باشگاه ضربالمثل/ 56
در باشگاه ضربالمثل امروز حکایت کوتاهی را از ضربالمثل «خروس بیمحل» میخوانید.
ضربالمثلهای فارسی ریشه در ادبیات عامیانه ایران دارند. ادبیاتی که به
گواه تاریخ ادبیات کشورمان، از غنای کمی و کیفی بالایی برخوردار است. چه در
عرصه نثر و چه در عرصه نظم.
ضربالمثلهای فارسی را چقدر در مکالمات روزمرهمان به کار
میبریم؟ نسل جدید چقدر در کنار تکیهکلامهای امروزی، ضربالمثلها و
عبارات کنایهآمیز را به کار میبرند. شاید باید مثل تمامی امور فرهنگی
دیگر برای بقای زبان فارسی، ادبیات نظم و نثر کشورمان از سویی رسانهها و
از طرفی دیگر خانوادهها آستین بالا بزنند و در اشاعه این ضربالمثلها سهم
داشته باشند.
ضربالمثلها بخش با ارزشی از زبان را شکل میدهند که نشاندهنده
اعتقادات و ارزشهای یک جامعه و فرهنگ هستند. استفاده بجا از ضربالمثلها
باعث زیبایی کلام و درک بهتر پیام از سوی شنونده میشود.
با این وصف در باشگاه ضربالمثل امروز به نقل حکایت کوتاهی از ضربالمثل «خروس بیمحل» میپردازیم.
*****************************************
این
ضربالمثل را معمولا در مورد افرادی به کار میبرند که بیموقع حرفی را
میزنند و یا در میانه کار و یا کلام دیگران ورود می کنند و باعث بر هم
خوردن آن میشوند.
اما باید دید که چه داستان تاریخی در پس این ضربالمثل قرار دارد؟
می گویند که کیومرث پادشاه ایرانی پسری داشت که بسیار به او علاقه داشت. پسرک هر روز بر بالای کوه میرفت و دعا میکرد و با خدای خود حرف میزد.
کیومرث هم برای دیدار او در نیمروز خود را به بالای کوه میرساند و برای او آذوقه میبرد.
روزی
از قضا او به روال معمول به سمت کوه میرفت که در راه جغدی را دید. بسیار
نگران شد. به بالای کوه که رسید، دید پشنگ پسرش از بین رفته. میگویند که
از همین زمان بود که صدای جغد شوم و بدیمن شناخته شده است.
پس
از آن روزی رسید که کیومرث برای جنگ با دشمن عازم سفر بود. در میانه راه
خروس سفیدرنگی را دید که با ماری به جنگ درآمده و مدام بر آن با نوکش ضربه
وارد میکند و نهایتاً بر او غالب میشود.
کیومرث این اتفاق را نیک و خوش یمن میپندارد. آن خروس را به قصر برده و نگهداری میکند.
از قضا در جنگ با دشمن هم پیروز میشود و به همین ترتیب آن خروس و صوت آن را خوشیمن میخواند.
معمولا خروس هنگام روز بانگ برمیدارد و چون هنگامه شب میرسد تا پایان شب و طلایه روز و روشنی دیگر بانگ بر نمیآورد.
از
قضا روزی خروس موصوف شبهنگام بانگ برداشت. همگان تعجب کردند اما زمانی که
فهمیدند در همان زمان کیومرث از دنیا رفته بانگ خروس را بیموقع و بیمحل
خواندند.
از همین رو از آن زمان خروسی را که در هنگام شب بانگ برآورد، خروس بیمحل میخوانند.
این اصطلاح را معمولا در قبال کسی به کار میبرند که ناگهان و در زمانی نامناسب به میانه کلام و یا کار شخص دیگری وارد میشود.