار در آن کوه چند دره وسیع است و در یکی از آن درّهها تصویر
چهار آدم را بر سنگ نقش نمودهاند و آن صور اگر چه از دور پیدا و نمایان
است ولی چون تا دامنه کوه آب گرفته و رفتن سواره و پیاده با پا افزار به
نزدیک آن صورتها بسی دشوار میبود با پای برهنه در آن آب داخل گشتم آن گاه
به وسیله اثناء (2) و رخنههای کوه از دامنه بالا رفتم تا دقایق آن صور را
درست ملاحظه کنم.
تفصیل آن صورتها از این قرار است: سه طاقچه مانند
در آنجاست که آنها را مسطح نمودهاند در دو طاقچه هر کدام یک صورتست رو به
روی یکدیگر که با دست راست به یکدیگر اشاره میکنند در دست شخص اوّل
حربهایست کتاره (3) مانند با غلاف که قبضه آن را گرفته است و در دست چپ
شخص دوم حربهایست چون خنجر و کلاهی مکلل (4) به جواهر که پری بر آن نصب
است بر سر دارد و کمربندی مرصع بر کمر بسته است. امّا در طاقچه سیم دو نفر
است نیز رو به روی یکدیگر شخص سیم گلی به شخص چهارم تعارف مینماید و شخص
چهارم که ریش ندارد دو دستی گل را میخواهد بگیرد و در دست چپ شخصی که گل
دارد نیز کتارهایست و کلاه و کمر شخص چهارم نیز مرصع به جواهر است. و
کفشهای آنها همه مانند ارسیهای تکمهدار (5) این زمانست و شخص دوم که
خنجر به کف گرفته گریبان لباسش مانند لباسهای لب برگردان این عصر است.
همانا که این وضع لباس و کفش و کمر و غیر ذلک که این زمان رواجی دارد
اقتباس از این قبیل صورتها و آثاری است که از قدیم باقیست. بسیاری از
صنایع در این ازمنه هست که منشأ آن را در تخت جمشید و جاهای دیگر فقیر
دیدهام که ذکر آن بعد از این در این کتاب خواهد آمد.
امّا تفصیل ارتفاع
طاقچههای مذکوره از زمین و صورتهای آن: ارتفاع از زمین تا پای آن
صورتها تقریباً چهار ذرع میشود و بلندی قامت صورت اول دو ذرع الّا یکچار
یک است. صورت دوّم دو ذرع و یکچار یک و صورت سیم دو ذرع و صورت چهارم نیز
دو ذرع الّا یکچار یک. و در نزدیکی این مکان آبادی چندانی نیست مگر گاهی
بعضی از صحرانشینان در آنجا سکنی دارند و زراعت مینمایند و اهالی آن
سرزمین آن نقشها را نقش رستم مینامند و این رسم اهل دهات و مردمان
صحرائیست که هر کجا صورتی بر سنگ از آثار قدیمه بینند نامی از خود اختراع
کرده استعمال مینمایند. و آنچه به نظر فقیر رسید از قراین که صورتهای
سلاطین عجم را در بعض از نقشهای یروپ (6) دیدهام و سکه آنها را ملاحظه
نمودهام میشاید که صورت دوّم از آن صور گشتاسب (7) باشد الله اعلم.
بالجمله
نقشه قطعهای از آن کوه و اشجار و آن صور را برداشتم به نمره (2) و در
حاشیه آن ورقه نیز نقشه آن چهار صورت را بزرگتر از جهت وضوح ضم نمودم و در
جنب آن صور عدد یک و دو و سه و چهار به خط هندسه نهادم».
حاشیهنویسیهای فرصت شیرازی
1- برم بر وزن نرم به معنی آبگیر و تالاب است و به معنی سبزه و مرغزار نیز آمده. هر دو معنی مناسب آنجاست.
2- اثناء بالفتح جمع ثنی بالکسر است و ثنی یک تاه از تاههاست و به معنی نور و در نامه و غیر آن و به معنی میان آمده ایضا.
3-
کتاره بشد تاء قرشت و تخفیف هر دو درست است و آن حربهای مانند شمشیر راست
است که در هندوستان متداولست. و این لفظ را در ایران غداره گویند یعنی کاف
را بدل به غین و تا را بدل به دال نمودهاند و کتاله یعنی به جای را لام
استعمال کردن نیز صحیح است.
