رفتارهای عجیب انسان

۷ حقیقت روانشناسی که علت رفتارهای عجیب انسان را توضیح می دهد

​۷ حقیقت روانشناسی که علت رفتارهای عجیب انسان را توضیح می دهد
مغز انسان گاهی عملکرد عجیبی دارد و ما را وادار می کند رفتارهای غیر منطقی و عقاید احمقانه ای داشته باشیم و حتی می تواند خاطرات ما را دستخوش تغییر کند. با این حال، همه ی تصمیمات ما علتی دارند. در اینجا به ۷ اثر روانشناختی می پردازیم که تعیین کننده ی رفتارهای ما هستند.
۱- غریبه ها می توانند در رفتار ما تأثیر گذار باشند

حقایق روانشناختی

این مسأله در تئوری زاجونک (تسهیل اجتماعی) مطرح شده است. ما ممکن است در خانه یک لباس کهنه بپوشیم اما در بیرون خانه مثل یک خانم یا آقای متشخص رفتار کنیم. با این حال، رفتار یک شخص نه تنها به همنشین او بلکه به تعداد شاهدانی بستگی دارد که در یک لحظه ی معین ناخواسته در اطراف او حضور یافته اند. برای مثال، ممکن است مردی برای تحت تأثیر قرار یک زن جای خود در اتوبوس را به یک شخص سالخورده دهد.

راه مقابله: گهگاه از خود بپرسید چرا کاری را انجام می دهید و آیا آن کار را برای تحت تأثیر قرار دادن و خوشایند دیگران انجام می دهید یا برای آنکه خودتان اینطور می خواهید.

2- علاقه ی ما به یک آزمایش می تواند رفتار ما را تغییر دهد



به این مسأله اثر هاثورن گفته می شود. محیط جدید علاقه ی ما را به یک آزمایش یا رخداد بر می انگیزد، رفتار ما را دچار تغییر می کند و به اشتباه نتیجه ای مثبت به دست می دهد. برای مثال تصور کنید که در یک سوپرمارکت به شما پیشنهاد می دهند نوعی دم نوش با اسانس جدید را امتحان کنید و به یک پرسشنامه در مورد آن پاسخ دهید. ممکن است در آنجا نمره ی بالایی به دم نوش دهید اما در خانه زمانی که دوباره آن را می خورید متوجه شوید که ویژگی خاصی ندارد.

راه مقابله: سعی کنید شفافانه و منتقدانه فکر کنید. زمانی که می خواهید به پرسش های یک تحقیق یا آزمایش پاسخ دهید مجبور نیستید فقط به خاطر آنکه شما را برای اظهار نظر انتخاب کردند بالاترین نمره را بدهید.

۳- ما کارهای ناتمام را بهتر از کارهای انجام شده به خاطر می آوریم



به این مسأله اثر زیگارنیک گفته می شود. احتمال اینکه کارها و وظایف ناتمام خود را به خاطر بیاوریم بیشتر است. برای مثال، پیشخدمت رستوران تا زمانی که سفارش هایتان را نیاورده باشد شما را به خاطر دارد و بعد از آوردن سفارش شما، توجه او به مشتریان دیگر جلب می شود.

راه مقابله: بهتر است برای آنکه ذهن تان مشغول چیزی نشود کارهای مربوط به آن را به اتمام برسانید. دست کم آن را در ذهن تان تمام کنید. با این کار می توانید حواس تان را جمع کنید و ذهن تان مشغول آن کار ناتمام باقی نمی ماند.

۴- اجناس گران قیمت را آگاهانه می خریم



به این حالت اثر وبلن گفته می شود و معنای آن تقاضایی برای محصولات گران قیمت است که توجیه اقتصادی ندارد. این مسأله بیشتر در میان قشر جوان دیده می شود که حفظ وجهه ی اجتماعی برای آن ها اهمیت زیادی دارد. تصور ما این است که کالاهای حراجی ها یا محصولاتی که تخفیف دارند حتما معیوب هستند.

