حال دل‌مان را خوب کنیم

چگونه حال دل‌مان را خوب کنیم؟

چگونه حال دل‌مان را خوب کنیم؟
همه ما به اشتباه عادت کرده ایم که بیشتر به شکست ها و ناامیدی هایمان فکر کنیم، آنها را در ذهن مان انباشته و دایما نیز مرورشان نماییم. اما فراموش نکنید فکر کردن به مشکلات و شکست ها اگر چه شاید گاهی ما را به سمت راه حل ها رهنمون می کند، اما در کل به منفی اندیشی و نارضایتی از زندگی منجر می شود، پس بکوشید با اقدامات ساده که در این نوشتار می آید، حال دل‌تان را خوب کنید و از زندگی لذت ببرید.
افراد مثبت اندیش و موفق کسانی هستند که توانسته اند بین اندیشیدن به مشکلات و مثبت ماندن تعادل ایجاد کنند، آنان در عین حال که به چالش ها و شکست هایشان فکر می کنند، هرگز هم اجازه نمی دهند مشکلات، انگیزه و کارایی مثبت آنها را از بین ببرد. آنان بخوبی می دانند که باید بتوانند افکار منفی را به اندیشه هایی تبدیل کنند که برایشان مفید است و حال شان را خوب می کند.

 

اگر چه شاید در نگاه اول مثبت اندیشی کار دشواری به نظر آید، اما شما می توانید با اندکی انگیزه به تغییر و تلاش برای تحول، زندگی تان را کن فیکون کنید و مثبت اندیش می شوید اگر:

 

به مثبت اندیشی عادت کنید

 

عادت کنید که در زندگی به جای تمرکز بر آنچه که نمی خواهید و یا آن را سودمند نمی بینید، بر چیزی متمرکز شوید که آن را مفید و مثبت می دانید. شاید در نگاه اول این دو سبک تفکر، یکسان به نظر آید، اما بی تردید در عمل متوجه خواهید شد که این سبک های اندیشه کاملا متفاوت و متمایز از یکدیگرند و در داشتن احساس مثبت و یا منفی نسبت به خودتان بسیار تاثیر گذار هستند.

 

پیشنهاد می کنیم تصمیم جدی بگیرید و از این پس مثبت اندیشیدن را در ذهن خود تمرین کنید، تلاش کنید به جای تمرکز کردن بر آنچه که ندارید، به آنچه که دارید بیندیشید، یعنی هنگامی که افکار منفی و مخرب به ذهن تان هجوم می آورند، سعی کنید که آنها را به افکار مثبت و مطلوب تبدیل کنید. به بیان دیگریاد بگیرید به جای دیدن نیمه خالی لیوان، نیمه پرآن را ببینید.

 

برای مواجهه با افکار مخرب و منفی، لازم است به یقین بپذیرید که این فکر، تنها یک فکر منفی است و سودی برای شما ندارد، سپس سعی کنید با ذهنی آرام به دنبال راهکارهایی باشید که بتوانید آن را به شیوه مثبت بررسی کرده و جنبه های منفی آن را از ذهن تان پاک کنید.

 

از همین امروز، این تمرین را شروع کنید تا ببینید چند روز می توانید بدون افکار منفی زندگی کنید و یا تخمین بزنید که میزان توانایی تان برای مواجهه با افکار منفی و حذف آنها از ذهن تان چقدر است؟ این تمرین را مانند یک رژیم غذایی ذهنی دنبال کنید و به آن متعهد باشید، اگر بتوانید با جدیت این عادت را در خود ایجاد و تقویت کنید، بی شک در آینده ای نه چندان دور، می توانید تغییرات مثبتی را نیزدر زندگی تجربه کنید.

 

قضاوت را برای همیشه فراموش کنید

 

در مورد خودتان بیش از دیگران کنجکاوی کنید، هنگامی که مشکلی برایتان پیش می آید، دیگران را مقصر ندانید و آنها را به قضاوت ننشینید، بهتر است به درون خودتان رجوع نمایید و سهم خود را در مشکل به وجود آمده شناسایی کنید.

 

یادتان باشد مقصر دانستن دیگران، نه تنها مشکل را حل نخواهد کرد بلکه شما را از خویشتن واقعی تان نیز دور خواهد ساخت. توصیه می کنیم به جای قضاوت کردن و یا پیشدواری های منفی چه در مورد خودتان و چه در مورد دیگران، به دنبال راه حل هایی برای حل مشکلات باشید که بتوانید به خودتان و دیگران کمک کنید.

 

اگر در مورد دوستی احساس خشم و ناراحتی می کنید، به جای تادیب و یا سرزنش کردن وی، به این بیندیشید که آن فرد، چگونه در این موقعیت بحرانی قرار گرفته و چرا مرتکب چنین خطایی شده است.
تلاش کنید شرایط وی را بیش از پیش درک کنید، اگر چه القای چنین عطوفت و مهربانی نسبت به خود هم ضروری است، چه بسا برخی از افراد، در مورد خطاها و اشتباهات خویش دیده اغماضی ندارند و دایما با خودسرزنش گری، خویش را تادیب می کنند. برای مثبت بودن باید تصمیم بگیرید بیشتر درک کنید و کمتر قضاوت کنید.

 

دنبال کشف مثبت ها باشید

 

همیشه منفی بودن بد هم نیست، چه بسا گاهی اوقات افکار منفی داشتن مفید و سودمند است، به شرط آن که بتوانید از آنها به درستی استفاده کرده و به عنوان یک عاملی انگیزشی که می تواند شما را به شرایط مثبت سوق دهد، بهره گیرید. تلاش کنید در هر موقعیت منفی و یا در رویارویی با افراد منفی، چیزی را جستجو و کشف کنید که آن را تحسین می کنید و یا آن را به عنوان ویژگی ارزشمند این شرایط منفی قلمداد می کنید.

 

حقیقت شرایط را آنگونه که در واقع هست، درک کنید، سپس به این مهم بیندیشید که از ان شرایط موجود چه می خواهید و یا قرار است چه چیزی را در آن موقعیت تغییر دهید، به طور حتم این طرز تفکر، شما را به سمت تغییر مثبت رهنمون خواهد شد، چه بسا بعضی اوقات شرایط سخت زندگی به ما کمک می کنند که ارزشمندترین منابع را برای ایجاد تغییر و تحولات شگرف در زندگی مان بیابیم. پس به جای غرق شدن در شرایط منفی، به دنبال نکات مثبت آن شرایط منفی باشید و به بهترین نحو ممکن از آن استفاده کنید، به خاطر داشته باشید این امر نه تنها شما را شر افکار منفی همیشه مزاحم رها می کند، بلکه بین افکار مثبت و منفی شما تعادل نیز ایجاد می کند.

