رویای شیرین بعد از بازنشستگی

7 گام تا رویای شیرین بعد از بازنشستگی

7 گام تا رویای شیرین بعد از بازنشستگی
وقتی‌ بازنشسته شدم رفتم و در خانه نشستم، اما خانه دیگر خانه قدیم نبود. یک پسر سی و پنج ساله در خانه داشتم که آنقدر پای لپ‌تاپش نشسته بود که قوزش در آمده بود.
با همان لپ‌تاپ با دوستانش حرف می‌زد و آنها را می‌دید و جوک می‌گفت و می‌خندید و می‌خوابید و بیدار می‌شد و انگار اصلا نه او در این خانه بود و نه ما.
همسرم هم دیگر آن زری خانم دوست داشتنی 30 سال پیش نبود. زری خانمی که ظریف و صبور بود و تا دم در آدم را بدرقه می‌کرد و تا بیایی دلتنگ می‌شد، امروز از این‌که صبح تا شب قیافه‌ام را ببیند خسته می‌شد و گاه و بیگاه از کمر درد و پادرد ناله می‌کرد. اگر به پسر بیکارش تشر می‌زدم که پاشو برو برای خودت یک کاری پیدا کن، ناراحت می‌شد و می‌گفت: پسرم می‌خواهد درس بخواند و دکتری بگیرد.
اگر با او بحث می‌کردم که چرا حمایتش می‌کنی، باز ناراحت می‌شد و تیر آخر ترکش را رها می‌کرد و می‌گفت: وقتی که سر کار می‌رفتی از دستت راحت بودیم. حالا 24 ساعته عین آینه دق می‌نشینی اینجا و سر دل ما را می‌جوی!
ای داد یعنی توی این 30 سال‌ که صبح تا شب کار می‌کردم داشتم به خانواده لطف می‌کردم که قیافه‌ام را نبینند و از شر من آسوده باشند؟!
یعنی در این 30 سال چه اتفاقی افتاده که دیگر کسی دلش برایم تنگ نمی‌شود؟
چه اتفاقی افتاده که دیگر حضورم در خانه سنگینی می‌کند و یک مزاحم به شمار می‌روم؟ این حرف‌ها را که می‌شنوم دلم می‌گیرد و به جای پسرم که ساعت 2 نیمه شب می‌خوابد و ساعت 12 بیدار می‌شود و تازه صبحانه می‌خواهد، من پیرمرد بازنشسته می‌روم دنبال کار می‌گردم. شاید هم بالاخره حاضر شوم یک جایی بروم بنشینم و بگویم سر کار می‌روم که فقط خانه نباشم.
احساس آوارگی می‌کنم. خیلی تلخ است که بعد از 30 سال کار طاقت‌فرسا به خانه برگردی و ببینی هیچ‌کس تو را نمی‌خواهد.

 

درد دل خیلی از ما

 

این صحبت‌ها حرف دل خیلی از بازنشسته‌هاست. پدرهایی که از خانه دور بوده‌اند و فقط به فضای کاری خود فکر می‌کرده‌اند. کسانی که تنها محل اطلاعاتشان همسرشان بوده است و گزارش‌ها‌ی‌او از خانواده ‌ تصویر خانواده را برایش شکل می‌داده است.
اما وقتی خیلی ازاین افراد هنگام بازنشستگی متوجه می‌شوند تصویر گزارش‌ها برای این‌که او آزرده نشود، تلطیف و سانسور می‌شده است و گاه نه فرزندان چندان به فرمان هستند و نه زندگی چندان به سامان و حتی همسری که سال‌های سال کنارشان بوده، حالا آنقدر سرد شده است که گاه حتی همدیگر را نمی‌شناسند، اما هر چیز چاره‌ای دارد. پس بیایید این هفت قدم را بردارید تا بعد از بازنشستگی زندگی شیرین‌تری را با خانواده خود تجربه کنید.

 

گام اول؛ ارزیابی

 

سعی کنید مدتی قبل از بازنشستگی همه چیز را بی‌سروصدا ارزیابی کنید: وضع تحصیل و ازدواج فرزندان، نیازهای خانواده، وضع سلامت‌ خود و همسرتان، نیازهای مبرم خانواده مثل بازسازی خانه، خرید و تهیه وسایل، خود‌رو و خیلی چیزهای دیگر که ممکن است به خاطر دست‌ تنگی یا مشغله تاکنون به آن رسیدگی نکرده باشید.
وضع اقتصادی خانواده را نیز ارزیابی کنید و اگر نیاز است که پس از بازنشستگی شغل دیگری در نظر بگیرید پیش از بازنشستگی در این خصوص اقدام کنید.

 

گام دوم؛ برنامه‌ریزی مالی

 

پس از بررسی وضع، برای این موقعیت برنامه‌ریزی کنید.
قبل از همه به نیازهای خانواده رسیدگی کنید. آن هم نیازهای ضروری و مهم و اساسی نه هوس‌های زودگذر. مثلا اگر دندان‌های فرزندتان نیاز به ‌درمان دارد پولش را بدهید ولی برایش تبلت یا موتور نخرید. پولی که بعد از بازنشستگی به یکباره به دستتان می‌رسد یک بار و برای همیشه به دست می‌آید و می‌توانید با آن برای یک کار جدید سرمایه‌گذاری کنید یا به قول معروف چاله‌های موجود در خانواده را پر کنید. تعمیر خانه، تغییر وسایل قدیمی و فرسوده، تعمیر وسایل برقی و سرو سامان دادن به وضع خانه و زندگی در اولویت امور است. همه باید بدانند شما هنوز مرد خانه‌اید.
اگر چیزی باقی ماند می‌توانید با سنجیدن موقعیت آن را به بهترین نحو سرمایه‌گذاری کنید.