راه مقابله: اگر تنها برای نمایش دادن به دیگران، جدیدترین محصول یک برند معروف را خریداری می کنید یا به سفرهای خارجی می روید، باید بدانید که دچار این مسأله شده اید. زمانی که تصمیم دارید کالای گران قیمتی را بخرید از خود بپرسید که آیا آن را برای کیفیت بالایش می خرید یا تنها برای پرستیژ اجتماعی.

۵- از کسانی خوشمان می آید که اشتباه می کنند



به این مسأله اثر پرات فال گفته می شود. کسانی که مرتکب اشتباه می شوند و بامزه به نظر می رسند برای ما جذابیت بیشتری دارند. بی نقص بودن، فاصله ایجاد می کند و حتی می تواند باعث ناراحتی شود.

راه مقابله: از سر به هوا بودن یا رفتارهای احمقانه ی خود نترسید. این اتفاقات در واقع می تواند باعث جذابیت بیشتر شما شود. به علاوه، مواجهه با دیگران زمانی که خود واقعی مان هستیم راحت تر از زمانی است که سعی می کنیم مثل ملکه ها و پادشاهان رفتار کنیم.

۶- توجه دیگران به ما کمتر از آن چیزی است که تصور می کنیم



این حالت که به آن اثر نورافکن گفته می شود به معنای آن است که ما احساس می کنیم دیگران ما را تماشا می کنند و متوجه تمام اشتباهات ما می شوند. برای مثال، زنی که فراموش کرده به یکی از چشم هایش ریمل بزند، تصور می کند که همه ی اطرافیان او متوجه این مسأله می شوند و او را تمسخر می کنند. گروهی از روانشناسان دانشگاه کرنل در نیویورک از افرادی خواستند تا تیشرتی با یک طرح احمقانه بر روی آن به تن کنند و تعداد کسانی که متوجه لباس آن ها می شوند را بشمارند. تعدادی که آن ها در نهایت به اشتباه گزارش داده بودند در حقیقت دو برابر بیشتر از تعداد واقعی بود.

راه مقابله: توجه دیگران به ما بسیار کمتر از آن چیزی است که تصور می کنیم. اگر روی لباس تان یک لکه افتاده، ذهن تان را درگیر آن نکنید. کافی است به آن فکر کنید که تا به حال چقدر متوجه اشتباهات دیگران شده اید. قطعا این مسأله زیاد اتفاق نیفتاده است.

 ۷- هر چه جمعیت کمتری در اطراف تان باشد، احتمال آنکه در صورت نیاز کسی به شما کمک کند بیشتر است



به این مسأله اثر تماشاگر گفته می شود. هر چه جمعیت اطراف کسی که نیاز به کمک دارد بیشتر باشد، احتمال آنکه کسی از آن ها واقعا به آن شخص کمک کند کمتر است. اگر جمعیت زیادی در یک مکان حضور داشته باشند، هر کدام از آن ها تصور می کنند شخص دیگری کمک خواهد کرد. بنابراین در نهایت هیچ کس کمک نمی کند.

راه مقابله: اگر ناگهان در یک مکان عمومی دچار مشکل شدید، نه رو به تمام جمعیت بلکه از یک شخص خاص کمک بخواهید. با این کار احتمال آنکه به شما کمک شود بیشتر خواهد شد.