 

خود کنونی تان را بپذیرید

 

در بسیاری از مواقع میل به کمال و کامل بودن افراطی منشا تفکرات منفی است، برخی از افراد دایما در تلاشند که در همه زمینه ها بهترین و کامل باشند و چون نمی توانند، احساس ناراحتی می کنند و از سبک زندگی شان رضایت ندارند و ناخشنودند، به گونه ای که گاه حتی دچار خود سرزنشگری می شوند و خود را حقیرترین فرد می پندارند.

 

برای اجتناب از کمال گرایی مرضی، باید بپذیرید شما هم مانند همه آدمیان نقص هایی دارید و حتی ممکن است تصمیماتی بگیرید که نباید بگیرید و یا کارهایی را انجام دهید که نباید انجامشان می دادید، به یقین بپذیرید اگر چه کامل نیستید، اما به اندازه کافی خوب هستید و شایستگی ها و توانمندی هایی بهینه ای هم دارید.

 

بهتر است به مواردی فکر کنید که شما را تبدیل به فرد بهتری کند، فقط و فقط به این فکر کنید که هر روز بهتر و بهتر شوید، ولی هرگز از خودتان انتظار نداشته باشید که هم اکنون بتوانید در همه زمینه های مورد علاقه تان کامل و بدون نقص باشید.

 

خودتان را همان گونه که هستید، بپذیرید، نه بیشتر و نه کمتر! تصمیم بگیرید که خودتان را باور کنید و به خودتان ایمان داشته باشید، با باور و اعتماد به خویش می توانید تردید های تان را کنار بگذارید و با اطمینان هر چه بیشتر در جهت کسب موفقیت پیش ببرید. شما می توانید مثبت باشید فقط باید تصمیم بگیرید که مثبت باشید و مثبت بیندیشید.

امیدت را از دست نده

امیدت را از دست نده

امیدت را از دست نده
افراد با بالا رفتن سن، در معرض آسیب های زیادی قرار می گیرند. آسیب های جسمانی و بیماری های مختلف و آسیب های روانشناختی و روحی. به دلیل اینکه معمولا افراد در سالمندی، بازنشسته می‌شوند و خانه نشین می‌شوند، ممکن است سطح تحمل آنها پایین بیاید و نهایتا امید خود را در زندگی از دست بدهند و این وطیفه اطرافیان آن ها هست که به سالمندشان کمک کنند تا همچنان امیدوار باشد و شاد زندگی کند.
معاینات دوره ای

 

یکی از اولین حمایت هایی که اعضای خانواده ی یک سالمند باید انجام بدهند این است که او را هدایت به سمت معاینات پزشکی دوره ای،  کنند. هنگامی که مشکلات جسمی سالمندان حل شود و یا تحت کنترل در بیاید، در روحیه و سلامت روان او هم نیز تاثیر می گذارد. 

 

اعتماد به نفس، همچون قامت سرو

 

در وهله بعدی، اطرافیان باید اعتماد به نفس سالمندشان را بالا ببرند. هنگامی که یک فرد سالخورده احساس کند که هنوز در بین اطرافیانش محبوب هست، احساس شادی و نشاط هم در او ایجاد می شود. 

 

ورزش و حرکت

 

معمولا سالمندی همراه با بی تحرکی است. اطرافیان سالمندان، باید سطح تحرک و فعالیت آن ها را تحت کنترل داشته  باشند. به عنوان یک پیشنهاد می توان گفت اگر بتوانید سالمندتان را در ورزش کردن همراهی کنید هم سطح نشاط و شادی او را بالا تر می برید و هم اینکه انگیزه او را برای ورزش کردن بیشتر می‌کنید. با همراهی کردن سالمندان می‌توانید به آنها حس مثبت  دوست داشته  شدن را، نشان بدهید.  

 

 در دوران سالمندی احساس یاس و ناامیدی به سراغ فرد می آید.

 
خاطره گویی 

 

بهتر است ساعاتی را در روز از سالمندتان بخواهید که برایتان خاطره تعریف نماید. خاطره تعریف کردن، هم احساس در کنار هم بودن را بالا می برد و هم باعث تقویت توان ذهنی و حافظه سالمند می شود. 

 

اخبار چی شد؟ 

 

راهکار دیگری برای نزدیکی بین شما و سالمندتان این است که در پایان روز از او بخواهید اتفاقات روز مثل اخبار و یا سریال ها راتعریف کند. اگر جایی از سریال را اشتباه تعریف کرد به او نگویید ولی اگر سریالی را خودتان دیده اید و سالمند هم می داند که شما آن سریال را تماشا کرده اید و در رابطه با موضوع آن داستان، با یکدیگر صحبت می کنید، اشکالی ندارد اگر که سالمند جایی را اشتباه تعریف کرد و شما آن را درست کردید. 

 

بیان مشکلات زندگی ممنوع!!! 

 

سالمندان بسیار زودرنج و حساس می‌شوند و می‌توانند ناخواسته به راحتی از کاه کوه بسازند. تمام تلاش خودتان را کنید تا هیچگاه از مشکلات زندگیتان برای سالمندتان تعریف نکنید. وقتی آنها مطمئن باشند که فرزندانشان با نشاط و سرحال زندگی می کنند خودشان هم از ذغذغه های ذهنی فاصله می‌گیرند و همین مساله باعث آرامش روحی آنها می‌شود. 

 

تغذیه سالم 

 

حتما با توجه به مشکلات جسمی که سالمندان دارند و با مشورت پزشک، از مواد غذایی و گیاهانی که می تواند برای سالمند نشاط آور باشد، استفاده کند. 

 

شرکت در انجمن ها 

 

حتما به سالمندتان کمک کنید تا زمان هایی را در انجمن هایی که هم سن و سالانشان هستند شرکت کند در این انجمن ها هم دوست و هم صحبت پیدا می کند. 