4- مکلل به ضم اوّل و فتح کاف و شد ّلام اول به صیغه مفعول یعنی درخشان.
5- تکمه به ضم اول گوی گریبان است و معروفست. اینکه به جای تا دال استعمال کنند غلط است.
6-
یروپ به ضم یاء حطی و واو و باء سه نقطه راء قرشت و واو و پاء سه نقطه هر
دو ساکن لفظ انگریزی است به معنی فرنگستان میباشد و صورت رقم آن در خط
انگریزی به این طور است: EUROPE.
7- گشتاسب و گشاسب و گشسب همه در استعمال صحیح است و آن پادشاهی بوده پسر لهراسب. گویند دین زردشت را اختیار نموده بوده.
فرصت
در جایی دیگر از کتاب آثار عجم مینویسد: «صورتهایی که در برم دلک است، و
تفصیلش در اوّل کتاب مسطور گردید، به نمره 2، و گفتیم مکانی است قریب به
شیراز، یکی از سیاحان انگریز در مسافرت نامه خود نوشته که آن که ریش ندارد
زن است، لباس مردانه پوشیده و گوید معلوم ما نیست که شبیه که باشد.
حاج
میرزا حسن حسینی فسایی (حسینی فسایی، 1314 هجری قمری) صاحب فارسنامه ناصری
در این کتاب در ذکر برم دلک مینویسد: دو فرسخ مشرقی شیراز در سینه کوهی
چهار صورت بر سنگ نقش کردهاند. دو صورت در طاقچهای، دو صورت دیگر هم در
طاقچهای دیگر و در دامنه این کوه نیزار و چشمه آب و چندین درخت بید است و
تمثال آن چهار صورت در برگ آینده این کتاب نوشته شود.
توضیحات نگارنده
منظور فرصت از عباراتی که رایج زمان او بوده به شرح زیر است:
انگریزی = انگلیسی،
چار یک = چارک، چهار یک، یک چهارم. منظور یک چهارم ذرع یا گز است،
ذرع = گز. در زمان فرصت ذرع یا گز در شیراز تقریبا معادل 110 سانتی متر بوده است،
الا = منهای. بنا بر این، دو ذرع الا یک چار یک یعنی یک و سه چهارم ذرع،
خط هندسه = شماره به عدد و رقم نه به حرف.
منابع
ملکزاده، م. ج.: «فرهنگ زرقان»، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، تهران، 1380.
ملکزاده، م. ج.: «فرهنگ مثلها، اصطلاحات و کنایات عامیانه زرقانی»، نشر نیک آیین، تهران، 1383.
حسینی فسایی، حاج میرزا حسن: «فارسنامه ناصری»، کتابخانه سنایی، تهران، 1314 هجری قمری.
فرصت شیرازی، محمد نصیر: «آثار عجم»، چاپخانه نادری، بمبئی، 1354 هجری قمری.
دائرةالمعارف ایرانیکا 1988.
عکس
شماره1: تصویر ماهوارهای برم دلک. چشمه خشکیده، تالابی دیده نمیشود،
نیزار و چمنزار به کارخانه تبدیل شده، کارخانهای که آن هم از بی آبی و
عوامل دیگر تعطیل و مخروبه شده است. آثار ساسانی هم زخم خورده و کسی مسئول
نیست.
عکس
شماره2: تصویر برم دلک در زمان ناصرالدین شاه آن گونه که فرصت شیرازی
دیده و کشیده. ترکیب برم و مرغابیهای آن، درختها و مردم و نقشهای ساسانی
دلانگیز بوده است. فرصت در کشیدن این تصویر مقیاس را رعایت نکرده است.
عکس
شماره3: جزییات تصویر اشخاص چهارگانه نقش برجسته برم دلک آن چنان که فرصت
دیده و کشیده. فرصت ندانسته این افراد کیستند. او فقط گفته که شخص چهارم
ریش ندارد و شخص دوم گشتاسب است. فرصت نقش شماره یک و شماره 3 را بسیار
شبیه یکدیگر کشیده در حالی که سنگتراش آنها را مانند هم نتراشیده است.
برای مثال فرصت کلاه شخص شماره یک و کلاه شخص شماره 3 را نوکدار ترسیم کرده
در حالی که در سنگتراشیها فقط کلاه شخص شماره 3 چنین است. فرصت همچنین
بخش کروی تاج شخص شماره 2 را کوچکتر از آنچه سنگتراشی شده نقاشی کرده است.