خانواده، بازنشسته

خانواده، چگونه با یک فرد بازنشسته رفتار کند؟

خانواده، چگونه با یک فرد بازنشسته رفتار کند؟
امکان حضور وی در جمع‌های دوستانه و همسالان را فراهم آورید. زیرا این افراد به دلیل اینکه در برهه مشترکی از عمر خود قرار دارند علایق مشترکی نیز خواهند داشت.همچنین خاطراتی دارند که شاید شنیدن آن برای من و شما چندان جذاب نباشد در حالی که نقل چنین خاطره‌هایی برای سایر همسالان‌شان می‌تواند به موضوعی قابل بحث تبدیل شود که ساعت‌ها آنان را با ابراز نظرهای خود و دیگران سرگرم کند.
برای همه ما ممکن است پیش بیاید بعد از گذشت 5 تا 6 دهه از زندگی و تلاش در محیط‌های کاری مختلف قدم به دوران بازنشستگی بگذاریم. سال‌هایی که قرار است از آنچه اندوخته‌ایم برای ادامه زندگی و فراهم آوردن محیطی آرام بهره ببریم. جدا شدن از فضایی که هر روز با آن سرو کار داشتیم شاید نخستین مشکلی باشد که با آن روبرو خواهیم شد. .
مردانی که سال‌ها بار مسئولیت ساماندهی به امور خارج از خانه و تامین هزینه های زندگی را بر دوش کشیده‌اند اکنون قرار است روزها را در خانه به شب گره بزنند. اگر چه این مرحله از زندگی برای خود محاسنی دارد و به نوعی تکمیل کننده سایر مقاطع زندگی است، اما در بسیاری از موارد شاهد بروز افسردگی در چنین افرادی هستیم. دغدغه ای که نه تنها به خود فرد باز می‌گردد بلکه در مواری نیز خانواده با آن درگیر می‌شود. حال سئوال این است که چگونه باید با چنین فردی رفتار کرد تا ضمن اینکه بتواند سلامت روان خود را حفظ کند، احساس پوچی و بی انگیزگی نکرده و بتواند سال‌های باقی مانده عمر خود را نیز به بهترین نحو بگذراند. مواردی که فریده میرزایی، روان‌شناس در گفت و گو با «حمایت» به آنها اشاره می‌کند.

صبور باشید و با رویی گشاده با پدر بازنشسته خود رفتار کنید. به طور قطع خارج شدن از یک محیط پر جنب و جوش و خانه نشینی کمی برای این عضو خانواده شما سخت است به همین دلیل ممکن است کمی بهانه گیر حتی پرخاشگر شود. این جاست که شما به عنوان یکی از اعضای خانواده مسئولیت مهمی بر عهده دارید. البته مسئولیتی که به عهده همه اعضاست و باید به آن توجه داشته باشید این است که بردبار باشید و با مهربانی با وی رفتار کنید. یادتان باشد روزگاری نه چندان دور وی در محیط کار خود جایگاه و پایگاهی داشته است که اکنون به علت رسیدن به سن بازنشستگی آن را از دست داده است. اگر هم خود صاحب شغلی مستقل بوده روزهای زیادی به دلیل کارش با افراد مختلف سرو کار داشته که به وی احترام می‌گذاشتند. اکنون به یکباره از آن فضا جدا شده و همنشین اتاق‌های آرام خانه شده است. بنابراین اگر در مواقعی رفتارهایی تند از وی دیدید چندان به دل نگیرید و با آرامش و صبوری با وی صحبت کنید.

احساس بی مصرف بودن و ناکارامدی نیز حس دیگری است که ممکن است این افراد با آن مواجه شوند. اینکه تا دیروز در جامعه نقش مهمی داشتند، اما امروز به فردی بی مصرف تبدیل شده‌اند که نمی‌توانند دیگر نقشی در امور جامعه حتی خانواده داشته باشند. اینکه دیگر مسئولیتی به آنان واگذار نمی‌شود که برای انجام و ساماندهی آن برنامه ریزی کنند و فقط باید از خدمات دیگران به عنوان فردی مصرف گرا بهره ببرند. اما باید چگونه این افراد را از زیر فشار چنین تفکری نجات داد؟ اینجاست که مسئولیت فرزندان حتی همسر وی پر رنگ و پر رنگ‌تر می‌شود. تدبیری که باید اندیشیده شود دربرگیرنده یک برنامه‌ریزی دقیق با توجه به توانایی فیزیکی و سایر قابلیت‌های فرد است. به طور مثال می‌توان برخی از خرید های روزانه یا باغبانی در حیاط را به وی سپرد. نگهداری از نوه‌ها یا همکاری با کدبانوی خانه در اموری مانند رسیدگی به کارها و پخت و پز نیز از جمله این موارد است که می‌توان به آن فکر کرد. پس قلم و کاغذ بردارید و با توجه به قابلیت‌های فردی وی وظایفی را در خانه برای وی در نظر بگیرید. یادتان باشد این موارد باید با شان و توانایی‌های وی همخوان باشد.