 

گام سوم؛ برنامه‌ریزی رفاهی

 

شما مرد تاریکی بوده‌اید و یک عمر صبح زود رفته اید و شب هنگام برگشته اید. پس طبیعی است که یک جا نشستن در خانه، هم شما را خسته می‌کند و هم استقلال را از همسر و فرزندان‌تان به یکباره می‌گیرد. برای ‌ خود یک برنامه‌ریزی رفاهی کنید تا همه بدانند چه نعمتی به خانه برگشته است. مثلا برای خانواده سفرهای دستجمعی و دور همی با دوستان و آشنایان ترتیب دهید.
از خانواده دوستان فرزندتان نیز می‌توانید دعوت کنید که به شما ملحق شوند. این کار رابطه شما و فرزندانتان را بهتر می‌کند. برای زمانی که در خانه هستید بازی‌های خانوادگی ترتیب دهید و سعی کنید به جای این‌که دیگران را بپایید و ایراد بگیرید در کارهایشان مشارکت و همدلی کنید نه نظارت.
برای ترتیب دادن برنامه‌های رفاهی رای اکثریت را در نظر بگیرید و تا حد امکان سعی کنید کاری کنید که هر نوبت نظر کسی که قبلا اقلیت بوده تامین شود. فراموش نکنید قرار است دوباره خود را در دل‌های همه جا کنید.

 

گام چهارم؛ برنامه‌ریزی عاطفی

 

وقتی یک عمر در خانه نبودید رفته‌رفته همسرتان خود را عادت داده که کمتر به محبت شما نیاز داشته باشد، اما این کم محبتی، او را نسبت به شما سردتر کرده است، پس باید سعی کنید تنور عاطفه را دوباره شعله‌ور سازید. سعی کنید به خاطر آورید که روزهای اول ازدواجتان چگونه بوده‌اید. برای همسرتان هدیه بگیرید، با محبت حرف بزنید و به همسر و فرزندانتان نشان دهید که با نبودتان در خانه، از احوال خانواده غفلت نکرده بودید و هرچه بوده از سر ناچاری بوده است و آنان را از چشمه محبت خود سیراب کنید.بزودی متوجه خواهید شد که نه تنها با خانواده درگیر نمی‌شوید، بلکه دل آنها برایتان زود به زود تنگ می‌شود.

 

گام پنجم؛ زمانی برای خودتان

 

همیشه هم وضع به همین خوبی پیش نمی‌رود. گاهی خانواده دوست دارند فاصله خود را با شما حفظ کنند و خیلی زود تغییر وضع نمی‌دهند تا وقتی که آنها به وضعیت جدید عادت کنند، شما هم برای خود برنامه‌ریزی شخصی داشته باشید و گروه دوستان و شبکه ارتباطی جدیدی شکل دهید.
اگر نیاز مالی ندارید، در فعالیت‌های بشر دوستانه شرکت کنید و به امور عام‌المنفعه بپردازید، با گروه دوستانتان ورزش‌هایی چون پیاده‌روی، طبیعت‌گردی و کوهنوردی ترتیب دهید و سعی کنید زمان‌هایی را خارج از خانه بگذرانید.
اگر فرزندی دارید که می‌تواند همپای شما باشد به او هم پیشنهاد همراهی بدهید ولی اصرار نکنید. گاهی نیز برنامه‌های ورزشی بگذارید که همسرتان بتواند با شما بیاید اما به او نیز برای این کار پافشاری نکنید. بدانید که اینها برنامه‌های خاص خودتان است نه برنامه‌هایی که باید با خانواده هماهنگ کنید.

 

گام ششم؛ بازگشت به خویشتن

 

همان‌طور که زمانی را برای تفریح، خانواده، دوستان و برنامه‌ریزی‌های اقتصادی اختصاص داده‌اید، فرصتی را نیز باید برای بازگشت به خویشتن و مراقبه قرار دهید.

 

در این زمان به خودتان، کارهای درست و نادرست خود و زمانی که باقی مانده است تا انسان بهتری باشید فکر کنید، سعی کنید خودتان را به منبع لایزال الهی وصل کنید و برای سایر روزهای زندگی‌تان از او کمک و انرژی بگیرید.

 

خدا را فرا بخوانید و سعی کنید چنان که در اسلام توصیه شده است به همراه مومنان در مسجد نماز بجا آورید. این زمان یعنی زمان بازنشستگی، بیش از هر وقت دیگر به آرامش و مراقبت و انرژی مثبت و هدایت شده نمازگزاران و انسان‌های مومن که همراه با نماز اول وقت به سراغ شما می‌آید، نیاز دارید.

 

در زمان‌های مقرر دل را جلا دهید و سبک و پر از سر زندگی به سراغ زندگی بیایید. دانشمندان ثابت کرده‌اند سالمندانی که روزانه عبادت می‌کنند دیرتر احساس پیری می‌کنند و سلامت خود را به مدت طولانی‌تری حفظ می‌کنند.

 

سعی کنید بهترین‌های زندگی خود را مرور کنید و به خاطر آن از خداوند سپاسگزار باشید و از خود تشکر کنید که به مسیر درستی رفته‌اید. بیشتر ناامیدی سالمندان از این است که فکر می‌کنند راه‌هایی را که به خطا رفته‌اند آنها را آنقدر از هدف دور کرده است که هرگز به آن نخواهند رسید و وقت بازگشتی نیز ندارند. پس روی چیزهایی که دارید و کارهای مثبتی که کرده‌اید متمرکز شوید و به خود بگویید همیشه برای کارهای بهتر وقتی هست.
گام هفتم؛ محاسبه

 

بعد از این‌که زندگی بعد از بازنشستگی خود را ‌روی حساب و کتاب بنا کردید سعی کنید در پایان هر ماه هر یک از قدم‌هایی را که باید بر می‌داشتید محاسبه کنید. این کار را حتی در پایان هر روز نیز می‌توانید انجام دهید. بزودی می‌بینید که هدف‌های سخت و دور از دسترستان به هدف‌های زیبا و دست یافتنی تبدیل شده است که رسیدن به آنها زیاد هم دور نیست. زندگی دوست داشتنی، خانواده‌ای گرم، فرزندانی علاقه‌مند و مشارکت‌جو و کارهایی که آرزوی انجام دادنش را داشته‌اید، همه چیزهای خوب بعد از بازنشستگی در انتظار شما هستند. پس قدم‌های بعد از بازنشستگی را محکم و مطمئن بردارید.