 

سفری به یاد ماندنی 

 

یکی از بدترین کارهایی که می توانیم در حق سالمندانمان انجام بدهیم این است که به تنهایی مهمانی و سفر برویم و آن ها را همراه با خود نبریم. این کار به شدت می تواند احساس یاس و ناامیدی را در سالمندان ایجاد کند. حتما با توجه به شرایط زندگیتان سعی کنید تفریحاتی را برنامه ریزی کنید تا سالمندتان هم بتواند با مشارکت شما اززندگی اش لذت ببرد. 

 

 با بالا بردن اعتماد به نفس سالمندتان، می توانید میزان امید به زندگی او را نیز بالا ببرید.


همراهی کردن در مطب 

 

اگر سالمندتان باید ویزیت ها و آزمایش های دوره ای را انجام بدهد سعی کنید به گونه ای برنامه ریزی نمایید تا بتوانید آن را در پروسه های پزشکی همراهی کنید و به آن ها نشان بدهید که چقدر دوستشان دارید. 

 

تقدیر و تحسین 

 

راهکار دیگری که می‌تواند به افزایش اعتماد به نفس سالمندان کمک کند این است که در روزهای مناسبتی مثل تولد، سالگرد ازدواج، روز پدر و مادر حتما به دیدار آن ها بروید و همچنین به یادآوری خاطرات شیرین گذشته آنها و موفقیت هایشان بپردازید.

سرتان را به عقب نچرخانید!

سرتان را به عقب نچرخانید!

سرتان را به عقب نچرخانید!
همیشه در گذشته سیر می کنیم،نگران آینده ایم و شاکی از زمان حال! این عادت بیشتر انسانهاست که حسرت روزهای گذشته را می‌خورند و از آن روز‌ها و لحظه ها به نیکی و خوبی یاد می‌کنند و از زمان حال گله وشکایت دارند البته در این میان هم هستند کسانی که گذشته‌ی خوبی ندارند و حتی به روزهای گذشته شان به دیده انزجار می‌نگرند.
به هر حال بیشترین افراد، به گذشته شان دل بسته اند و همیشه آرزو و هوس گذشته را در سر دارند، گذشته ای که برایمان لذت بخش بود و یا می توانستیم لذت بخش کنیم اما قدر ندانستیم...


گاهی سر می‌چرخانم و به گذشته نگاه می‌کنم:

-یادش بخیر یک زمانی پدر و مادری داشتیم که همه را دور هم جمع می‌کردند اما حالا دیگر خبری از آن دورهمی های شلوغ و پلوغ نیست!آن روزها را قدر ندانستم... یادم می آید که گاهی مشغول کار خانه ام بودم که یادم می افتاد 5 روزی است که خبری از پدر و مادرم ندارم! یا حتی گاهی که پدر و مادرم از من می‌خواستند که به دیدن‌شان بروم مدام در خانه غر می زدم که ای بابا خودم کار و زندگی دارم حالا باید خونه مامانم اینا هم بروم!

-همیشه یکی از آرزوهایم این بود که در زندگیم به یک جایی برسم تا بتوانم تمام کمبودهای زندگی خودم و پدر و مادرم را جبران کنم. با زحمات خودم و پدر و مادرم دانشگاه دولتی قبول شدم ...تحصیلاتم را به درجات عالی رساندم ...دکتر شدم، مطلب زدم، وضع مالیم عالی شد... شب ها تا دیر وقت مشغول کار بودم به قدری که دیگر تمام دغدغه و زندگیم شده بود بیمارانم اما کم کم یادم رفت که هدفم چه بوده است! زمانی که به خودم آمدم دیگر خیلی دیر شده بود...

شب ها تا دیر وقت سر کار می مانیم و روزها چنان درگیر کار می شویم که فرصت یک تلفن زدن را هم پیدا نمی کنیم... زندگی تمام می شود و ما هنوز زندگی نکرده ایم

-دوران نامزدیمان را یادت می آید،چقدر بی دغدغه بودیم...نه مسئولیت زندگی بود و نه خرج و برج خانه ای! اما حیف! نتوانستم خوب از آن دوران لذت ببریم؛مدام با هم درگیر یکسری حرف و حدیث های بی ارزش بودیم...

افسوس !چه روزهایی بود یادش بخیر... کاش یکبار دیگر تکرار می‌شد تا می توانستیم درست از آن دوران لذت ببریم.به راستی چرا ما آدم ها همیشه حسرت گذشته ای را می‌خوریم و انتظار آینده را می‌کشیم و لذت بردن از زمان حال را بلد نیستیم؟! دقیقا کی می‌خواهیم از زندگی لذت ببریم؟!
چهل‌سال پول جمع کردیم؛ حالا لذتش رو ببریم!

چند وقت پیش پیام جالبی را می‌خواندم که نوشته بود: همیشه و همه جا چشمم دنبالش بود خیلی دوستش داشتم از نگاهایش میدانستم او هم من را دوست دارد..بعد سال ها انتظار با عشق ازدواج کردیم...

خوشبخت بودیم اماهیچوقت نتوانستیم از کنار هم بودن لذت ببریم چون باید پول هایمان را پس انداز می‌کردیم برای خرید خانه ،ماشین، گرفتن عروسی .همیشه هر چیزی را که دوست داشتم می‌گفتم الان نه بعد ازعروسی الان باید خانه بخریم...هر دوسخت پول هایمان رو پس انداز می‌کردیم...

موفق شدیم خانه را خریدم و جشن عروسی خیلی زیبا گرفتیم..

از فردای آن روز به فکر این بودیم لوازم خانمان را جدید کنیم...گوشت و مرغ در خانه همیشه باشد، میوه های چند رنگ داشته باشیم...

با آمدن بچه به فکر این بودیم بچه مان لباس هایش خوب باشد ،غذایش مقوی باشد! 

خلاصه تاوقتی بچه هایمان سرو سامان گرفتند هر روز‌دغدغه چیزی را داشتیم ...خونه بزرگ تر_ماشین بهتر_مبل زیباتر_خرج دانشگاه_ عروسی_ جهیزیه...

روزها گذشت وما پیر شدیم ما ماندیم و یک خانه بزرگ ،یک ماشین پارک شده در پارکینگ که استفاده نمی‌شد...بچه هایی که درگیر زندگی خودشانند...