عکس
شماره 4: تصویری از برم دلک که در کتاب فارسنامه ناصری آمده است. کشیدن
این تصویر و تصویر بعدی کار نویسنده فارسنامه نیست بلکه شخصی به نام مسعود
برای نویسنده کتاب فارسنامه ناصری آن را کشیده. به نظر میرسد نقاشیهای
فرصت هم پیش روی نقاش حاج میرزا حسن بوده است.
عکس شماره 5: جزییات نه چندان دقیق اشخاص چهارگانه ساسانی برم دلک آن چنان که در کتاب فارسنامه ناصری آمده است.
عکس
شماره 6: به نظر میرسد این دو عکس نخستین عکسهایی باشد که با دوربین
عکاسی از آثار تاریخی برم دلک گرفته شده باشد. عکس مربوط به اواخر سده
نوزده فرنگی است و F. Sarre گرفته است. همو که نخستین مقاله علمی مربوط
به برم دلک را منتشر کرد (دائرةالمعارف ایرانیکا 1988).
عکس شماره 7: این هم تابلو سازمان محترم میراث فرهنگی.
1- دخل و تصرف را چه کسی کنترل میکند؟ هرگز آنجا مامور یا نگهبانی دیده نشده است.
2- دخل و تصرفی صورت گرفته است یا نه؟ فراوان. با بیل مکانیکی، با قلم و چکش، با کامیون زباله.
3- تا کنون چند نفر به جرم دخل و تصرف بازداشت یا مجازات اسلامی شدهاند؟
4- کسی که نام خود را سرا صبری روی یک اثر تاریخی میکند، از کدام مجازات میترسد؟
5- منظور از نقش اول کدام است؟ از چپ یا از راست؟
6-
حالا که بازدید کننده فهمید که یکی از نقشها یک شهریار ساسانی، دیگری
بهرام دوم و سدیگر شاهپور اول است. تکلیف نقش چهارم چه میشود؟
7- خوب است. بازدید کننده دست کم از نخستین واژههای این تابلو در خواهد یافت که نقش برجسته برم دلک حجاری شده است و نه چیزی دیگر.
عکس شماره 8: نقش شماره یک. با انگشت اشاره و خمیده خود با مرد رو به روی خود گفت گو دارد.
تاریخ عکسبرداری: خرداد 1389. عکسبردار: دکتر محمد جعفر ملکزاده
عکس
شماره 9: نقش شماره دو. خوشبختانه تا امروز نقش این مرد سالم مانده است.
آرایش ریش و سبیل و موها، بند کفشها، شلوار و دامن روی آن، گوش و گوشواره،
تاج و پیشانی بند او دقیقا تشخیص داده میشود.
تاریخ عکسبرداری: خرداد 1389. عکسبردار: دکتر محمد جعفر ملکزاده
عکس
شماره 10: نقش برجسته شماره یک و دو در دو قاب یا تاقچه. شکاف کوه میان
آن دو فاصله انداخته است. تفاوت در شکل کلاه و آرایش موها کاملا مشخص و
جالب است.
تاریخ عکسبرداری: خرداد 1389. عکسبردار: دکتر محمد جعفر ملکزاده.
عکس
شماره 11: نقش شماره سه و چهار در یک قاب. شاه ساسانی ساقه یک گل را با
دو انگشت گرفته و به زنی میدهد. او یا همسرش است یا خدایبانوی آب.
تاریخ عکسبرداری: خرداد 1389. عکسبردار: دکتر محمد جعفر ملکزاده.
عکس
شماره 12: نقش برجستههای تاریخی دو هزار ساله برم دلک در بالای عکس،
تابلو سازمان محترم میراث فرهنگی در دست راست آن، تودههای سنگ و خاکی که
از پایین نقشها با بیل مکانیکی کنده شده و روی هم انباشته شده در دست چپ
آثار، و آشغالهای پیرامون برم خشکیده در پایین و دست چپ عکس. تاریخ
عکسبرداری: تیر ماه 1392. عکسبردار: دکتر محمد جعفر ملکزاده
عکس شماره 13: راه منتهی به برم دلک. تاریخ عکسبرداری: تیر ماه 1392.