موفقیت

موفقیت از آ نچه فکر می کنید، به شما نزدیک تر است

موفقیت از آ نچه فکر می کنید، به شما نزدیک تر است
در یکی از ادارات، یک روز وقتی کارمندان به محل کار خود رسیدند، اطلاعیۀ بزرگی را در تابلو اعلانات دیدند که روی آن نوشته شده بود: «دیروز فردی که مانع پیشرفت شما در این اداره بود، درگذشت.
شما را به شرکت در مراسم تشییع جنازه وی که ساعت ۱۰ صبح در سالن اجتماعات برگزار می شود، دعوت می کنیم.» در ابتدا، همه از دریافت خبر مرگ یکی از همکاران شان ناراحت شدند، اما سپس کنجکاو شدند تا بدانند کسی که مانع پیشرفت آن ها در اداره می شده که بوده است. این کنجکاوی، تقریباً تمام کارمندان را ساعت ۱۰ به سالن اجتماعات کشاند. همه پیش خود فکر می کردند که این فرد چه کسی بود که مانع پیشرفت ما در اداره بوده است. کارمندان در صفی قرار گرفتند و یکی یکی به نزدیک تابوت رفتند، اما هر کسی به درون تابوت نگاه می کرد ناگهان خشکش می زد؛ زیرا آینه ای درون تابوت قرار داده شده بود و هر کس به درون تابوت نگاه می کرد، تصویر خود را می دید! نوشته ای نیز بدین مضمون در کنار آینه بود: «تنها یک نفر وجود دارد که می تواند مانع رشد شما شود و او هم کسی نیست جز خود شما ! شما تنها کسی هستید که می توانید زندگی تان را متحول کنید. شما تنها کسی هستید که می توانید روی شادی ها، تصورات و موفقیت هایتان اثر گذار باشید. شما تنها کسی هستید که می توانید به خودتان کمک کنید.»

 

می خواهیم بگوییم که زندگی شما، وقتی که دوستانتان، محل زندگی تان، مدرسه و ... تغییر می کند، دستخوش تغییر نمی شود؛ بلکه زندگی شما تنها فقط وقتی تغییر می کند که شما تغییر کنید، باورهای محدود کننده خود را کنار بگذارید و باور کنید که شما تنها کسی هستید که مسؤول زندگی خودتان هستید.

 

برای مثال، اگر این روزها از اینکه رتبۀ خوبی کسب نکرده اید، ناراحت یا کلافه هستید، مدرسه، معلم، خانواده یا آزمون سراسری را مقصر قلمداد نکنید؛ بلکه مسؤولیت وضعیت خودتان را قبول کنید و در ضمن از مشکلات و آنچه از دست داده اید، نهراسید و خودتان و واقعیت های زندگی خودتان را بسازید.

 

روان شناسان، راهکارهایی را برای افزایش مسؤولیت پذیری ارایه کرده اند،که در ادامه به ذکر آن ها می پردازیم:

 

 
از اشتباه کردن نهراسید

 

اگر از اشتباهات خویش درس بگیرید، عملکرد بهتری در آنچه انجام می دهید، به دست خواهید آورد؛ اما چنانچه نتوانید یاد بگیریدکه چرا کارتان اشتباه بوده است یا به جای آن می توانستید چه کار دیگری را انجام دهید، هرگز در کارتان پیشرفت نخواهید کرد. بدین منظور، هرگاه در کاری شکست خوردید، از خودتان بپرسید: چه رفتارهای اشتباهی را مرتکب شده ام؟ چه درس ها یا آگاهی هایی از اشتباهاتم به دست آورده ام؟ سپس سعی کنید با پاسخ دادن به این سؤالات، بینش کامل و دقیقی نسبت به کار خود به دست آورید تا در کوشش های بعدی تان موفق شوید.
 
مسؤول بودن به معنی پیروی کورکورانه از دیگران نیست

 

نتایج پژوهش های متعدد حاکی از آن است که بین مسؤولیت پذیری و تصمیم گیری، رابطه تنگاتنگی وجود دارد. شک نیست که مردد و بی تصمیم بودن، یک راه بی مسؤولیت بودن است. با خود بیندیشید که در اتخاذ چه تصمیماتی دچار تردید می شوید. پس از پی بردن به این موضوع، از گام های متوالی مهارت حل مساله بهره بگیرید. این مراحل عبارتند از: جست و جوی راه حل های مختلف، ارزیابی راه حل ها و انتخاب بهترین آن ها، و عملی کردن راه حل ها.
 
از برنامه ریزی غافل نشوید

 

برنامه ریزی و تهیۀ فهرستی از کارها، اهداف و وظایف تان به شما کمک می کند تا به اندازۀ توانتان تلاش کنید و انتظارات غیر واقع بینانه ای از خودتان نداشته باشید؛ به علاوه، مکتوب کردن اهداف تان سبب می شود که آن ها را جدی تر بگیرید و برای نیل به آن ها بیشتر تلاش کنید. به خاطر داشته باشید که رسیدن به اهداف بزرگ، تنها از طریق برداشتن گام های کوچک و متوالی میسر است؛ به همین منظور، هدف تان را به اهداف جزیی تر تقسیم کرده و پس از طی هر قدم، به عبور از مرحلۀ بعد بیندیشید.
 
 احساس قدرت را در خود افزایش دهید

 

داشتن احساس قدرت، به معنی آن است که فرد دارای منابع، فرصت و قابلیت تاثیرگذاری بر شرایط زندگی خویش است. فرد باید فرصت داشته باشد که انتخاب کند و تصمیم بگیرد، کفایت خویش را اثبات نماید و وظایفی را که با توانایی های وی مطابقت دارد، به انجام برساند؛ بدین منظور، لازم است تلاش  کنید که فرصت هایی را برای ابراز کفایت خود به وجود آورید، و به محض اینکه سطح کفایتتان بالا رفت، فرصت هایی جدیدی به وجود آورید تا بتوانید آنچه را که آموخته اید، تمرین کنید.

 

برای افزایش حس قدرت در خود، لازم است که هنگام رویارویی با مسایل مختلف، به سه عامل توجه کنید تا میزان مسؤولیت پذیری خود را افزایش دهید. این عوامل عبارتند از:

 

الف- امکاناتی که در اختیار دارید
ب- فرصت انجام کار مورد نظر
ج- قابلیت انجام آن کار
 
ثبات قدم داشته باشید

 

هر قدر در انجام کارهایمان جدی تر باشیم و پایداری را در خود تقویت کنیم، احتمال دست یابی به اهدافمان بیشتر می شود. سعی کنید مسؤولیتی را که پذیرفته اید، ولو هر قدر کوچک، به طور منظم انجام دهید؛ مثلاً اگر قرار است که روزی 20 تست ریاضی حل کنید، حتماً آن را انجام دهید.
 
