باشگاه ضربالمثل/ 61
در باشگاه ضربالمثل امروز حکایت کوتاهی را از ضربالمثل «فلانی خالی بسته» میخوانید.
ضربالمثلها در هر ملتی اشارهای دارند به فرهنگ و اعتقاد و آداب و رسوم
آن مردم. هر اندازه که یک ملت از تمدن و تاریخ حیات بیشتری برخوردار باشد،
به همان میزان هم ضربالمثلها و کنایهها در آن کشور بیشتر است.
در این میان ایرانیان از دیرباز مردمانی با فرهنگ غنی بودهاند. گوشهای از این تمدن و فرهنگ به مقوله ادبیات در کشورمان برمیگردد.
ادبیاتی که نه تنها در عرصه نظم که در عرصه نثر هم حرفی برای گفتن
دارد. در میان آثار منظوم و منثور اما جملات و ابیاتی دیده میشود، که
امروز به مثلی شیرین و فراگیر در میان ما تبدیل شدهاند. یادگیری این
مثلها میتواند ما را در بیان هرچه سریعتر پیام به دیگران کمک کند.
ضربالمثلها
که جزئی از فولکلور یا دانش عامیانه را تشکیل میدهند، در هر زبان و
فرهنگی کم و بیش دیده میشوند. شکلگیری ضربالمثلها بر اساس موازین علم و
منطق نبوده و دارای هیچگونه پشتوانه و استدلال منطقی نیست. از آنجا که
نمیتوان جامعهای را یافت که تمام اعمال و رفتار افرادش منطقی و حساب شده
باشد، بنابراین جامعهای را نمیتوان یافت که در آن ضربالمثل شایع نباشد.
باید گفت افراد هر جامعه هرچه از مراحل رفتارهای سنتی و غیرمنطقی به طرف
رفتارهای منطقی و حسابشدهتر متمایل میشوند، از رواج امثال و حکم کاسته
میشود و افراد در تایید یا نفی امری کمتر به ضربالمثل استناد میکنند؛
زیرا در اثبات یا رد موضوع مورد نظر خود بهتر و بیشتر میتوانند از
استدلالات منطقی استفاده کنند. اما آنچه مسلم است این است که موضوعات
دربرگیرنده ضربالمثلها در جوامع متفاوت بوده و بیانگر مسائل مورد علاقه
یا انزجار مردم و در واقع انعکاسی از فرهنگ اصیل و شایع هر جامعه است
(کلهر، 1380).
با این وصف در باشگاه ضربالمثل امروز به نقل حکایت کوتاهی از ضربالمثل «فلانی خالی بسته» میپردازیم.
******************************************
این
عبارت را این روزها زمانی به کار می بریم که بخواهیم از لاف زدن و یا دروغ
گویی شخصی حرف بزنیم. در واقع «خالی بندی» این روزها به معنای «دروغ گویی»
دیگری است.
اما در گذشته این طور نبوده. سابقه این عبارت به دوران پهلوی اول
بر میگردد. دورانی که در آن به دلیل کم بودن اسلحه، برخی از پاسبانهای
شهر که در محلهها و کوچهها کشیک میدادند و چرخ میزدند، غلاف خالی اسلحه
را به کمر میبستند؛ یعنی تنها جلدی را که اسلحه در آن جای میگرفت را روی
کمر میبستند تا از این طریق دزدها و شبگردها را بترسانند.
این
اصطلاح «خالی بندی» هم از همان زمان رایج شد. دزدها و شبگردها که متوجه
میشدند، پاسبانها اسلحهای همراه خود ندارد، برای آگاهی همدیگر می گفتند
که «طرف خالی بسته»؛ یعنی اینکه اسلحه ندارد و برای ترساندن ما جلدش را به
کمر بسته.
امروز هم این عبارت را برای اینکه بگوییم فلانی راست نمیگوید و بلوف میزند، به کار می بریم.