از دست دادن موقعیت و مقام به عبارتی پایگاه اجتماعی تنها عاملی نیست که ذهن عضو بازنشسته خانواده را به خود مشغول می‌کند. فراموش نکنید که این احتمال وجود دارد که وی در کنار همه آنچه که مواجه با جامعه فقط به خاطر باز نشسته شدن از دست داده است با مشکلات مالی نیز مواجه شود. به طور قطع منفک شدن از برخی کارکردها و پایگاه‌ها شرایط اقتصادی فرد را نیز مختل خواهد کرد. آن هم فردی که به واسطه داشتن نوه‌ها و فرزندان هزینه بیشتری در مقایسه با یک زوج جوان خواهد داشت. در چنین موقعیتی خانواده‌ها باید در فهرست انتظارات و توقعات خود نسبت به بازنشستگان تجدید نظر کنند. به عبارتی انتظارات خود را متناسب با نقش جدید و وضعیت اقتصادی، روحی، روانی، جسمانی و اجتماعی خود باز تعریف کنند و خواسته‌هایشان را به نحوی چار چوب بندی کنند که وی توان بر آوردنش را داشته باشد.

تقویت اعتماد به نفس در این افراد هم نکته دیگری است که نباید به سادگی از کنار آن گذشت اما دراین زمینه چه کار باید کرد؟ اگر شما چنین عضوی را در خانواده خود دارید، باید بدانید که احساس مفید بودن و طرف مشورت قرار گرفتن بهترین احساسی است که می‌توانید به پدر بازنشسته خود هدیه کنید. برای نمونه در مسایل خانوادگی و تربیت فرزندان از وی به عنوان شخص با تجربه مشورت بگیرید. به این ترتیب می‌توانید با یک اقدام ساده اعتماد به نفس را در او تقویت کنید تا به باارزش بودن خود پی‌ببرد. باید بدانید که چنین رفتار ساده ای از سوی شما می‌تواند وی را برای ابتلا به انواع بیماری‌های روانی بیمه کند.

جمع دوستانه خانوادگی در نظر بگیرید. اگر در میان اقوام و دوستان شما چند نفری وجود دارند که این برهه از زندگی خود را سپری می‌کنند، پیشنهاد می‌کنم که با فامیل درباره راه اندازی یک سرای سالمندی فامیلی صحبت کنید. تعجب نکنید قرار نیست فرد بازنشسته را به خانه سالمندان بفرسید. هدف فقط در نظر گرفتن فضایی واحد برای گپ و گفت‌های دوستانه میان این افراد است که در گروه سنی یکسانی قرار دارند. اگر این مکان خانوادگی امکان اینکه اشخاص بتوانند چند شبی را کنار هم سپری کنند حتی همخانه شوند نیز داشته باشد به طور قطع می‌تواند اقدامی خوب و تاثیرگذار در ارتقای میزان امید به زندگی به شمار رود. زیرا به گفته روان‌شناسان به طور طبیعی افرادی که از حس همزبانی و همدلی برخوردارند اعتماد به نفس بالایی داشته و امید به زندگی در آنان بیشتر از سایر افرادخواهد بود.