عکسبردار: دکتر محمد جعفر ملکزاده
البته از دیدگاه طب جدید ظروف شیشه ای و پیرکس بهترین ظروف هستند چرا که هیچ واکنشی با غذا نمی دهند ولی بقیه ظروف از جمله آلمینیومی، روحی، مسی، تفلن، چدن، ملامین و … عناصر تشکیل دهنده آنها هنگام پخت وارد غذا میشود که خود ممکن است موجب بروز بیماری شود. از دیدگاه طب سنتی نیز ظروف سنگی و سفالی و لعابی و گلی بهترین ظروف هستند.
مدتی است که بسیاری از افراد پخت غذا در ظروف مسی را توصیه میکنند اما باید دید که پخت غذا در این ظروف تا چه اندازه فایده و عوارض خواهد داشت.
مصرف غذا در ظروف مسی اگر بیش از حد باشد موجب وارد شدن مس به بدن میشود و در دراز مدت موجب عوارضی مانند افسردگی، بی خوابی، بیش فعالی در کودکان و عوارض دیگر میشود از آن طرف هم کمبود مس در بدن خود بیماریهایی ایجاد میکنند مانند تهی سازی و تخلیه اکسیژن در سلول ها ، کاهش HDL کلسترول، مشکلات پوستی، التهاب قوزک پا، کم خونی، کم شدن آنسفالین های مغزی و توهم های شنوایی میشود.
میترا زراتی، متخصص تغذیه در رابطه با پخت غذا در ظروف مسی به خبرنگار سلامت تسنیم، میگوید: تفکر غلطی که در این خصوص وجود دارد این است که برخی افراد تصور میکنند که از طریق ظروف طبخ غذا مانند ظروف مسی میتوانند مواد مغذی به بدن برسانند.
به گفته وی اگر مس بیش از نیار بدن وارد بدن شود در کبد رسوب کرده و مسمومیت ایجاد میکند همچنین تجمع مس در بدن موجب بروز تهوع و سر درد میشود.مس اگر وارد غذا شود جذب کلسیم و آهن را مختل میکند و ظروف مسی باید لعاب داشته باشد و ظروف مسی قدیمی که لعاب ندارد پخت غذا در آن صحیح نیست.
این متخصص تغذیه میافزاید: پوشاندن ظروف مسی با قلع یا سایر مواد خوب است، اما باید مراقب بود که حتی ظروف قلعاندود با کوچکترین خراش قلعشان از بین میرود و موجب آزاد شدن مس در غذا خواهد شد.
زراتی یاد آور شد: در نگهداری ظروف مسی باید دقت فراوان شود که هیچ آسیبی نبیند و سبب میشود مس طی پخت و پز وارد ماده غذایی شود. به همین دلیل در نگهداری این ظروف باید دقت کرد.
اما بهترین ظروف برای طبخ مواد غذایی ظروف شیشهای و پیرکسهای مقاوم به حرارت هستند که هیچوجه مواد سمی را وارد مواد غذایی در حال طبخ نمیکنند و در مقابل بدترین ظروف، تفلونهایی هستند که دچار خراشیدگی هرچند کوچک شدهاند. حتی ظروف تفلونی که مجددا تعمیر میشوند هم میتوانند سرطانزا باشند.
علی کشاورز متخصص تغذیه میگوید: «مس با غذاهای اسیدی واکنش میدهد. اگر ظروف مسی با لایهای از یک فلز دیگر مثل قلع یا فولاد ضدزنگ یا نیکل پوشانده شود از ورود مس به غذا جلوگیری شده و از عوارض افزایش غلظت مس در خون (تهوع، استفراغ و اسهال) کاسته خواهد شد.»
سایت رسمی سازمان غذا و داروی امریکا (FDA)که معتبرترین مرجع برای مواد داروئی و غذائی است نیز استفاده از ظروف مسی را مضر دانسته و استفاده از آن را برای پخت و پز به ویژه غذاهائی که ماهیت اسیدی دارند باعث ایجاد مسمومیت با مس عنوان کرده است.
ظروف مسی از دیدگاه طب سنتی
باید بدانیم در کتاب های مرجع طب سنتی استفاده از ظروف مسی به شدت منع شده است! ظروف مسی که تحت عنوان «نحاس» یاد شده، از مضرترین ظروف برای طبخ غذا عنوان شده است.
در کتاب «مفرح القلوب»، که شرح کتاب قانونچه در طب است(قرن هشتم هجری قمری)، حکیم محمد ارزانی، از بزرگترین حکمای طب ایرانی، می گوید: «طبخ طعام در انای نحاس (ظرف مسی) خوب نیست مخصوصا اگر مدت زمان پخت زیاد باشد و نیز غذا چرب و ترش باشد.
