پیری با نشاط

طول عمر و پیری با نشاط

بازنشسته شدن تمام شدن زندگی نیست. بلکه شروع زندگی جدیدی است با طول عمر و پیری با نشاط. هیچ وقت از خودتان پرسیده اید کجا هستم؟ اگر نپرسیده اید امروز از خودتان بپرسید. این را هم به آن اضافه کنید. دلم می خواهد عمر طولانی داشته باشم؟ پیر که بشم دلم می خواهد چه شکلی باشم؟

پیش از این از روش های داشتن طول عمر در نت نوشت برای تان نوشته ایم. ولی امروز می خواهیم دری تازه باز کنیم. نشانه هایی که ذهنی، خصوصی، فردی، بلندمدت و روانکاوانه است.

۲۰۰ متر بدوید

دویدن مادر ورزش ها است. بعد از ۵۰ سالگی بدن با بیماری های متعددی از جمله بیماری های قلبی مواجه می شود. هرچه جوان تر دویدن را شروع کنید دیرتر پیر می شوید. ولی می توانید امروز خودتان را ارزیابی کنید. اگر یک مرد ۵۰ ساله هستید ۱۶۴ متر را در ۸ دقیقه و اگر زن هستید در ۹ دقیقه بدوید.

فقط روزی ۲۰۰ متر بدوید. اگر پیاده روی می روید ۲۰۰ متر آن را بدوید.

دارو ها را چه کنید

به دلیل پیشرفت های زیاد در داروسازی و کمک گرفتن از طب گیاهی، عوارض بیشتر داروهای شیمیایی که می خورید خیلی کم است. بیشتر پزشکان چون مطمئن نیستند که بیمارشان رژیم غذایی و فعالیت بدنی مناسب دارد برایش دارو تجویز می کنند. بنابراین اگر به هر دلیلی داروی خاصی مصرف می کنید ادامه دهید. ولی از همین لحظه به فکر این باشید که کم کم با تغییر سبک زندگی و انتخاب یک رژیم غذایی سالم و فعالیت بدنی مناسب سن تان، به تدریج داروها را کنار بگذارید.

این بار که برای ویزیت نزد پزشک تان می روید به او بگویید می خواهید با کمک او و تغییر در زندگی تان کاری کنید که کمتر دارو بخورید.

ضعیف تر می شوید

با طبیعت نمی توان جنگید. وقتی ۳۰ ساله هستید توانایی ۲۰ سالگی را ندارید و وقتی ۴۰ ساله هستید یاد توانایی های ۳۰ سالگی می کنید. پس با بالارفتن سن بدن ضعیف می شود. برای جلوگیری از این ضعف باید تلاش بیشتری کنید تا روند پیری و ضعیف شدن را عقب بیندازید. پروتئین به اندازه کافی و سبزیجات و میوه های تازه مصرف کنید. نگذارید چاق شوید. اگرچاق هستید وزن خودتان را کاهش دهید. به جای آسانسور از پله استفاده کنید. گاهی بسته های سنگین خرید را خودتان به خانه بیاورید.

با تمرین های بدنی مناسب سن تان و رژیم غذایی مناسب مانع از تحلیل رفتن بیشتر ماهیچه ها و ضعیف شدن بدن تان شوید.

بازنشستگی

تا جوان هستیم از سرکار رفتن و مسوولیت های آن می نالیم. وقتی بعد از ۳۰سال به اجبار یا با میل خودمان بازنشسته می شویم، احساس می کنیم به پایان خط رسیده ایم، مفید نیستیم، کاری نداریم انجام بدهیم. افسردگی، بیماری های قلبی، مرگ زودرس، زوال عقل پس از بازنشستگی سریع تر به سراغ شخص می آید.

سال ها در انتظار این روزها بودیم ولی حالا احساس می کنیم صبح که از خواب بیدار می شویم هدفی نداریم. در جوامعی مثل ایران که موج جمعیت جوان ناگهان زیاد شد بیشتر افراد بعد از ۴۵ سالگی کنار گذاشته  و پیر محسوب می شوند. اهمیت ندهید.

حالا به هر علتی بازنشسته شده اید برای خودتان برنامه بگذارید. اگر مشکل اقتصادی ندارید حداقل به برنامه هایی که همیشه دل تان می خواسته برسید. سفر بروید. ورزش کنید. نواختن ساز موسیقی یاد بگیرید. مطالعه کنید.

اگر مشکل اقتصادی دارید یک کار جدید شروع کنید. نزد کسی بروید و برایش کار کنید. خیلی از بازنشسته های عالی رتبه را می شناسم که راننده آژانس شده اند. حرکتی که خیلی قابل احترام است.

مهم این است که در مبل جلوی تلویزیون لم ندهید و چرت نزنید.

روابط اجتماعی تان را بیشتر کنید

حتی اگر مهاجرت کرده اید و جایی رفته اید که جدید است، اگر روابط قبلی تان را به هر دلیلی – برای یک شروع تازه – کنار گذاشته اید برای خودتان دوستان جدیدی پیدا کنید. برای شان از طریق شبکه های اجتماعی پیام بفرستید. گاهی به آن ها تلفن کنید. گاهی با تورها به سفرهای کوتاه یکی دو روزه بروید. اگر وضعیت جسمی تان طوری است که نمی توانید بیرون از خانه بروید از طریق شبکه های اجتماعی دوستی های تان را گسترش دهید.

مهم این است که تنها نباشید و منزوی نشوید.

امنیت اقتصادی

البته هر چه فرد بعد از بازنشستگی وضعیت اقتصادی بهتری داشته باشد خیالش راحت تر است. ولی خیلی ها را می شناسم که ثروتمند بوده اند و زود مرده اند و افرادی که ثروتمند نبوده اند ولی عمر طولانی داشته اند. پس ثروتمند بودن و در رفاه بودن ملاک عمر طولانی نیست.

خوب اگر از جوانی و میان سالی برای دوران بازنشستگی پس انداز کنید چه بهتر. اگر به هر دلیل پس انداز ندارید دنیا به پایان نرسیده است. خیلی کارها می توانید انجام دهید که نیاز به هزینه زیادی ندارد یا هزینه کمی دارد. عضو یک کتابخانه شوید تا مجانی مطالعه کنید. سفرهای یک روزه ارزان قیمت بروید نه خسته می شوید نه هزینه گزافی دارد. به پارک بروید. شطرنج بازی کنید. بافتنی ببافید.

مهم این است از پس مخارج تان بر می آیید و وابسته به کسی نیستید.

صدای درون

وقتی با خودتان تنها هستید یا فقط  به موضوعی فکر می کنید به خودتان چه می گویید؟ اگر تلفن همراه تان را یادتان رفته کجا گذاشته اید می گویید وای انگار دارم پیر می شوم. یا وقتی ایده یک کار جدید به ذهن تان خطور می کند، می گویید به سن من قد نمی دهد. یا فکر می کنید من حالا آن قدر تجربه دارم که می توانم یک کار جدید را شروع کنم.

اصلا همین گم کردن ها را به یک بازی فکری تبدیل کنید. هر بار تلفن همراه را حتی برای شارژ شدن جای جدیدی بگذارید. هر شب موقع خواب جای عینک تان را عوض کنید و شب به خاطر بسپارید. صبح که از خواب بیدار می شوید پیدا کردن آن یک بازی است و ذهن فعال می ماند.

مهم این است که صدای درون تان حرف های خوشایند بگوید.

همیشه می توان از جهت دیگری به زندگی نگاه کرد. حتی در میانسالی و پیری. هیچ وقت دیر نیست. از همین الان شروع کنید و از پیر شدن لذت ببرید.