خانواده و بازنشسته

خانواده، چگونه با یک فرد بازنشسته رفتار کند؟

خانواده، چگونه با یک فرد بازنشسته رفتار کند؟
امکان حضور وی در جمع‌های دوستانه و همسالان را فراهم آورید. زیرا این افراد به دلیل اینکه در برهه مشترکی از عمر خود قرار دارند علایق مشترکی نیز خواهند داشت.همچنین خاطراتی دارند که شاید شنیدن آن برای من و شما چندان جذاب نباشد در حالی که نقل چنین خاطره‌هایی برای سایر همسالان‌شان می‌تواند به موضوعی قابل بحث تبدیل شود که ساعت‌ها آنان را با ابراز نظرهای خود و دیگران سرگرم کند.
برای همه ما ممکن است پیش بیاید بعد از گذشت 5 تا 6 دهه از زندگی و تلاش در محیط‌های کاری مختلف قدم به دوران بازنشستگی بگذاریم. سال‌هایی که قرار است از آنچه اندوخته‌ایم برای ادامه زندگی و فراهم آوردن محیطی آرام بهره ببریم. جدا شدن از فضایی که هر روز با آن سرو کار داشتیم شاید نخستین مشکلی باشد که با آن روبرو خواهیم شد. .
مردانی که سال‌ها بار مسئولیت ساماندهی به امور خارج از خانه و تامین هزینه های زندگی را بر دوش کشیده‌اند اکنون قرار است روزها را در خانه به شب گره بزنند. اگر چه این مرحله از زندگی برای خود محاسنی دارد و به نوعی تکمیل کننده سایر مقاطع زندگی است، اما در بسیاری از موارد شاهد بروز افسردگی در چنین افرادی هستیم. دغدغه ای که نه تنها به خود فرد باز می‌گردد بلکه در مواری نیز خانواده با آن درگیر می‌شود. حال سئوال این است که چگونه باید با چنین فردی رفتار کرد تا ضمن اینکه بتواند سلامت روان خود را حفظ کند، احساس پوچی و بی انگیزگی نکرده و بتواند سال‌های باقی مانده عمر خود را نیز به بهترین نحو بگذراند. مواردی که فریده میرزایی، روان‌شناس در گفت و گو با «حمایت» به آنها اشاره می‌کند.

صبور باشید و با رویی گشاده با پدر بازنشسته خود رفتار کنید. به طور قطع خارج شدن از یک محیط پر جنب و جوش و خانه نشینی کمی برای این عضو خانواده شما سخت است به همین دلیل ممکن است کمی بهانه گیر حتی پرخاشگر شود. این جاست که شما به عنوان یکی از اعضای خانواده مسئولیت مهمی بر عهده دارید. البته مسئولیتی که به عهده همه اعضاست و باید به آن توجه داشته باشید این است که بردبار باشید و با مهربانی با وی رفتار کنید. یادتان باشد روزگاری نه چندان دور وی در محیط کار خود جایگاه و پایگاهی داشته است که اکنون به علت رسیدن به سن بازنشستگی آن را از دست داده است. اگر هم خود صاحب شغلی مستقل بوده روزهای زیادی به دلیل کارش با افراد مختلف سرو کار داشته که به وی احترام می‌گذاشتند. اکنون به یکباره از آن فضا جدا شده و همنشین اتاق‌های آرام خانه شده است. بنابراین اگر در مواقعی رفتارهایی تند از وی دیدید چندان به دل نگیرید و با آرامش و صبوری با وی صحبت کنید.

احساس بی مصرف بودن و ناکارامدی نیز حس دیگری است که ممکن است این افراد با آن مواجه شوند. اینکه تا دیروز در جامعه نقش مهمی داشتند، اما امروز به فردی بی مصرف تبدیل شده‌اند که نمی‌توانند دیگر نقشی در امور جامعه حتی خانواده داشته باشند. اینکه دیگر مسئولیتی به آنان واگذار نمی‌شود که برای انجام و ساماندهی آن برنامه ریزی کنند و فقط باید از خدمات دیگران به عنوان فردی مصرف گرا بهره ببرند. اما باید چگونه این افراد را از زیر فشار چنین تفکری نجات داد؟ اینجاست که مسئولیت فرزندان حتی همسر وی پر رنگ و پر رنگ‌تر می‌شود. تدبیری که باید اندیشیده شود دربرگیرنده یک برنامه‌ریزی دقیق با توجه به توانایی فیزیکی و سایر قابلیت‌های فرد است. به طور مثال می‌توان برخی از خرید های روزانه یا باغبانی در حیاط را به وی سپرد. نگهداری از نوه‌ها یا همکاری با کدبانوی خانه در اموری مانند رسیدگی به کارها و پخت و پز نیز از جمله این موارد است که می‌توان به آن فکر کرد. پس قلم و کاغذ بردارید و با توجه به قابلیت‌های فردی وی وظایفی را در خانه برای وی در نظر بگیرید. یادتان باشد این موارد باید با شان و توانایی‌های وی همخوان باشد.