قلع اندود کردن آن اگرچه مضرت آن را کم میکند ولی بطور کامل زیان آن را برطرف نمیکند. حکیم محمد ارزانی قلع اندود کردن مکرر را توصیه نمیکند و نهی شدید کرده از ظرف مسی که قلع آن رفته است. مداومت در مصرف ظرف مسی را موجب ایجاد جذام دانسته اند. بهترین ظروف از دیدگاه ایشان ظروف آبگینه (پیرکس امروزه) و چینی است.
در کتاب تغذیه در طب ایرانی ، اسلامی ظروف مسی و روی به دلیل آزاد کردن این عناصر با ارزش به غذا باعث تاثیر بر عملکرد سیستم مغز و اعصاب و غدد درون ریز بدن می شوند یکی از مضرات ظروف مسی اکسید شدن آنهاست که بسیار خطرناک است و باید به موقع قلع اندود شود.
در کتاب مخزن الادویه، تألیف حکیم عقیلی خراسانی؛ دانشمند و طبیب بزرگ قرن 12 هجری قمری، که از کاملترین و جامعترین مجموعه دارویی در میراث طب سنتی ایران است، آمده آشامیدن غذاهای ترش، لبنیات، گوشتها، در ظرف مس بی قلع خصوصا آنکه مدتی در آن مانده باشد بسیار مضر است و باعث ایجاد بیماری برص (نوعی لکه های پوستی) میشود.
در کتاب تحفة المؤمنین، تألیف سید محمد مؤمن تنکابنی؛ طبیب قرن 11، که از منابع معتبر در خصوص دارو و مفردات طبی است، مصرف ظروف مسی خصوصا بی قلع آن بسیار مضر توصیف شده است.
شیخ الرئیس نیز در کتاب قانون گفته است: «واجب است که پرهیز کنید از طبخ آنچه که شور یا چرب و یا شیرین است مانند گوشت و لبنیات و آنچه که ترش است در ظروف مسی و حتی آشامیدن در این ظروف زیرا که بدون تردید زنگار می بندد و زنگار نیز سم قاتل است.»
زنجبیل یکی از گیاهان درمانی است که دارای خواص فراوانی می باشد آیا از خواص درمانی این گیاه اطلاع دارید؟
زنجبیل اصالتاً یک گیاه چینی و هندی است و در این کشورها در طول بیشتر از 4000 سال در پخت و پز غذا مصرف شده است.از آنجا که مردم علاقه وافری به طعم تند و بوی معطر آن داشته اند و نوعی خاصیت گرمایی داشته و برای درمان درد معده مؤثر بوده است،کاشفان و جهانگردان در سرتاسر نقاط گرمسیری آن را کشت داده اند.ریشه این گیاه در درمان سرگیجه،تعریق،تهوع و استفراغ ناشی از بیماریهای حرکتی یا دریازدگی مؤثر واقع میشود.این گیاه همچنین گلودرد،سردردها،پاره ای از انواع دردهای قاعدگی و آرتریت وتب و درد ناشی از انواع سرماخوردگیها و آنفلونزا را درمان می کند.
معرفی گیاه زنجبیل
ساقه های ریشه دار زنجبیل عبارت از دکمه ای به هم پیچیده،ضخیم و قهوه ای روشن است که می توانید از بازار محلی نیز آنرا تهیه کنید.از آنجا که زنجبیل نوعی گیاه زیرزمینی است لذا ساقه ریشه دار این گیاه بخشی از ساقه اصلی است که برحسب انفاق در زیرزمین رشد و نمو پیدا می کند.ریشه اصلی این گیاه از گره های موجود روی ساقه های ریشه دار آن نمو می کند.بالای سطح زمین ساقه های 12 اینچی دارای برگهای طولانی، باریک،کج و معوج و سبز با گلهای سفید و سبز مایل به زرد قرار دارد.
ترکیبات گیاه زنجبیل
فرآورده های حاصله از زنجبیل از ریشه تازه یا خشک آن یا از طریق تقطیر روغن از ساقه آن تهیه میشود.