تعریف دقیقی از مسؤولیت پذیری داشته باشید

 

مسؤولیت پذیری، یعنی قابلیت پذیرش، پاسخگویی و به عهده گرفتن کاری که از کسی درخواست می شود و شخص حق دارد که آن را بپذیرد یا رد کند. وقتی فردی می خواهد مسؤولیت را بپذیرد، باید برای او کاملاً مشخص شود که موضوع درخواست چیست و در برابر به عهده گرفتن آن، چه چیزی را به دست می آورد. در واقع مسؤولیت، انتخابی آگاهانه است؛ درست مثل قراردادی نانوشته که تمام اجزای آن برای فرد مشخص است. هنگامی که فردی احساس مسؤولیت کند، دیگر لزومی ندارد که دیگران به او بگویند که در هر موقعیتی چگونه عمل نماید، و به همین خاطر است که افراد در نتیجۀ توجه به مقررات، ارزیابی تجربه های خویشتن و رسیدن به نتیجه گیری های واقع گرایانه آن تجربه ها، الگوی رفتاری مناسبی را اختیار می کنند.

آرامش و موفقیت در زندگی

راه بدست آوردن آرامش و موفقیت در زندگی

راه بدست آوردن آرامش و موفقیت در زندگی
آرامش که گاهی اوقات رضایت هم نامیده می شود، وقتی به وجود می آید که فرد شرایط فعلی اش را کاملا خوب یا رضایت بخش توصیف کند. برای مثال، افراد وقتی که با شرایط شان احساس هماهنگی و راحتی دارند، هیجان آرامش را تجربه می کنند. احساس آرامش سبب می شود که فرد برای درک شرایط فعلی و یکپارچه سازی آن با ارزش های جدید تمایل پیدا کند.

در زندگی همواره اتفاقات و هیجانات خوب و بد زیادی را تجربه می کنیم. برخی از حس ها، اثر مثبتی در شما ایجاد می کنند که خود سبب یادگیری بسیاری از مهارت ها و در نتیجه پیشرفت و رشد شخصی تان خواهند شد. با هم این حس های مثبت اثر گذار را مرور می کنیم. 

۱. شادی: این هیجان زمانی ایجاد می شود که اتفاق غیرمنتظره خوشایندی برای فرد رخ دهد. برای مثال، افراد هنگامی که خبر خوبی دریافت می کنند یا غافلگیر می شوند، احساس مسرت می کنند. مسرت، تمایلی برای تفریح و مشغول شدن یا آنچه «فریجدا» در سال ۱۹۸۶ «فعال سازی آزاد» نامیده است، ایجاد می کند. فعال سازی آزاد، به معنای آمادگی بی هدف و ناخودآگاه برای مشارکت در هر نوع تعاملی است که محیط عرضه می کند. تجربه مکرر مسرت موجب به وجود آمدن منابع با دوام در زمینه یادگیری تجربی می شود.
 
 ۲. شکرگزاری: شکرگزاری وقتی به وجود می آید که فرد از دیگران به خاطر فرصت خوب غیرمنتظره ای که برایش ایجاد کرده اند، سپاسگزاری کند. برای مثال، وقتی که فرد علاوه بر احساس مسرت از این که دوستانش برای او جشن تولد گرفته و غافلگیرش کرده اند، از آنها به خاطر صرف زمان و هزینه برای خوشحال کردنش، سپاسگزاری کند، هیجان شکرگزاری را تجربه می کند. تجربه مکرر هیجان شکرگزاری موجب ایجاد مهارت های جدیدی جهت ابراز مهربانی و مراقبت از دیگران می شود.

۳. آرامش: آرامش که گاهی اوقات رضایت هم نامیده می شود، وقتی به وجود می آید که فرد شرایط فعلی اش را کاملا خوب یا رضایت بخش توصیف کند. برای مثال، افراد وقتی که با شرایط شان احساس هماهنگی و راحتی دارند، هیجان آرامش را تجربه می کنند. احساس آرامش سبب می شود که فرد برای درک شرایط فعلی و یکپارچه سازی آن با ارزش های جدید تمایل پیدا کند. تجربه مکرر هیجان آرامش موجب پیچیده تر شدن خود (self) فرد و اولویت هایش می شود.

۴. علاقه: این هیجان زمانی پدیدار می شود که فرد در شرایط ایمنی قرار دارد، اما محیط دربردارنده عنصر جدیدی است. برای مثال، وقتی افراد با یک موقعیت مبهم و چالش برانگیز که در عین حال خیلی هم دشوار نیست، مواجه می شوند، این هیجان را تجربه می کنند. علاقه میل به کاوش، یادگیری و درگیر شدن با مسائل جدید را در فرد ایجاد می کند و به این ترتیب موجب گسترش خود (self) می شود.
 
۵. امید: بیشتر هیجانات مثبت در شرایطی ایجاد می شوند که فرد احساس ایمنی می کند، اما امید از این قاعده مستثنی است. امید در موقعیت های دشواری که فرد از روی دادن اتفاقات بد می ترسد و در عین حال شرایط بهتری را آرزو می کند، خود را نشان می دهد. برای مثال، افرادی که به بیماری صعب العلاج مبتلا می شوند، با اتکا به امید تصمیم به شروع درمان های دشوار می گیرند. تجربه مکرر این هیجان موجب ایجاد منابع دائمی خوش بینی و انعطاف پذیری در مقابل بحران ها می شود.
 
۶. افتخار: این هیجان زمانی به وجود می آید که فرد به دلیل انجام فعالیت های مطلوب و ارزشمند اجتماعی، اعتبار و آبرو کسب می کند. برای مثال، وقتی افراد به هدف مهمی که از لحاظ اجتماعی مطلوب است، دست پیدا می کنند، احساس غرور و افتخار می کنند. تجربه این هیجان موجب می شود که فرد درباره پیشرفت های بیشتر در حوزه ای که در آن کسب موفقیت کرده، خیال پردازی کند. تجربه مکرر این هیجان موجب ایجاد انگیزه پیشرفت دائم در فرد می شود.