ما پیر شدیم و از زندگی لذت نبردیم...پیر شدیم و یادمان افتاد هنوز آن کافه که قرار بود بعد عروسی برویم را نرفتیم...یادمان افتاد آن شام رویایی دونفره رو نخوردیم...یادمان افتاد پارک سر کوچه را هم نرفتیم...یادمان آمد نرفتیم سینما تا فیلم کمدی ببینیم....

یادمان آمد هیچ سالگرد ازدواجی را نگرفتیم...

یادمان آمد چقدر زود تولد هم دیگر را فراموش کردیم...

یادمان آمد پشت تلفن فقط لیست خرید را گفتیم اما حال هم را نپرسیدیم...

یادمان آمد چقدر دوستت دارم بود که باید هر روز می‌گفتیم اما نگفتیم....یادمان آمد چقدر بوسه بود که ماند رو دستمان...یادمان آمد چقدر وقت بود هم را در آغوش نگرفته بودیم...

یادمان آمد عکس های دونفرمان را هم نگرفتیم 

از این زندگی ما فقط یادگرفتیم داشتن خانه و ماشینش را...


همین امروز کِیف زندگی را کنید... !

گاهی مشکل از طرز فکرهای ماست که باعث می شود حسرت گذشته را بخوریم و به فکرآینده باشیم و از زندگی فعلی‌مان لذت نبریم . فکر می‌کنیم داشتن زندگی شاد و بی دغدغه با پول جبران شدنیست! مشغول کار می‌شویم تا پول لازم برای مخارج زندگی را تهیه کنیم. از تفریح و استراحت و باهم بودن می زنیم تا مقدمات زندگی فراهم شود بعد در کنار هم زندگی کنیم اما کم کم یادمان می رود هدفمان چه بوده! شب ها تا دیر وقت سر کار می مانیم و روزها چنان درگیر کار می شویم که فرصت یک تلفن زدن را هم پیدا نمی کنیم... زندگی تمام می شود و ما هنوز زندگی نکرده ایم. 

همیشه فکرمان درگیر نداشته هایمان است و در حسرت گذشته ای به سر می بریم که حالا نیست! و در فکر آینده ای هستیم که در دست ما نیست! اگر تنها کمی به داشته هایمان فکر کنیم و از همان حال لذت ببریم آن زمان زندگی کرده ایم . به پدر و مادری که هستند و در آینده ممکن است دیگر نباشند، به سلامتی که خیلی ها در حسرتش هستندو ممکن است یک روز آن سلامتی هم از ما گرفته شود، به همسر خوب و مهربانی که در کنارتان است. همین امروز کِیف زندگی را کنید... 

از الآن کافه های زندگیتان را بروید،لباس های زیبایتان را برای کسانی که دستشان دارید بپوشید،به کسانی که دوستشان دارید هر روز بگویید که چقدر دوستش داریدو... 

گاهی شام را باهمسرتان به رستوران بروید مطمئن باشید با سالی سه چهار بار رستوران رفتن نمی‌توانید خانه بخرید....تولد فقط سالی یک بار است...سالگرد ازدواجتان را هم همین طور ساده برگزارش کنید اما هیچ وقت فراموش نکنید....

ما فقط یک بار به دنیا می‌آیم و یک بار زندگی می‌کنیم...شاید فردایی وجود‌ نداشته باشد...پس همین حالا از زندگی لذت ببریم تا در آینده حسرت گذشته از دست رفته را نخوریم.

آغاز یک پایان

مشکلات بازنشستگی را چقدر می‌شناسید؟/آغاز یک پایان

مشکلات بازنشستگی را چقدر می‌شناسید؟/آغاز یک پایان
از خانمی راجع به احوال خانواده‌اش سوال می‌کنید. او برعکس همیشه که با اشتیاق جواب می‌داد این بار با ناراحتی پاسخ می‌دهد مردش بازنشسته و خانه‌نشین شده و همین مساله بیچاره‌اش کرده است. دیگر خانه آن فضای قبلی برای او نیست و همه چیز تغییرکرده است. از همه بدتر این که خود آقا بی‌حوصله شده و هرروز به نحوی مصدع خاطر دیگران می‌شود.
این مساله محدود به آقایان نیست. خانم‌هایی که بازنشسته می‌شوند هم در موارد فراوانی مشکل پیدا می‌کنند. بازنشستگی هم بخشی از تحولات زندگی است و باید بدرستی با آن برخورد شود؛ اما نداشتن برنامه‌ریزی درست و همچنین مصادف شدن آن با دوران سالمندی این دوره را به عصری مشکل ساز از زندگی تبدیل کرده است. در اینجا راجع به مساله بازنشستگی صحبت و آن را از مناظر مختلف بررسی می‌کنیم.

 

تغییری ناگهانی

 

تا دیروز آقای خانه صبح زود از خانه بیرون می‌رفت، هشت ساعت را در محیط کار می‌گذراند و بعد به خانه بازمی گشت. خانم خانه در این مدت فرصت کافی برای رسیدگی به امور منزل داشت و فرزندان اگر می‌خواستند کاری انجام دهند که مصدع خاطر پدر نباشد زمانشان را با ساعت کاری پدر تنظیم می‌کردند. اما حالا، آقای خانه شبانه‌روز خانه است و همه چیز بهم ریخته. آقا از وضعیت خانه راضی نیست و همسر و فرزندان هم راضی به حضور او نیستند.

 

به گفته سعیده مصافی، دکترای روان‌شناسی سلامت، هضم هر تغییری دشوار است و بازنشستگی هم مانند هر مرحله مهم دیگر زندگی ازجمله ازدواج، اشتغال، جابه‌جایی و دیگر موارد یک تغییرکلی برای خود فرد و خانواده اوست. برای پذیرفتن راحت‌تر آن، خود فرد و خانواده او باید از چندماه قبل از بازنشستگی به فکر عملکردش پس از بازنشستگی باشند. ورود به این مرحله از زندگی باید همراه با برنامه‌هایی مفید و درست باشد تا برای فرد بازنشسته و خانواده‌اش مشکلی پیش نیاید.