از دست دادن موقعیت و مقام به عبارتی پایگاه اجتماعی تنها عاملی نیست که ذهن عضو بازنشسته خانواده را به خود مشغول می‌کند. فراموش نکنید که این احتمال وجود دارد که وی در کنار همه آنچه که مواجه با جامعه فقط به خاطر باز نشسته شدن از دست داده است با مشکلات مالی نیز مواجه شود. به طور قطع منفک شدن از برخی کارکردها و پایگاه‌ها شرایط اقتصادی فرد را نیز مختل خواهد کرد. آن هم فردی که به واسطه داشتن نوه‌ها و فرزندان هزینه بیشتری در مقایسه با یک زوج جوان خواهد داشت. در چنین موقعیتی خانواده‌ها باید در فهرست انتظارات و توقعات خود نسبت به بازنشستگان تجدید نظر کنند. به عبارتی انتظارات خود را متناسب با نقش جدید و وضعیت اقتصادی، روحی، روانی، جسمانی و اجتماعی خود باز تعریف کنند و خواسته‌هایشان را به نحوی چار چوب بندی کنند که وی توان بر آوردنش را داشته باشد.

تقویت اعتماد به نفس در این افراد هم نکته دیگری است که نباید به سادگی از کنار آن گذشت اما دراین زمینه چه کار باید کرد؟ اگر شما چنین عضوی را در خانواده خود دارید، باید بدانید که احساس مفید بودن و طرف مشورت قرار گرفتن بهترین احساسی است که می‌توانید به پدر بازنشسته خود هدیه کنید. برای نمونه در مسایل خانوادگی و تربیت فرزندان از وی به عنوان شخص با تجربه مشورت بگیرید. به این ترتیب می‌توانید با یک اقدام ساده اعتماد به نفس را در او تقویت کنید تا به باارزش بودن خود پی‌ببرد. باید بدانید که چنین رفتار ساده ای از سوی شما می‌تواند وی را برای ابتلا به انواع بیماری‌های روانی بیمه کند.


جمع دوستانه خانوادگی در نظر بگیرید. اگر در میان اقوام و دوستان شما چند نفری وجود دارند که این برهه از زندگی خود را سپری می‌کنند، پیشنهاد می‌کنم که با فامیل درباره راه اندازی یک سرای سالمندی فامیلی صحبت کنید. تعجب نکنید قرار نیست فرد بازنشسته را به خانه سالمندان بفرسید. هدف فقط در نظر گرفتن فضایی واحد برای گپ و گفت‌های دوستانه میان این افراد است که در گروه سنی یکسانی قرار دارند. اگر این مکان خانوادگی امکان اینکه اشخاص بتوانند چند شبی را کنار هم سپری کنند حتی همخانه شوند نیز داشته باشد به طور قطع می‌تواند اقدامی خوب و تاثیرگذار در ارتقای میزان امید به زندگی به شمار رود. زیرا به گفته روان‌شناسان به طور طبیعی افرادی که از حس همزبانی و همدلی برخوردارند اعتماد به نفس بالایی داشته و امید به زندگی در آنان بیشتر از سایر افرادخواهد بود.

حالتان بهتر می شود اگر...

حالتان بهتر می شود اگر...

حالتان بهتر می شود اگر...
اگر می خواهید حال دل تان خوب شود ،دنبال کارهای سخت نباشید گاهی می شود با یک سبک رفتاری ساده ، حال خوب دائمی را به دست آورد.
رد پای گذشت در زندگی ما

 

گاهی بعضی ها به خاطر یک حرف سال ها با هم قطع رابطه می کنند، بعضی دیگر به خاطر یک اتفاق تا مدتها سایه همدیگر را با تیر می زنند، عده ای به خاطر یک خطا یک نفر را طرد می کنند، برخی هم سالها به امید روزی زندگی می کنند که بتوانند زخمی را که از فلانی خورده اند تلافی کنند... این داستان ها چقدر برای شما آشنا است؟ عفو و گذشت در روابط بین فردی شما چه جایگاهی دارد؟ آیا جزء کسانی هستید که از جفای دیگران می گذرند و آرامش را به خودشان هدیه می دهند یا بر عکس جزء افرادی هستید که تا مدت ها اتفاقات گذشته را در ذهنشان نشخوار می کنند و بی آنکه بدانند اجازه می دهند تا خوره ی خشم و کینه ذره ذره استخوان هایشان را بخورد؟ به عبارت دیگر رد پای گذشت در زندگی شما چقدر پررنگ است؟ 