۷. شوخ طبعی: این هیجان زمانی ایجاد می شود که فرد در موقعیت کنونی خود، نوعی ناهمخوانی اجتماعی را درک کند. برای مثال، هیجان شوخ طبیعی ممکن است به دنبال اشتباه لپی خود فرد یا دیگران ایجاد شود. این هیجان تمایلی برای به اشتراک گذاشتن یک مورد خنده دار با دیگران و یافتن شیوه ای خلاقانه برای ادامه دادن شادی ایجاد می کند. تجربه مکرر هیجان شوخ طبعی موجب مستحکم شدن پیوندهای اجتماعی فرد می شود.

۸. الهام: هیجان الهام زمانی پدیدار می شود که فرد به نوعی شاهد برتری انسان دیگری باشد. برای مثال، افراد وقتی می بینند شخص دیگری کار نیکی انجام می دهد یا در انجام یک فعالیت خاص مهارت دارد، از وی الهام می گیرند. الهام گرفتن سبب می شود که فرد به رسیدن به سطوح بالاتری تمایل پیدا کند. تجربه مکرر این هیجان موجب ایجاد انگیزه برای رشد فردی می شود.
 
۹. شگفتی: این هیجان زمانی ایجاد می شود که فرد با لطف و محبت یا خوبی بسیار عظیم و گسترده مواجه می شود. برای مثال، افراد با دیدن جلوه های قدرت خداوند در طبیعت یا دیدن آثار هنری ارزشمند احساس حیرت می کنند. تجربه حیرت می تواند موجب ایجاد جهان بینی های جدید در فرد شود.

۱۰. عشق: وقتی که همه هیجانات مثبت ذکر شده در یک رابطه بین فردی ایمن تجربه شوند، عشق ایجاد می شود. عشق به عنوان ترکیبی از دیگر هیجانات مثبت، دامنه تفکر و عمل فرد را گسترش می دهد. تجربه عشق، طیف گسترده ای از منابع با دوام، از جمله پیوندهای اجتماعی را ایجاد می کند.

افراد شاد، هرگز این کارها را نمی کنند

افراد شاد، هرگز این کارها را نمی کنند

افراد شاد، هرگز این کارها را نمی کنند
بیشتر لبخند بزنید، بیشتر ورزش کنید، و بیشتر در کارهای خیرخواهانه داوطلب شوید. اما اگر می خواهید ذاتا و از درون شاد باشید، باید بدانید که چه کارهایی نباید انجام دهید. رفتارهای زیر را در سال جدید در زندگی تان متوقف کنید تا بیشتر شاد و پرنشاط شوید.
مدام گوشی شان را چک نمی کنند
پشت چراغ قرمز، در اتاق انتظار، پیش از خواب: شیب لغزنده ای به سمت رسانه های اجتماعی اعتیادآور وجود دارد که وادارتان می کند مدام گوشی تان را چک کنید و در نتیجه حس و حال بدی پیدا کنید. بیشتر اوقات با بالا و پایین کردن بی هدف صفحات، احساس بهتری پیدا نمی کنید. اتفاقا وقتی شاد و سرحال هستید، مدام گوشی تان را چک نمی کنید، در لحظه زندگی می کنید، روی کاری که درحال انجامش هستید تمرکز دارید و به کسی که با او هستید توجه می کنید. ضمنا تحقیقی جدید ، نشان داده کاربران فیس بوک نسبت به سایرین که در فیسبوک نیستند، 39 درصد بیشتر در معرض این هستند که شادی را احساس نکنند.
برداشتن اپلیکیشن های رسانه های اجتماعی از گوشی تان، اولین و بهترین قدم به سمت زندگی در زمان حال و در همین جاست؛ چون کمتر برای چک کردن غیرارادی آنها وسوسه خواهید شد. یاد بگیرید که در لحظه هایی بدون بالا و پایین کردن صفحات احساس آرامش کنید. بعلاوه با این کار منبعی دیگر از استرس را حذف خواهید کرد، هیچ کس دوست ندارد کاری را ناتمام رها کند، بنابراین وقتی که احساس می کنید کاری وجود دارد که باید انجامش دهید یا چیزی که باید نگاهی به آن بیاندازید، به سختی می توانید آرامش داشته باشید.

 

 استراحت کردن را فراموش نمی کنند

یک برنامه فشرده و پرمشغله، حتی پیش از شروع روز هم حس شتاب زدگی و عجله را ایجاد می کند، گویی زمانی برای تنفس ندارید و اگر داشته باشید، عقب افتاده و بازنده خواهید بود. افراد شاد می دانند که چطور مودبانه "نه" بگویند. آنها می دانند زمانی می توانند درکارهای شان بهترین باشند که برنامه شان را الویت بندی کنند. 

اگر نمی توانید در محل کارتان از یک روز پرمشغله شانه خالی کنید. چند دقیقه بین جلسات زمان بگذارید و روی تنفس تان تمرکز کنید، این بهترین ابزار برای آرامش در طول یک روز پرتکاپو است. همزمان با کشیدن هوا به ریه ها روی خنکی تمرکز کنید و با بیرون دادن آن روی گرما تمرکز نمایید. دم و بازدم های تان را بشمارید، اجازه دهید بازدم تان دوبرابر دم، طول بکشد تا ضربان قلب تان آرام شود.

  

افراد شاد وقتی کارها طبق برنامه پیش نمی رود یا جوابی پیش بینی نشده دریافت می کنند، کنجکاو می شوند و انتظار دارند دلیلی منطقی وجود داشته باشد. از خود می پرسند،" چه اتفاقی افتاده؟"، نه این که عصبانی شوند و فکر کنند.

 

 

 با افراد آه و ناله کن وقت نمی گذرانند

در بیشتر موارد شما تحت کنترل افرادی هستید که وقت تان را با آنها سپری می کنید. اگر فضای تان پراز انرژی منفی شد یا آه و ناله و دلسوزی ها به درازا کشید، تمامش کنید. زندگی ممکن است دشوار و ناخوشایند باشد، گیرکردن در شرایط ناراحت کننده کمکی نخواهد کرد. غصه خوردن و آه و ناله و دلسوزی کردن، شاید در لحظه احساس خوبی بدهند اما در درازمدت بر روحیه و روابط تان تاثیر منفی گذاشته و آسیب زننده هستند. درست است که می گویند:" اگر با نُه دوست بدبخت و ناله کن همراه شدی، اجبارا دهمی شان تو خواهی بود."