 

شغلی جدید، نجاتتان می‌دهد

 

مقدم، کارمند منظم شهرداری بود و به مدت 30 سال در این اداره خدمت کرد. در 52سالگی بازنشسته شد و از انجام کار فراغت یافت. اوایل بسیار خوشحال بود که از رفت و آمد هرروز و هر شب راحت شده، اما پس از گذشت مدتی کوتاه و نشستن در خانه متوجه شد این آن چیزی نیست که آرزویش را داشته است. خانه نشینی برای او تبدیل شده بود به بی‌نظمی و پوچی و فشار مالی. پس تصمیم گرفت در یک نمایندگی بیمه مشغول به کار شود. برای فعالیت نیمه‌وقت آنجا درخواست داد و پذیرفته شد. این کار به او حس خوبی می‌داد. او دوباره احساس زنده بودن می‌کرد. اندک کمک خرجی به داشته‌هایش افزوده شده بود و از این گذشته خانواده‌اش هم بابت فعالیت مجدد او خارج از منزل خوشحال بودند.

 

کار هرچند نیمه‌وقت و سبک، از عوامل نجات بخش هر فرد بازنشسته‌ای است. داشتن یک شغل ساده کمک می‌کند او احساس مفیدبودن داشته باشد، زمان و ساعتش دوباره نظم و ترتیب پیداکند و همچنین مبلغی بگیرد. امتیاز دیگر این کار آن است که مانند فعالیت دوران اداره تمام وقت نیست و او صاحب اختیار است.

 

پس‌انداز داشته باشید

 

همه می‌گویند دوران بازنشستگی، دوره بی‌پولی و سختی معیشت است. اگر به راستی چنین است از دوران جوانی باید به فکر آن زمان بود. هر فردی در دوران اشتغال باید هرماه مبلغی هرچند اندک برای دوران بازنشستگی کنار بگذارد. پس اندازکردن باید در دوران بازنشستگی ادامه پیدا کند. حتی اگر کمترین مبلغ پس‌انداز شود بازهم بعد از گذشت چندسال به پولی قابل توجه تبدیل می‌شود و همان مایه آرامش خاطر است. هر فردی در دوران سالمندی و بازنشستگی بیش از هر دوره دیگر به پس‌انداز احتیاج دارد.

 

افسردگی در کمین است

 

افسردگی مهمان ناخوانده بسیاری از افراد در سنین بالاست. تنهایی، بی‌هدفی، بی‌انگیزگی، نداشتن برنامه و دیگر موارد در این سنین، اصلی‌ترین عوامل بروز افسردگی است.

 

به گفته دکتر مصافی، فردی که قصد بازنشستگی دارد باید به طور واقعگرایانه با این مساله روبه‌رو شود که بازنشستگی تمامی برنامه‌های او را تغییر می‌دهد. او دیگر هرروز صبح از خانه خارج نمی‌شود، عده کثیری از مردم را نمی‌بیند، هدف کاری خاصی را دنبال نمی‌کند و به طورکلی مانند قبل زندگی برنامه‌ریزی شده ندارد.

 

پس باید به زندگی خود برنامه‌ای درست بدهد. فرد بازنشسته باید مانند قبل هرروز به بهانه‌ای مانند خرید یا گشت و گذار از منزل خارج شود، به طور منظم با دوستان خود دیدار داشته باشد، در حد وسع مالی گهگاه مسافرت کند، برنامه‌های موردعلاقه خود را پی بگیرد، با خانواده و اقوام دیدار داشته باشد و بخصوص برای نوه‌ها وقت بگذارد و کارهای شادی بخش دیگر انجام دهد، وگرنه افسردگی گریبانگیرش خواهدشد و دوران بازنشستگی تلخی را تجربه خواهدکرد.

 

سندرم آشیانه خالی

 

دکتر مصافی می‌گوید: معمولا والدین مادامی که شاغلند همزمان از فرزندان خود نگهداری می‌کنند و انواع مسئولیت‌ها را به عهده دارند. با رسیدن سنین بازنشستگی، هنگام ازدواج فرزندان و ترک خانه پدر و مادر از راه می‌رسد و کم‌کم شرایط جدیدی پیش می‌آید. تا چندی قبل والدین سرکار می‌رفتند و سرشان بشدت به مشغله‌های زندگی گرم بوده و در خانه هم به فرزندان مشغول بوده‌اند.

 

اما حالا ناگهان محیط کار برای آنها تمام شده و با سندرم آشیانه خالی که همان ترک فرزندان و ایجاد محیط خالی و فارغ از هیاهوی سابق است، روبه‌رو می‌شوند. تحمل سندرم آشیانه خالی برای والدین وابسته به فرزند دشوار است و این مساله برای والدینی که بتازگی بازنشسته شده‌اند بمراتب سخت‌تر است.

 

سالمندان بازنشسته‌ای که دیگر فرزند در خانه ندارند باید برنامه‌هایی جدی برای سرگرم کردن خود داشته باشند. نشست و برخاست با همسن و سالان، پرکردن وقت با انواع سرگرمی‌ها و داشتن برنامه‌های لذتبخش برای آنها از هر شخص دیگر واجب‌تر است.

 

یادگرفتن مهارت‌های جدید

 

رحمتی، در دبیرستان جامعه شناسی تدریس می‌کرد و در کار خود موفق بود. او در خانه هم همسر و مادری خوب و توانمند بود و زندگی را بخوبی مدیریت می‌کرد. رحمتی همواره از دوران نوجوانی به خیاطی و بافتنی علاقه داشت و همیشه در اوقات آزادش، سر خود را به بافتن و دوختن گرم می‌کرد. همیشه دوست داشت قالی‌بافی یاد بگیرد، اما به دلیل مشغله‌های زندگی به هیچ عنوان فرصت این کار را پیدا نمی‌کرد. هنگام بازنشستگی احساس کرد برای نخستین بار این موقعیت را پیداکرده و از این بابت بسیار خوشحال بود. او در کلاسی در فرهنگسرا ثبت نام کرد و شروع به بافتن قالی کرد. هر سه ماه یک‌بار یک قالیچه کوچک می‌بافت و این برای وی بی‌نهایت خوشحال کننده بود.

 

مشغله‌های زندگی فرصت بسیاری از مهارت‌هایی را که افراد در پی یادگیری‌اش است به او نمی‌دهد. دوران بازنشستگی زمانی مناسب برای یادگیری مهارت‌های جدید است. یادگیری زمان نمی‌شناسد و هر فردی تا وقتی به زندگی ادامه می‌دهد می‌تواند از این نعمت بهره ببرد.