اشکال موجود زنجبیل
پس از قطع ساقة ریشه دار این گیاه،مواد شیمیایی فعال موجود در گیاه از قبیل "زینجیبرن"، "بنزابولن"، "جینجرول"، "شوقول" خاصیت ذاتی خود را از دست می دهند.شرکتهای دست اندرکار و فعال در زمینه فرآورده های گیاهی،زنجبیل را به صورت عصاره،تنتور،انواع کپسول یا روغن آن عرضه می کنند تا از زایل شدن این مواد شیمیایی جلوگیری شود.بنابراین فرآورده هایی را مصرف کیند که به وضوح در برچسب خودش میزان زنجبیل مورد مصرف شما را ذکر کرده باشد.
می توانید ریشه زنجبیل تازه را نیز بخرید،و با دکم کردن تکه های آن به اندازه نصب کف دست یا با نصف قاشق چایخوری دکمه رنده شده،شسته شده و پوست دار در آب گرم یا با ریختن نیم لیتر آب جوش روی 30 گرم ساقه ریشه دار، چای زنجبیل درست و مصرف کنید.برای اینکار بگذارید چای مورد نظر به مدت 15 دقیقه دم بکشد و سپس روزانه دو لیوان از آنرا میل کنید.دیگر منبع مناسب تهیه زنجبیل همانا زنجبیل کریستال شده است.لیکن فریب لایه پوششی قندی آن را نخورید.چون زنجبیل کریستال شده مزه تندی دارد.
نحوه مصرف زنجبیل
نحوه مصرف فرآورده های زنجبیل به سلیقه شخصی شما و آنچه شما را آزار می دهد،بستگی دارد.در کل،نباید روزانه بیشتر از دو تا چهار گرم زنجبیل مصرف کنید،چرا که علاوه بر میزان زنجبیلی که مصرف می کنید ممکن است مقداری از این ماده را نیز از طریق برنامه غذایی (یعنی از موادی نظیر آبجو زنجبیل، نان شیرینی زنجبیل دار،نان زنجبیل دار یا مواد غذایی مخلوط و سرخ شده) جذب کنید.اگر زنجبیل تازه مصرف می کنید،حتماً مقدار مصرفی را وزن کنید تا تقریباً دریابید که چه حدی از آن معادل 2 تا 4 گرم است.برای درمان،تهوع،گاز معده یا سوء هاضمه روزانه 2 تا 4 گرم ریشه تازه (معادل 0/25 تا 1 گرم پودر ریشه) یا 1/5 تا 3 میلی لیتر تنتور آنرا مصرف کنید.برای پیشگیری از استفراغ، هر 4 ساعت یک گرم پودر زنجبیل (نصف قاشق چایخوری) یا معادل آن یا روزانه سه بار دو عدد کپسول زنجبیل(یک گرم) مصرف کنید.البته می توانید یک تکه 8 گرمی زنجبیل تازه را نیز بجوید.
برای بیماریهای ناشی از سرماخوردگی،تب ناشی از آنفلونزا،گلودرد،گرفتگیهای ناشی از قاعدگی یا سردرد،دو قاشق غذاخوری از دم کرده زنجبیل یا چندین ورق از ساقه ریشه دار تازه آنرا بخور دهید.برای درمان درد ورم مفاصل از آب،عصاره یا چای زنجبیل تازه به میزان روزانه 4 گرم مصرف کنید یا روغن آنرا روی مفصل دردناک بمالید یا ریشه تازه آنرا در ضماد داغ یا گازهای ضمادی قرار دهید و روی نقاط دارای درد بگذارید.