 

 

 دیگران را مسبب مشکلات شان نمی دانند

افرادشاد وقتی کارها طبق برنامه پیش نمی رود یا جوابی پیش بینی نشده دریافت می کنند، کنجکاو می شوند و انتظار دارند دلیلی منطقی وجود داشته باشد. از خود می پرسند،" چه اتفاقی افتاده؟"، نه این که عصبانی شوند و فکر کنند،" چطور توانستند با من چنین کاری کنند؟". حتی وقتی کسی آسیبی به آنها رسانده و باعث رنجش شان می شود این افراد نگران می شوند که چه اتفاقی ممکن است در زندگی آن شخص رخ داده باشد که باعث شود چنین رفتار کند. به عبارتی دیگر، آن رفتار را به خود نمی گیرند و شخصی تلقی نمی کنند. اما این در واقع مهارتی است که بیشتر ما اگر برای تغییر الگوهای تفکرمان وقت بگذاریم می توانیم آن را یادبگیریم.

 

  

واکنش یک فرد شاد نسبت به موفقیت دیگری، شگفت انگیز و عالی است! افراد ناراحت و ناراضی در دنیای کوچکی زندگی می کنند که پاداش ها و امتیازات دیگران برای شان وحشت انگیز است.

 

خودشان را با دیگران مقایسه نمی کنند

جنگ دیگری علیه فیس بوک: شبکه های اجتماعی می توانند شادی شما را کم کم نابود کنند چون مطالعات زیادی نشان داده، راه را برای مقایسه خودتان با دیگران بسیار هموار می نمایند. به جای انتقاد از خودتان، خود را واقعا مورد ملاحظه و بررسی قرار دهید.

بابت موفقیت دیگران شادی می کنند

واکنش یک فرد شاد نسبت به موفقیت دیگری، شگفت انگیز و عالی است! افراد ناراحت و ناراضی در دنیای کوچکی زندگی می کنند که پاداش ها و امتیازات دیگران برای شان وحشت انگیز است اما افراد شاد در دنیای بزرگی زندگی می کنند که چیزهای زیادی برای شادی شان دارد. این بار که دوست تان در شغلش پیشرفتی کرد، به او تبریک بگویید و شادی تان را ابراز کنید. در مورد چیزهایی که وابسته به شانس هستند نیز نمی دانید چه وقت نوبت شما خواهد بود، پس چرا برای خوش شانسی دیگران شادی نکنید؟ به طور خلاصه: در اطراف مان چیزهای خوب زیادی برای شادی وجود دارند، شاد بودن برای موفقیت و اتفاق های خوب مربوط به دیگران، به این معنی نیست که فرصت و شانسی برای شما وجود نخواهد داشت. بلکه هدف این است که در این زمان شادتر و خوش حال تر باشید.

شاد باشید

اگر می‌خواهید شاد باشید، این ۱۰ عادت را ترک کنید

اگر می‌خواهید شاد باشید، این ۱۰ عادت را ترک کنید
شاید لازم باشد از یک سری از عادت‌ها دست برداریم تا شادتر باشیم. اما بیشتر افراد فکر می‌کنند برای شادتر بودن حتما باید چیزی به زندگی‌شان اضافه شود. کلید اصلی شاد بودن در واقع رها کردن یک سری از نگرش‌ها و رفتارهاست.
 
برخی از افراد سعی می‌کنند با خریدن چیزهای موقتی و یا انجام بعضی از فعالیت‌ها، به شادی دست پیدا کنند. اما آیا دوست دارید بدانید از کجا باید شروع کنید؟ در ادامه ۱۰ عادت را می‌گوییم که برای شادتر بودن لازم است آنها را ترک کنید.
 
۱. اضافه کاری نکنید

بله درست و قابل درک است؛ شما به پول این اضافه کاری‌ها نیاز دارید یا شاید هم نمی‌خواهید به رئیس‌تان «نه» بگویید یا اصلا شاید خوره‌‌ی کار هستید! دلیل اضافه کاری‌تان هر چه که باشد اگر می‌خواهید آدم شادتری باشید باید دست از اضافه کاری بردارید.
 
مطالعات زیادی نشان داده که مدام اضافه کاری کردن می‌تواند بر سلامت روحی‌تان اثر منفی بگذارد. اضافه کاری به تندرستی‌تان هم آسیب می‌زند چون باعث ابتلا به افسردگی و اضطراب می‌شود. ضمنا همه‌ی ما نیاز داریم تا بین کار و زندگی‌مان، تعادل برقرار کنیم. یک زندگی متعادل به ما این فرصت را می‌دهد که انرژی کسب کرده و تمدد اعصاب کنیم. حتی وقت سپری کردن با دوستان و خانواده هم می‌تواند به آرامش ما کمک کند، حتی اگر این وقت سپری کردن، کمک به آنها در انجام کارهای سخت‌شان باشد.

۲. اینقدر با خودتان حرف نزنید

تخمین زده شده که ما هر دقیقه تقریبا ۳۰۰ تا ۱۰۰۰ کلمه با خودما حرف می‌زنیم! و این خودش بهترین نشانه است که ثابت می‌کند مخرب‌ترین نیروی جهان برای ما، خودمان هستیم. وقتی مشکلی برای‌مان پیش می‌آید به راحتی ممکن است در دام گفتگوی درونی بیفتیم.
 
اما گفتگوی منفی درونی می‌تواند اثرات واقعا ویرانگری داشته باشد که هم جسم را تحت تاثیر قرار می‌دهد و هم روح و روان را. چیزهایی که به خودمان می‌گوییم می‌تواند فرصت شاد بود را از ما بگیرد. به جای غوطه ور شدن در عادت گفتگوهای غم‌انگیز با خود، گفتگوی مثبت و انگیزه بخش را با خودتان تمرین کرده و جملات مثبت را پیش خود تکرار کنید.
 