 

زنان با مردان فرق دارند

 

به گفته دکتر مصافی، به طورکلی زنان بمراتب راحت‌تر از مردان با دوران بازنشستگی کنار می‌آیند و با سرعت بیشتری به شرایط جدید عادت می‌کنند. این دو دلیل اصلی دارد. نخست این که پیشتر زن هم در خانه ایفای نقش می‌کرده و هم بیرون. پس اکنون که بازنشسته شده همچنان بیکار نیست و درعوض فرصت بیشتری برای انجام کارهای خانه پیداکرده است. ازسوی دیگر، معمولا خانم‌ها در دوران بازنشستگی به دلیل رهایی از مشغله‌های زیاد، فرصت خوبی برای ارتباط برقرارکردن با دوستان و اقوام پیدا می‌کنند. آنها غالبا در این دوران با دوستان خود قرارملاقات‌های مرتب و دوره‌های دسته جمعی می‌گذارند و دوره بازنشستگی‌شان را به بهترین شکل می‌گذرانند. اما آقایان به ناگاه خانه‌نشین می‌شوند بدون آن‌که کار خاصی در منزل داشته باشند یا به فکر ارتباط با دوستان باشند. به همین دلیل است که تحمل بازنشستگی برای مردها دشوارتر است. بهترین راه‌حل منطقی، مواجه شدن با این رویه جدید و داشتن برنامه‌ریزی درست است. مردان هم باید برای دوران بازنشستگی برنامه‌ای مدون و درست داشته باشند که انجام فعالیت‌های ساده و ارتباط مرتب با دوستان را در خود بگنجاند.

 

ورزش کنید

 

زهرا احمدی همیشه دوست داشت ورزش کند، اما به دلیل مشغله فراوان زندگی، فرصت کافی پیدا نمی‌کرد. او هرروز از صبح تا بعدازظهر در بانک کارمی کرد و بعدازظهر تا شب هم باید به امور منزل رسیدگی می‌کرد. خانم احمدی در دوران اشتغال، حسرت یک روز آزاد برای پیاده‌روی را داشت و به همین دلیل از نخستین روز بازنشستگی این کار را شروع کرد. او هرروز به میدان نزدیک خانه می‌رفت و آنجا چندمرتبه دور میدان پیاده‌روی می‌کرد. عده زیادی هنگام صبح برای پیاده‌روی و ورزش با دستگاه‌های داخل پارک به آنجا می‌آمدند. بعد از گذشت چندهفته چهره‌های داخل پارک با او آشنا شدند و کم کم خانم احمدی چند دوست پیداکرد.

 

دیگر صبح‌ها با اشتیاق مضاعف از خواب برمی‌خاست و به پارک می‌رفت، چون هم قرار بود ورزش کند وهم ساعت خوشی را همراه دوستان بگذراند. براستی دوران بازنشستگی مناسب‌ترین زمان برای ورزش کردن در پارک یا باشگاه ورزشی است. ورزش، هم به سلامت جسم و روح کمک می‌کند و هم بهانه‌ای برای پیداکردن دوستان جدید است.

 

خیریه‌ها در انتظار شما هستند

 

سهیلا منصوری در آزمایشگاه مشغول بود و بعد از 25 سال بازنشسته شد. همزمان دخترش که به او وابستگی زیادی داشت، ازدواج و به خارج از کشور مهاجرت کرد. تحمل این شرایط برای او بسیاردشوار بود. ناراحتی‌اش را برای همه مطرح می‌کرد. دوستی به او پیشنهاد کرد در انجام کارهای خیریه شرکت کند. در انجمنی غذای بسته‌بندی آماده و برای فروش گذاشته می‌شد تا سود آن به نفع کودکان بی‌سرپرست خرج شود. سهیلا منصوری هم مسئول پاک و سرخ کردن سبزی شد. او دو روز هفته به انجمن می‌رفت و با خوشحالی کارش را انجام می‌داد. این سرگرمی پرثواب جدید روح او را به طورکامل شست‌وشو داد. او نشاطی دوباره پیداکرد و به این کار وابستگی شدید یافت. بخصوص وقتی در جلسات انجمن شرکت می‌کرد و مطلع می‌شد پول حاصل از این کار چگونه خرج بچه‌ها شده است. داوطلب شدن در انجام کارهای خیریه یکی از بهترین گزینه‌ها برای بازنشستگانی است که وقت آزاد دارند و از تنهایی و بی‌برنامگی رنج می‌برند. حس نیکوکاری و پرکردن توشه آخرت برای فرد بازنشسته آرامش بخش‌ترین مساله است.

پیرزن 99 ساله

این پیرزن خوش قلب هر روز صبح از خواب بلند می شود و بر طبق الگوهای خود یک لباس مخصوص کودکان می دوزد. او روزانه حداقل یک لباس را به پایان می رساند و در انبار مخصوص ارسال به خیریه ها نگهداری می کند.
عده ای فکر میکنند کهولت سن باعث از کار افتادگی و سربار بودن خواهد شد اما این مورد همیشه درست نیست. برخی مواقع افراد کهنسال دست به کارهایی می زنند که خیلی از جوان ترها از پس انجام دادن آن بر نمی آیند.

"لیلیان وبر" خانم 99 ساله ای است که به معنای واقعی نشان داده است که "دود همیشه از کنده بلند می شود". او در حالی که در آستانه 100 سالگی است دست از انجام کارهای خیر برنداشته و همچنان مشغول کمک به خیریه های مختلف مخصوصا کودکان آفریقا است.


این پیرزن خوش قلب هر روز صبح از خواب بلند می شود و بر طبق الگوهای خود یک لباس مخصوص کودکان می دوزد. او روزانه حداقل یک لباس را به پایان می رساند و در انبار مخصوص ارسال به خیریه ها نگهداری می کند.

خانم وبر از سال 2011 اینکار را آغاز کرده است و تا به امروز نزدیک به 840 لباس دوخته است. این لباس ها برای کمپین کودکان نیازمند در آفریقا یا دیگر نقاط دنیا فرستاده شده اند و حالا بر تن کودکانی است که توانایی خرید لباس ندارند.


خانم وبر قصد دارد تعداد لباس های دوخته شده را به 1000 برساند و از نظر خودش زمان زیادی برای اتمام این پروژه برای او باقی نمانده است. وی تا به حال چندین بار برنده جوایز مختلف از جشنواره های انسان دوستانه شده است.

امید به زندگی

  امید به زندگی تا صد سالگی


امید به زندگی، متوسط سال‌هایی است که یک فرد می‌تواند انتظار زندگی داشته باشد و بسته به جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند و بسته به سطح علم، تمدن و...