1_ چغندر حاوی
ویتامین های : A، B، C و عناصر : آهن ، کلسیم ، فسفر ، منیزیم ، منگنز ،
پتاسیم ، ارسنیک ، روبیدم و از موادی مثل آلبومین ، قندها ، چربی و هیدرات
کربن تشکیل شده است
2_ چغندر بعلت
داشتن ارسنیک و روبیدم از بیماری جذام جلوگیری کرده و همچنین بخاطر داشتن
فسفر غذای خوبی برای تقویت مغز بوده و موجب تقویت حافظه و اعصاب می شود
3_ چغندر اشتها آور ، مدر ، دافع اسید اوریک ، مقوی ، ملین ، آرام بخش و تصفیه کننده خون می باشد
4_ مصرف چغندر برای
افرادی که به بیماریهایی مانند : سوء هاضمه ، اسهال خونی ، بواسیر ،
سیاتیک ، ورم کلیه ، درد کلیه ، سکته مغزی ، التهاب مثانه ، ضعف حافظه ،
ناراحتی عصبی و پوستی مبتلا می باشند می تواند مفید واقع شود
5_ خوردن آب برگ چغندر در موارد ، سردرد ، چاقی ، درد دندان ، و زخم معده اثر بسیار سودمندی می تواند داشته باشد
6_ مصرف برگ چغندر در رفع بیماری التهاب کبد ی نقش مفیدی داشته و خون را نیز قلیایی می کند
7_ تخم چغندر دافع بلغم می باشد که برای مصرف باید از دمکرده آن استفاده کرد
8_ ضماد برگ چغندر در
رفع ورم پشت پا و موخوره اثر درمانی دارد ، همچنین ضماد آن مخلوط با عسل
در رفع عارضه پوستی کهیر اثر خوبی داشته و موجب بر طرف شدن آن می شود
9_ شستشوی موی سر با آب جوشانده برگ چغندر مانع شوره موهای سر می شود
10_ جهت افزایش قدرت چغندر در ایجاد اثر پاک کنندگی بیشتر در کبد ، آب چغندر را گرفته و همراه باآب هویج مصرف نمایید
11_ برای تسکین درد گوش توصیه شده است که آب چغندر را با روغن بادام گرم مخلوط کرده و در داخل گوش بچکانید
مضرات چغندر
1_ افراد مبتلا به سوء هاضمه باید از افراط در خوردن چغندر خودداری کنند
2_ اشخاصی که به قند خون مبتلا می باشند مجاز به مصرف چغندر نمی باشند
3_ خوردن برگ چغندر ممکن است که در بعضی افراد موجب استفراغ ، دلپیچه و در برخی کودکان باعث حساسیت شود
5_ اشخاص مبتلا به فشار خون و ناراحتی های معده باید در مصرف چغندر احتیاط کنند
مسیر مهم است، نه مقصد؛ این جملهای است که عدهای در مسافرتها بر زبان
میآورند. سراسر جهان، کیلومترها جاده گسترده شدهاند و در همین حال که
جاهای مختلف را به یکدیگر متصل میکنند، میتوانند نماهای دلپذیری را نیز
برای رهگذران ایجاد کنند.
گاهی اوقات، جادهها به تنهایی یک اثر هنری هستند. اگر راننده وسیله نقلیه
نباشید و مثلا به عنوان مسافر با اتوبوس در این جاده ها سفر کنید شاید به
این نتیجه برسید جاده از مقصد بیش تر باعث تمدد اعصاب شما شده است. در این
مطلب 5 جاده زیبای جهان را معرفی خواهیم کرد وبا افتخار باید بگوییم که
جاده چالوس، چهارمین جاده این لیست است.
این جاده، در مسیری به اندازه ۱۴۴ مایل از میان پارک ملی «فیورلند»، در قلب آلپ جنوبی عبور میکند. این مسیر همچنین به «میلفورد ساند» متصل میشود؛ یکی از مکانهایی که سهگانه «ارباب حلقهها» در آن فیلمبرداری شده است.
این جاده دومین جاده مرتفع آسفالت شده در آلپ محسوب میشود و والتلینا را به دره آدیگه و مرانو متصل میکند. جاده استلویوپس در نزدیکی مرز با سوئیس و در 75 کیلومتری بولزانو واقع شده است. این جاده دارای 48 پیچ تند و خطرناک است. همچنین این مسیر یکی از طولانیترین جادههای مارپیچی در جهان، محسوب میشود.
در کنار جاده زیبای گریت اوشن (Great Ocean) در استرالیا میتوانید از تخته سنگهای آهکی که به «دوازده رسول» معرفند و همچنین نمایش والها، جنگلهای بارانی و پارکهای ملی زیبا لذت ببرید.
جاده چالوس شاید از معدود جاده¬های ایران باشد که عبور از آن، تنها بهانه
رسیدن به یکی از اماکن گردشگری نیست، چرا که این جاده، خود از مناطق
بسیارپرطرفدار گردشگری است و سالانه میلیون ها نفر، مهمان طبیعت زیبا و
منحصر به فرد این جاده می شوند.