مثلا اگر در محل کار دچار استرس شدید، بیرون از اتاق کارتان قدم بزنید و به خودتان یادآوری کنید که همه چیز روبراه است و شما می‌توانید موقعیت پیش‌رو را مدیریت کنید. با خودتان با اشتیاق حرف بزنید و بهترین دوست خودتان باشید.

۳. اینقدر سعی نکنید همه چیز را کنترل کنید

اگر دوست دارید شاد باشید، واقعا باید بتوانید تمایل‌ و عادت‌تان را نسبت به کنترل همه‌ی جوانب زندگی، ترک کنید. بله درست است که که شما دوست دارید روی همه چیز کنترل داشته باشید تا احساس امنیت کنید، اما اغلب ما محدوده‌ی این کنترل‌ها را نمی‌دانیم و با درگیر کردن خودمان در برنامه‌های پرمشغله و دردسرساز بیفایده، سعی می‌کنیم حتی رفتارهای دیگران را هم کنترل و اصلاح کنیم.
 
حتی بعضی از افراد سعی می‌کنند با پیش‌بینی کردن چیزهایی که از کنترل‌شان خارج است، ظاهرا خودشان را آماده‌ی موقعیت‌هایی کنند که شاید پیش بیاید و شاید هم نه. این نوع کنترل می‌تواند موجب اضطراب و نابسامانی در زندگی شود. شاید قبولش سخت باشد اما باید هر کس و هر چیزی را همانطوری که در همین لحظه هست بپذیرید تا هم شما شاد باشید و هم هر کسی که در اطراف شماست.

۴. دست از سرزنش دیگران بردارید

سرزنش کردن، بیشتر انداختن تقصیر به گردن دیگران است تا قبول مسئولیت رفتارها و عواقب. به عبارتی، همیشه اشاره کردن به دیگران به عنوان مقصر، بسیار راحت‌تر از به گردن گرفتن اشتباه است. به جای گناهکار دانستن دیگران یا شرایط، در آینه نگاهی به خودتان بیندازید. سرزنش و نکوهش دیگران، کمکی به شما نمی‌کند، در عوض سعی کنید این انرژی را برای پیدا کردن نقطه‌ی ضعف، برطرف کردن آن و یافتن یک راه حل مناسب بگذارید.
 
اگر می‌خواهید شاد باشید، این ۱۰ عادت را ترک کنید (هدی بانکی)
 
۵. از آدم‌های بدبین و منفی‌باف دوری کنید

بدبینی درست مانند سرماخوردگی، واگیر دارد. ما انسان‌ها موجودات اجتماعی هستیم و ناخودآگاه خود را با عادات و ارزش‌های آنهایی که به ما نزدیک هستند وفق می‌دهیم. بهتر است در حلقه‌ی افراد خوشبین قرار بگیرید، افرادی که با نشاط، با انگیزه، حامی و مشوق هستند. البته عملا امکان پذیر نیست که تمام افراد بدبین و منفی باف دور و برمان را حذف کنیم، اما همین که زمان کمتری را با این افراد غرغرو و ناخوش احوال سپری کنیم و نسبت به هیجانات و احساسات خودمان آگاه‌تر باشیم کافیست.
 
۶. ترس ِ از دست دادن (FOMO) را کنار بگذارید

ریچارد برانسون، کارآفرین مولتی میلیاردر انگلیسی می‌گوید: «فرصت‌ها مانند اتوبوس‌ها هستند؛ همیشه یکی دیگر در راه است!»

آیا از آن دست افرادی هستید که مدام ترس ِ از دست دادن چیزی را دارید؟ اگر اینطور است پس نمی‌توانید شاد باشید، چون مدام می‌خواهید همه چیز را کنترل کنید تا مبادا اتفاق بدی بیفتد و این دلشوره و استرس، جایی برای شاد بودن باقی نمی‌گذارد.
 
شما باید بدانید که منابع و زمان محدودی در اختیار دارید و نمی‌توانید تمام وقت، با تمام انرژی‌تان مشغول نگرانی و ترس باشید. اگر فرصتی را از دست دادید دلیل نمی‌شود بترسید و فکر کنید همیشه اینطور خواهد بود، همین ترس باعث از دست دادن فرصت بعدی‌تان خواهد شد. پس با احساس ترس، خودتان را محدود و غمگین و گناهکار نکنید.

۷. اینقدر سعی نکنید روی دیگران تاثیر بگذارید

اینقدر دست و پا نزنید چیزی باشید که نیستید! سعی می‌کنید دیگران را شبیه خودتان بکنید؟ یا سعی دارید خودتان را شبیه دیگران بکنید؟ این کارها بیفایده است؛ تنها چیزی که مهم است این است که خودتان را دوست داشته باشید و واقعی باشید. روی بهتر شدن در نوع ِ خاص خودتان تمرین کنید تا نقاط قوت‌تان قوی‌تر شده و نقاط ضعف‌تان کم رنگ‌تر شود.
 
آیا با خودتان مهربان هستید؟ خودتان را تشویق می‌کنید؟ نقاب را کنار بگذارید و خودتان باشید. شما نمی توانید دیگران را وادار کنید که آنطور که شما دوست دارید، قضاوت‌تان کنند. قضاوت‌های دیگران را رها کنید. خواهید دید چقدر انرژی‌تان ذخیره شده و دیگران هم چقدر جذب شخصیت قوی شما خواهند شد.

۸. باور کنید هیچکس به شما بدهکار نیست

شاید بیرحمانه به نظر برسد اما واقعیت این است که هیچکس به شما هیچ چیزی بدهکار نیست؛ نه پدر و مادرتان، نه رئیس‌تان که برایش کار می‌کنید و نه هیچکس دیگر. تنها خودتان هستید که چیزهای بزرگ و ارزشمندی را به خودتان بدهکارید. اگر رویکردتان نسبت به زندگی با این ذهنیت باشد که از کسی یا کسانی چیزهایی طلب دارید، بی تردید با ناامیدی و ناراضایتی روبرو خواهید بود.
 