سالمند

تعداد سالمندان و بازنشستگان در جهان به ویژه در کشورهای پیشرفته روز به روز در حال افزایش است. این مسأله هرچند امیدوارکننده است اما به هر حال سالمندی و افزایش جمعیت سالمندان پدیده‌ای است که نادیده گرفتن آن می‌تواند در آینده جوامع را با مشکلات بسیاری مواجه سازد.

اگرچه در ایران نسبت گروه‌های سنی جوان به کل جمعیت کشور درصد بیشتری را نشان داده و کشور ما را از نظر ساختار جمعیتی در شمار کشورهای جوان قرار می‌دهد، با این حال 7/27 درصد جمعیت ایران را سالمندان تشکیل می‌دهند، جمعیتی که با توجه به کاهش میزان زاد و ولد و پیشرفت امکانات پزشکی و بهداشتی، در آینده افزایش بیشتری خواهد یافت و باعث خواهد شد امید به زندگی نیز که اکنون میانگین آن برای مردان 68/3 و زنان 69/7 سال است، افزایش یابد.

امید به زندگی، متوسط سال‌هایی است که یک فرد می‌تواند انتظار زندگی داشته باشد و بسته به جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند و بسته به سطح علم، تمدن و فرهنگ آن جامعه متغیر است. امید به زندگی در مقاطع متفاوتی تعریف می‌شود. به طور مثال، امید به زندگی در بدو تولد و یا امید به زندگی در سن 65 سالگی. اگر شما بتوانید آماری از امید به زندگی افراد را طی سال‌های گذشته و امروزه به دست آورده و با هم مقایسه کنید، متوجه بهبود قابل‌توجهی در اعداد و آمار امید به زندگی خواهید شد. این امر به دلیل پیشرفت علم و تمدن و همچنین سطح فرهنگ مردم است.

براساس داده‌های مرکز آمار ایران، در سال 1375 امید به زندگی در بدو تولد برای زنان 67/7 سال و برای مردان 65/9 سال بوده است.

عامل بسیار مهم بعدی، امید به زندگی بدون عجز و ناتوانی است و ارزش این امید به زندگی بسیار از حالت قبلی بیشتر است. همه می‌دانیم افزایش طول عمر در صورتی که با معلولیت، ناتوانی و عجز همراه باشد و سبب درد و رنج خود فرد و اطرافیان او شود، از ارزش زیادی برخوردار نیست.

با توجه به آن که در بیشتر کشورهای پیشرفته جهان، مسأله تأمین مالی بازنشستگان و سالمندان بیش از مسائل دیگر مشکلاتی را برای نظام تأمین اجتماعی این کشورها فراهم ساخته، مسئولان کشورهای مزبور را بر آن داشته تا با افزایش سن بازنشستگی و تأمین بودجه بیشتر برای نظام تأمین اجتماعی از طریق افزایش مالیات‌ها، تاحدی نگرانی‌های مربوط به سال‌های آتی را رفع کنند، اما در ایران مسأله سالمندان و تأمین رفاه و آسایش آنان با کشورهای پیشرفته تفاوت ماهوی دارد و به گفته کارشناسان رفاه و تأمین اجتماعی و استادان بهزیستی دانشگاه‌های کشورمان، نبود یک سیاست اجتماعی فراگیر در مورد سالمندان، کمبود بودجه و اعتبارات لازم، کمبود منابع انسانی، ناآشنایی مسئولان ذی‌ربط با مسایل مربوط به سالخوردگی جمعیت و کمبود تجهیزات و امکانات کافی، مشکلاتی است که نظام تأمین اجتماعی کشورمان با آن روبرو است، اما آنچه برای بازنشستگان در اولویت قرار دارد، دور کردن هر نوع دغدغه خاطر و نگرانی است، دغدغه و نگرانی از این طرز تفکر که بازنشسته دیگر نمی‌تواند فرد مفیدی برای جامعه و حتی خانواده خود باشد.

آنچه اهمیت دارد، درک و فهم این مسأله است که سالمندی و بازنشستگی به معنای پایان کار یا رسیدن به آخر خط نیست و این‌ها همه تعابیری است که جامعه برای پیشبرد امور و حل و فصل مشکلات خود، به صورت قراردادی تعیین کرده که لغو آن‌ها باعث وقوع هرج و مرج و زمینه‌ساز نوعی از هم‌گسیختگی در جامعه خواهد شد

بسیار دیده شده بازنشستگان بالای 60 و 70 سال با نشاط‌تر و سالم‌تر از افراد میانسال 40 تا 50 ساله و حتی در برخی موارد جوانان هستند. بازنشستگان باید بپذیرند که هنوز از توان لازم برای انجام کارهایی که در دوران فعالیت عهده‌دار بوده‌اند، برخوردارند و شور و نشاط کافی برای ورزش و تفریحات مناسب سن و سال‌شان دارند.

بازنشستگان همچنین باید بپذیرند سالمندی مرحله‌ای اجتناب‌ناپذیر است که انسان با پشت‌سر گذاشتن چند دهه از عمر خود به آن پای می‌گذارد و در این مرحله به طور طبیعی با تغییرات و تحولات جسمی و حتی روحی روبه‌رو می‌شود، اما مهم آن است عواملی را که باعث ضعف بیش از حد جسمی و مخل آسایش روحی ما می‌شوند، بهتر بشناسیم و دشواری‌ها را از سر راهمان برداریم.

پژوهشگران صاحب‌نظر در حوزه مسایل سالمندی، اتفاق نظر دارند سالمندانی که از سلامت جسم و روح برخوردارند، افرادی هستند که با اتکا به قابلیت‌های فردی می‌توانند با محیط پیرامون خود ارتباط داشته، سازگار باشند و از زندگی لذت ببرند. کارشناسان سازمان بهداشت جهانی نیز در تعریف سلامت جسم و روح می‌گویند: تنها بیمار نبودن و احساس ناتوانی نکردن نشان دهنده سلامت فرد نیست بلکه سلامت یعنی تندرستی کامل جسمی، روحی و اجتماعی.

دانشمندان زیست‌شناس و فیزیولوژیست امروزه براین باورند که ضعف قوای ادراکی، بیش از این که به سن و سال افراد و به طور کلی به مسأله پا به سن گذاشتن مربوط شود، به کارکرد مغز و اعصاب افراد ارتباط دارد.