 

شکوه گذشت در میدان جنگ

 

حتماً داستان رفتار امام حسین (ع) با حر بن یزید ریاحی را شنیده و در مورد آن خوانده اید. عفو و گذشت امام حسین (ع) نسبت به حر یکی از با شکوه ترین گذشت های تمام تاریخ است. شاید یکی از ظرافت های این گذشت بی بدیل آن باشد که درست در وسط میدان جنگ اتفاق افتاد. کم لطفی است اگر این رفتار امام حسین (ع) را فقط به حساب بخشیدن یک نفر –حر- بگذاریم و از درس های مهمی که پشت این رفتار کریمانه پنهان است به سادگی عبور کنیم. 

ما که دوستدار امام حسین (ع) هستیم، چقدر گذشت را از ایشان آموخته ایم؟ 

 

چرا گذشت کردن حال بعضی ها را خوب نمی کند؟

 

 بعضی از ما اهل گذشت کردن هستیم، یعنی وقتی از کسی ناراحت می شویم می گوییم که از او گذشتیم، ولی خیلی طول نمی کشد که دوباره پای غیبت و خودخوری به دنیایمان باز می شود. دلیل مهم این اتفاق آن است که برداشت درستی از گذشت کردن نداریم و یا فکر می کنیم که گذشت کردن همان فراموش کردن های مقطعی است. در حالی که گذشت کردن یک فرایند روانی است و ملزوماتی دارد که به طور مختصر به آنها اشاره می کنیم: 

1. اگر می خواهید گذشت کنید، اول باید فکری به حال عصبانیت تان بکنید. وقتی حرف از گذشت به میان می آید که پای رنجشی در میان باشد. رنجش هم موجب عصبانیت و خشم ما نسبت به کسی که ما را رنجانده است می شود. تا وقتی که این خشم سر جای خودش باشد و یا انکار بشود، ما نمی توانیم کسی را واقعاً ببخشیم. برای کنترل عصبانیت می توانید به روانشناس مراجعه کنید یا از افرادی که دلسوز و دانا هستند مشورت بگیرید.  

2.ببینید آیا واقعاً می خواهید ببخشید؟ بخشیدن اگر تحت فشار دیگران و یا به صورت ظاهری اتفاق بیفتد نمی تواند حال شما را بهتر کند. بخشش واقعی زمانی اتفاق می افتد که شما از ته دل به این نتیجه برسید که می خواهید از فکر و خیال های مربوط به آن رنجش خلاص شوید و خودتان بخشش را انتخاب کنید. 

3. طرف مقابلتان را دیو نبینید. کسی که شما را رنجانده هم زخم هایی از گذشته بر جانش نشسته است که البته به جای آنکه درصدد تیمار آنها بربیاید ترجیح داده است با زخم زدن به دیگران دردش را آرام کند. اما بخشش واقعی وقتی اتفاق می افتد که شما بتوانید با نگاهی وسیع تر به فرد رنجاننده نگاه کنید و به جای متنفر شدن، او را به چشم کسی که خودش هم توسط افرادی رنجانده شده است ببینید. 

4.به دنبال کشف معنی باشید. کسانی که به دنبال گذشت کردن حال دلشان خوب می شود، کسانی هستند که می توانند به درد و رنج ناشی از رنجش شان معنی بدهند. چنین افرادی به یاد می آورند که خودشان هم در مراحلی از زندگی اشتباهاتی داشته اند و نیازمند گذشت و بخشش دیگران بوده اند. 

5. الگوها را فراموش نکنید. داستان برخورد امام حسین (ع) با حر، یکی از شاخص ترین الگوهای عفو و گذشت است. کاش قدر این الگوهای ارزشمند را بیشتر بدانیم.

رفتار

کجا گفته شده که باید " مطابق سنتان رفتار کنید " ؟

تا وقتی که مرا شاد میکند و باعث صدمه کسی نمیشوم ،

مطابق هر سن و سالی که دلم بخواهد رفتار میکنم