چهارمین جاده زیبای دنیا که صرف نظر از زیبایی رویایی اش، یکی از مهمترین
مسیرهای ارتباطی کشورهم محسوب می شود. این جاده از شمال به استان مازندران
و شهرستان چالوس، از شرق به شهر تهران و شمیرانات، از غرب به منطقه طالقان
و از جنوب به شهر کرج می رسد. جادهای با قدمت 80 سال، که با پیچ و خمهای
متعدد در دل کوه و زیباییهای بکر طبیعی، سفری خیال انگیز را برای مسافران
رقم می زند.
رودخانه کرج که به موازات جاده کرج- چـالوس امتداد دارد، سد کرج و روستای
کوچک و زیبای واریان که مثل جزیرهای کوچک در آن سوی آب سدکرج قرار گرفته،
زیباییهای این جاده را چند برابر کرده است.
جاده کرج - چالوس در هر فصل به رنگی درمیآید و گاه تضاد رنگها چنان مناظر
باشکوهی را مقابل چشمانتان می آورد که هر لحظه ممکن است دچار توهم خواب
بودن و رویا دیدن شوید! در برخی از ماه های سال، از تهران که به سمت چالوس
حرکت می کنید در ابتدای راه آسمان آفتابی است. به ارتفاعات هزار چم و سیاه
بیشه در میانه راه که می رسید با کوه های پربرف و زمین یخ زده و آسمان مه
آلود رو به رو می شوید و پیچ و خم ها را که پشت سر می گذارید، آسمان ابری و
بارانی بالای سر شماست.
از سال 1312 که این جاده مورد بهره برداری قرار گرفت تا مسیر تهران به
ساحل دریاچه خزر، هموار وکوتاه شود، کم کم انواع رستورانها و واحدهای
اقامتی و پذیرایی هم در کنار این جاده شکل گرفتند. این در حالی بود که ساخت
سد امیر کبیر کرج در سال نیز1340 به جاذبه های این جاده اضافه کرد و در
زمان کوتاهی جاده چالوس که نام اولیه آن جاده 59 بود، به یکی از
تفریحگاههای مهم گردشگری کشور تبدیل شد.
این جاده تپههای باستانی و روستاهای تاریخی نظیر کندلوس دارد که گاه قدمت
آن، به بیش از هزاران سال می رسد.
جالب است بدانید که تا اواخر دوره قاجار، اصلا جاده کرج - چالوس وجود
نداشته و تنها یک مسیر خاکی و مالرو، راه دسترسی به روستاهای این منطقه را
تشکیل می داده است. اما این راه ناهموار آنقدر طولانی نبود تا ارتباط شمال
و جنوب کشور را میسر کند.
به نقل از گفتههای شفاهی مردم قدیم، کارگران را برای کندن این تونل در دل
کوه (چون کندن تونل کندوان آنهم بدون تجهیزات کار بسیار سخت و دشواری بود)
با یک سکه پنج ریالی که در آن زمان ارزشمند بود، تشویق میکردند و گفته
میشود به ازای هر کلنگ به آنها پول داده میشده است.
تونل های بلند و کوتاه این مسیر هم از دیگر جاذبه های دیدنی و جالب توجه
جاده چالوس است. تونل کندوان در اردیبهشت ماه سال 1314 شمسی ساخته شده و
تونلی است به مسافت یک هزار و 886 متر وعرض پنج الی هفت متر و ارتفاع شش
متر، که کار ساخت آن چهار سال طول کشیده و در سال 1318 به بهره برداری
رسیده است. با احداث این تونل 13 کیلومتر از مسیر مرکز کرج به چالوس کاسته
شده، تا پیش از این برای طی این مسیر باید کوه دور زده میشد.
با وجود مناظر زیبای اطراف این جاده، اما نقاط حادثهخیز زیادی در طول مسیر جاده چالوس وجود دارد. به دلیل جنس آهکی و رسوبی کوهها، هر از چندگاهی ریزش سنگ روی جاده چالوس باعث بسته شدن آن میشود. در زمستانها نیز خطر بهمن رانندگان را تهدید میکند. عرض کم جاده و عمر طولانی آن نیز از دیگر موارد خطرناک بودن جاده چالوس است.
مسیر کابوت در نووا اسکاتیا یکی از خوشمنظرهترین مسیرهای رانندگی در کانادا است که از بخش بزرگتر جزیره کیپ برتون شروع شده و نماهایی بسیار زیبا از جنگل و اقیانوس دارد. در همین حال که از این جاده عبور میکنید، اگر خوششانس باشید میتوانید یک دسته وال نیز در حال شنا کردن ببینید.