به عبارت دیگر هر اندازه که فرد سالمند و بازنشسته، خود را از دایره فعالیت‌های اقتصادی و اجتماعی کنار کشد و به رفتن پارک، دیدار دوستان و روزمرگی‌هایی از این نوع بسنده کند ـ که البته این‌ها همه در جای خود مناسب و خوب است ـ ضعف و سستی به تدریج بر او غلبه کرده، سرانجام او را به پریشانی فکری و مشکلات روحی ـ روانی مبتلا می‌کند.

سالمند

به هر حال رعایت این نکات به معنای رفع تمام نیازهایی که فرد سالمند و بازنشسته دارد نیست بلکه هدف این است که بازنشستگان تا آنجا که ممکن است محدودیت‌های ساختگی و غیرطبیعی را که برای خود ساخته یا دیگران برای آن‌ها ایجاد کرده‌اند از میان بردارند و چنان چه احساس کنند که می‌توانند همچنان به کار و فعالیت ـ هرچند نه در سطح گذشته و دوران جوانی و میانسالی ـ مبادرت ورزند، درنگ نکنند و این را در نظر داشته باشند که به زعم کارشناسان و روان‌شناسان حوزه سالمندی، تداوم کار و فعالیت بازنشستگان، امید به زندگی بیشتر را در آنان بارور می‌سازد. با توجه به این ضرورت‌هاست که سازمان ملل مقرر کرده تبعیض سنی برای تصدی مشاغل در تمام کشورهای عضو از بین برود و در جامعه برای اشتغال تمام سنین برنامه‌ریزی شود.

 

لازم به ذکر است که شور و عشق برای تداوم فعالیت بازنشستگان نیاز به روح و جسمی سالم دارد، بنابراین نباید از انجام معاینات دوره‌ای (چک آپ) و آزمایش‌های لازم برای پیشگیری از بیماری‌های گوناگون و تأمین سلامت خود، غفلت ورزند.

در بسیاری از کشورهای جهان سالمندان با دوران بازنشستگی خود به خوبی کنار آمده و به فعالیت مطابق با توان و ذوق خود ادامه می‌دهند.

هرچند در کشور ما امکانات لازم برای دسترسی گسترده بازنشستگان به فعالیت‌هایی که بتواند امید به زندگی سالم را برای آنان فراهم سازد و نیازهای اقتصادی‌شان را تا حد امکان تأمین کند وجود ندارد، با این حال نباید از نظر دور داشت که بازنشستگان نیز در این روند نقشی مهم به عهده دارند و نباید مواجهه با برخی موانع، آنان را از هدف اصلی باز دارد. بدیهی است در این میان، دولت و مراجع مسئول نیز باید نقش مهم‌تری ایفا کنند.

ما نیازمند برنامه‌ریزی همه جانبه برای جمعیت سالمندی هستیم که در چند دهه آینده بر تعداد آنها به شدت افزوده خواهد شد. پیشگیری و آموزش صحیح متضمن سلامت و شادابی و بالا رفتن امید به زندگی بدون عجز و ناتوانی در آنها خواهد شد.

زندگی باید کرد

امروز زندگی را آغاز کن!


به آرامی آغاز به مردن می کنی

اگر سفر نکنی،

اگر کتابی نخوانی،

اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،

اگر از خودت قدردانی نکنی.

به آرامی آغاز به مردن می کنی

زمانی که خود باوری را در خودت بکشی،

وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند.

به آرامی آغاز به مردن می کنی

اگر برده‏ عادات خود شوی،

اگر همیشه از یک راه تکراری بروی،

اگر روزمرّگی را تغییر ندهی،

اگر رنگ های متفاوت به تن نکنی،

یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی.

تو به آرامی آغاز به مردن می کنی

اگر از شور و حرارت،

از احساسات سرکش،

و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وا می دارند،

و ضربان قلبت را تندتر می کنند، دوری کنی.

تو به آرامی آغاز به مردن می کنی

اگر هنگامی که با شغلت‌ یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی،

اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی،

اگر ورای رویاها نروی،

اگر به خودت اجازه ندهی،

که حداقل یک بار در تمام زندگیت

ورای مصلحت ‌اندیشی بروی.

امروز زندگی را آغاز کن!

امروز مخاطره کن!

امروز کاری کن!

نگذار که به آرامی بمیری!

شادی را فراموش نکن.

چشم ها را باید شست

هر زمان که احساس کردید ناامید شده اید یک چیز را در ذهن داشته باشید هیچ مانعی نیست که نتوان آنرا از میان برداشت غیر ممکن وجود ندارد و آنچه شما را محدود می‌کند فقط و فقط در ذهن شماست.
 هر زمان که احساس کردید ناامید شده اید یک چیز را در ذهن داشته باشید هیچ مانعی نیست که نتوان آنرا از میان برداشت غیر ممکن وجود ندارد و آنچه شما را محدود می‌کند فقط و فقط در ذهن شماست.
 
 
 
 
 
 
 

مهربان

*  نیاید روزی که بشکند قلب مهربانت به سنگ نامهربانی و بی وفایی و بی سپاسی

*   چرا باید بمونن حالا تنهای تنها اونا که بودن عمری همدم ما

*        الهی که خاطرت آزرده نشود و تنت سالم باشد و دلت شاد

بخند

کوتاه ترین فاصله برای دوست داشتن ، یک لبخند است ...

میخندی یا بخندم ؟

ایستادن

برای آنچه که باور دارید ، ایستادگی کنید ...

حتی اگر به معنای تنها ایستادن باشد

زندگی

زندگی را آنگونه که دوست داری تصور کن تا آنگونه شود


خوشبختی

خوشبختی همین در کنار هم بودن هاست

همین دوست داشتن هاست

خوشبختی همین لحظه های ماست

همین ثانیه هاییست که در شتاب زندگی گمشان کرده ایم

رفتار

کجا گفته شده که باید " مطابق سنتان رفتار کنید " ؟

تا وقتی که مرا شاد میکند و باعث صدمه کسی نمیشوم ،

مطابق هر سن و سالی که دلم بخواهد رفتار میکنم

شانس

خودت رو با زیبایی های محیط زندگیت درگیر کن

لذت های زندگیت رو جدی بگیر

هر روزی که دوباره بتونی آفتاب رو ببینی ، روز شانس توست