اختلافات پدربزرگ و مادر بزرگ ها
با ورود زوجین به سنین میانسالی کم کم شرایط جسمانی و روحی شان متفاوت میشود.گاهی این تفاوت یعنی بالارفتن اختلافات!
مادربزرگ داد میزند: باز حوله خیس حمام را روی تخت انداختهای و پدرم پاسخ میدهد: خانم والله به خدا یادم رفت، الان بر میدارم.
مادر: مرد! تو دوباره جوراب هاتو انداختی لای لباس چرکها؟
پدر: چه اشکالی داره مگه؟
مادر: خدا یه مرگی به من بده از دست تو تا راحت شم.
پدر:
باز شروع کردی. اصلا خونه خودمه دوست دارم هر جور دلم میخواد رفتار کنم.
تو هم میتونی بری خونه بچه هات و منو به حال خودم بذاری!
براستی چرا برای بسیاری از زوجها بعد از میانسالی سخت است 24 ساعت روز را با هم بگذرانند؟
سن گذر آرزوها
با
ورود زوجین به سنین میانسالی کم کم شرایط جسمانی و روحی متفاوت میشود.
آغاز میانسالی در مردان با کاهش هورمون تستسترون همراه میشود، همانگونه
که در زنان نیز در این دوره کاهش هورمون استروژن وجود دارد و تغییرات جسمی و
روحی فراوانی به وجود میآورد، کاهش این هورمون در مردان نیز سطح انرژی
بدن، قدرت عضلانی و جنسی را در آنان کاهش میدهد. این تغییرات باعث تغییر
در خلقیات و روحیات افراد میشود که همزمان با ورود فرد به دوران بازنشستگی
است. افراد احساس میکنند که دیگر نشاط گذشته را ندارند و در حالی پا به
این دوران گذاشتهاند که بسیاری از آرزوهایی را که در سر میپروراندند، بر
آورده نشده است.
بدیهی
است همه همسران خواه ناخواه با هم مشکلاتی دارند که موجب تنشهایی بین
آنها خواهد شد، اما با بروز این شرایط آنهایی که راه مدارا و تسامح را در
پیش نگیرند، خیلی زودتر از اوایل ازدواج به نقطه جوش میرسند. نقطه جوش در
روابط زناشویی همان نقطهای است که فرد با رسیدن به آن، تحمل خود را از دست
میدهد. در عین اینکه به همسرش بسیار علاقهمند و به او وابسته و معتاد
است،متقابلا از او خسته و منزجر نیز هست، یعنی نوعی دوگانگی در احساسات فرد
نسبت به همسرش پدید میآید که موجب جرو بحثهای فراوانی میشود.
همچنین
هنگامی که مردان و زنان به سن میانسالی و دوران بازنشستگی میرسند تهدید
هویتی برای آنها به وجود میآید، این امر به آن معناست که آنها که تا دیروز
سوال «من کیستم» را با شغل خود پاسخ میدادند در این زمان جوابی برای آن
ندارند. ممکن است که خیلی از افراد خود را بازنشسته معرفی کنند، اما بسیاری
از افرادی که شغل آزاد دارند یا همسرانی که همه عمر خود را صرف خانه داری و
بچهداری کردهاند پاسخی برای این پرسش و اصولا امنیت روحی و روانی خود
ندارند که همه این عوامل دست به دست یکدیگر میدهد و زمینه را برای بروز
اختلافات آماده میکند.
وقتی تنها میشویم
شاید
شما هم این داستان را شنیده باشید؛ پیرمردی همیشه از خروپفهای همسرش
شکایت میکرد، اما همسرش زیر بار نمیرفت و گلههای همسرش را به حساب
بهانهگیری وی میگذاشت. تا اینکه یک روز پیرمرد برای اینکه ثابت کند زنش
در خواب خروپف میکند ضبط صوتی را آماده کرده و صدای خرناسهای گوشخراش
همسرش را ضبط میکند. پیرمرد صبح که از خواب بیدار میشود و شادمان از
اینکه سند معتبری برای ثابت کردن خروپفهای شبانه او دارد به سراغ همسر
پیرش میرود و صدایش میکند، غافل از اینکه زن بیچاره به خواب ابدی فرو
رفته است! از آن شب به بعد خروپفهای ضبط شده پیرزن، لالایی آرامبخش شبهای
تنهایی او میشود.
حکایت
بیشتر زن و شوهرهایی که در سنین میانسالی با یکدیگر بگو مگو میکنند، همین
ماجراست. آنها زمانی که یکی از طرفین به دیار باقی میشتابد افسوس
میخورند و تنها در آن زمان است که متوجه میشوند ارزش یکی برای دیگری چقدر
است؟
دوره میانسالی با زایندگی و باروری شخصیت همراه است
بازنشستگی یا با زن نشستگی
روانشناسی
هر تغییری عارضه روانی استرس مثبت یا منفی را به همراه دارد. در دوره
میانسالی که با زایندگی و باروری شخصیت همراه است انسانها حس خوبی دارند،
اما این حس گاهی همزمان با حکم بازنشستگی رئیس اداره است. گرچه ممکن است
تغییر، رویداد خوشایندی تلقی شود، اما حکم یک عامل استرس را دارد که در
شخصیت افراد تاثیرگذار است.وارد شدن استرس به شخص موجب تغییر در روابط
انسانی، محیطی و درون فردی شده و برخی اوقات این دوره به عنوان دوره رکود و
بیحاصلی، مفید نبودن و سربار بودن خانواده و جامعه تلقی میشود.
اگر
هر فردی چنین نگرشی به دوران میانسالی و ورود به آستانه پیری داشته باشد
آستانه تحملش بخصوص در روابط بین فردی و خانوادگی که انتظار احساس امنیت از
طرف مقابل را دارد از بین میرود. نباید فراموش کنیم که حساس بودن و
نداشتن احساس امنیت از طرف همسر در موقعیتهای ناکامی میتواند حس خشم را
به پرخاشگری و دعواهای خانوادگی تبدیل کند.
در
عین حال عوامل دیگری مثل کاهش حقوق در دوره بازنشستگی، از دست دادن روابط
کاری با دوستان، تغییر محیط زندگی، یکنواختی، کاهش قوای ذهنی و جسمیدر
کنار یکدیگر میتواند درک کاملتری از تغییرات روانی ـ اجتماعی این دوره را
تجسم کند. از سوی دیگر یکی از عواملی که موجب بروز چنین بگو مگوهایی در
زندگی زوجهای میانسال میشود نوع روابط آنها قبل از این دوره است. در این
میان زن و شوهر ممکن است به دلیل مشغلهکاری همسر و پرداختن به امور
فرزندان فرصت این را که روابط مخدوش و مسائل حل نشده خود را در دوران جوانی
حل کنند، نداشته باشند و در حقیقت این مشکلات همچون زخمی کهنه در دوران
میانسالی سر باز کند.
شواهرانی که خانگی نمیشوند
علاوه
بر این مسائل بسیاری از همسران انتظار دارند شوهرانشان در دوره بازنشستگی
در کارهای خانه به آنها کمک کنند. هرچند شوهران سعی میکنند این انتظارات
را برآورده کنند، اما شوهران سنتی تلاش میکنند این انتظارات را با انجام
کارهای مردانهتری مثل تعمیر خانه و وسایل زندگی پاسخ دهند و این ممکن است
باعث اختلاف شود یا به دلیل اینکه شوهر به طور تمام وقت در خانه حضور
پیدا میکند برخی رفتارها و عادتهای او مورد اعتراض همسر قرار میگیرد.
از
طرف دیگر، حضور بیشتر شوهر در خانه، میتواند تهدیدی برای قدرت و قلمرو زن
خانهدار تلقی شود و این احساس که در امور خانهداری دخالت میشود. حفظ
احساس تسلط و کنترل امور خانه برای یک زن خانهدار مهم است و نباید آن را
از نظر دور داشت.
توصیه هایی برایکاهش مشاجرات
برای
رفع این مشکل به این دو نکته توجه کنید؛اول اینکه تا میتوانید از
مشاجرات و بگو مگوها کم کنید. به هیچ عنوان یک مشاجره را دستکم نگیرید.
مشاجرات وقتی روی هم انبار شوند و انرژیهایشان را درهم ضرب کنند،خستگی و
کلافگی لازم برای رسیدن به آن احساس دوگانه و نقطه جوش را فراهم میآورند.
ضمن آنکه صفات بد و خلقیات ناپسند خودتان را از دسترس همسرتان دور نگه
میدارید از تلاقی با نقاط ضعف و خلقیات ناپسند او نیز خودتان را حفظ کنید.
توجه زیاد به عیوب یکدیگر و صحبت در باره آن، شما را نسبت به هم حساس و
عصبی میکند.
از
عیوب همسرتان چشمپوشی واقعی داشته باشید، یعنی در فکر و قلبتان هم آنها
را وارد نکنید. شاید زندگی شما از مسیری پیش برود که عیوب همسرتان در این
مسیر چندان مضر نباشد. همین که آسیب رفتارش به زندگی مشترکتان نرسد کافی
است.یادم افتاد چند روز پیش در یکی از بوستانهای شهر پشت سرم پیر مرد و
پیر زنی میانسال نشسته بودند و به سرسره بازی بچهها نگاه میکردند...
لحظهای در سکوت طوری که متوجه نشوند، نگاهشان کردم... چه آرام در گوش هم
نجوا میکردند و با لبخند میگفتند: «چه عالی که بچههایمان سر و سامان
گرفتند و ما هنوز کنار هم هستیم.»
با
خود میاندیشم چقدردر روزهای پیری به عشق ورزیدن همسرمان و تر و خشک کردن
یکدیگر نیازمندیم. عشق در سالمندی نیازی است مثل غذا خوردن، مثل نوشیدن
جرعهای آب، مثل نفس کشیدن... آن را از همدیگر دریغ نکنیم.