اما اگر تمام تلاش‌تان را برای رسیدن به هدف‌تان بکنید و قدردان هر آنچه دارید باشید، خواهید دید لحظات شادتر و آرام‌تری از آن ِ شماست و بابت هر موفقیت کوچکی، شاد و راضی خواهید بود. زندگی با این نگرش، قدرتی شگفت‌ انگیز و باورنکردنی به شما می‌دهد که به راحتی می توانید توقع داشتن از دیگران و طلبکار بودن از آنها به خاطر شادی دل خودتان کنار بگذارید.

۹. اینقدر سعی نکنید کامل باشید

البته مجاز نیستید با سهل انگاری کارتان را اشتباه انجام دهید یا کوتاهی کنید، بلکه نکته اینجاست که نباید انتظار داشته باشید در هر کاری صد در صد باشید. این کاملا غیرواقعی است و آنهایی که از خودشان توقع بی‌عیب و نقص بودن را دارند، خودشان موانع سنگین و طاقت فرسایی در مسیر زندگی‌شان قرار می‌دهند که در نهایت نه می‌توانند شاد باشند و نه موفق.
 
 
 
تخقیقات هم نشان داده که کمال‌گرا بودن می‌تواند موجب اضطراب‌های بیشتر در زمینه‌های اجتماعی بشود و جلوی تجربیات جدید را بگیرد. اگر سعی کنید کامل باشید، نمی‌توانید روابط بلند مدت با دیگران برقرار کنید. شک و تردید داشتن به خود و یا به عبارتی مطمئن نبودن نسبت به توانایی‌های خود، احساس بی‌ارزش بودن را به فرد القا می‌کند. همین که خوب باشید کافیست، اگر فکر می کنید این خوب بودن برای شما کافی نیست و مدام در جستجوی کامل بودن و توجه وسواس گونه به این تمایل هستید، بهتر است تحت رفتار درمانی قرار بگیرید.

۱۰. دست از زیاده خواهی بردارید

بعضی از افراد ظاهرا به هیچ اندازه‌ای قانع نیستند و رویکردشان نسبت به هر چیزی در زندگی، زیاده خواهیست. این جور افراد معمولا با حسادت ورزی دست و پنجه نرم می‌کنند و قدرت بخشش ندارند و از موفقیت دیگران، ناراحت می‌شوند، طبیعتا حسود بودن و فداکار نبودن برای شاد نبودن واقعا کافیست! هر کسی که این توانایی را دارد تا از شادی و کامیابی دیگران شاد شود، مطمئنا در سایر زمینه‌ها هم می‌تواند راحت‌تر به شادی و رضایت دست پیدا کند.

پس دیدتان را تغییر دهید و نسبت به دیگران، احساسات مثبت‌تری از خود بروز دهید و از شادی‌شان لذت ببرید تا همین انرژی و احساس به شما برگردد و شادترتان کند.

امیدت را از دست نده

امیدت را از دست نده

امیدت را از دست نده
افراد با بالا رفتن سن، در معرض آسیب های زیادی قرار می گیرند. آسیب های جسمانی و بیماری های مختلف و آسیب های روانشناختی و روحی. به دلیل اینکه معمولا افراد در سالمندی، بازنشسته می‌شوند و خانه نشین می‌شوند، ممکن است سطح تحمل آنها پایین بیاید و نهایتا امید خود را در زندگی از دست بدهند و این وطیفه اطرافیان آن ها هست که به سالمندشان کمک کنند تا همچنان امیدوار باشد و شاد زندگی کند.
معاینات دوره ای

 

یکی از اولین حمایت هایی که اعضای خانواده ی یک سالمند باید انجام بدهند این است که او را هدایت به سمت معاینات پزشکی دوره ای،  کنند. هنگامی که مشکلات جسمی سالمندان حل شود و یا تحت کنترل در بیاید، در روحیه و سلامت روان او هم نیز تاثیر می گذارد. 

 

اعتماد به نفس، همچون قامت سرو

 

در وهله بعدی، اطرافیان باید اعتماد به نفس سالمندشان را بالا ببرند. هنگامی که یک فرد سالخورده احساس کند که هنوز در بین اطرافیانش محبوب هست، احساس شادی و نشاط هم در او ایجاد می شود. 

 

ورزش و حرکت

 

معمولا سالمندی همراه با بی تحرکی است. اطرافیان سالمندان، باید سطح تحرک و فعالیت آن ها را تحت کنترل داشته  باشند. به عنوان یک پیشنهاد می توان گفت اگر بتوانید سالمندتان را در ورزش کردن همراهی کنید هم سطح نشاط و شادی او را بالا تر می برید و هم اینکه انگیزه او را برای ورزش کردن بیشتر می‌کنید. با همراهی کردن سالمندان می‌توانید به آنها حس مثبت  دوست داشته  شدن را، نشان بدهید.  

 

 در دوران سالمندی احساس یاس و ناامیدی به سراغ فرد می آید.

 
خاطره گویی 

 

بهتر است ساعاتی را در روز از سالمندتان بخواهید که برایتان خاطره تعریف نماید. خاطره تعریف کردن، هم احساس در کنار هم بودن را بالا می برد و هم باعث تقویت توان ذهنی و حافظه سالمند می شود. 

 

اخبار چی شد؟ 

 

راهکار دیگری برای نزدیکی بین شما و سالمندتان این است که در پایان روز از او بخواهید اتفاقات روز مثل اخبار و یا سریال ها راتعریف کند. اگر جایی از سریال را اشتباه تعریف کرد به او نگویید ولی اگر سریالی را خودتان دیده اید و سالمند هم می داند که شما آن سریال را تماشا کرده اید و در رابطه با موضوع آن داستان، با یکدیگر صحبت می کنید، اشکالی ندارد اگر که سالمند جایی را اشتباه تعریف کرد و شما آن را درست کردید. 

 

بیان مشکلات زندگی ممنوع!!! 

 

سالمندان بسیار زودرنج و حساس می‌شوند و می‌توانند ناخواسته به راحتی از کاه کوه بسازند. تمام تلاش خودتان را کنید تا هیچگاه از مشکلات زندگیتان برای سالمندتان تعریف نکنید. وقتی آنها مطمئن باشند که فرزندانشان با نشاط و سرحال زندگی می کنند خودشان هم از ذغذغه های ذهنی فاصله می‌گیرند و همین مساله باعث آرامش روحی آنها می‌شود. 

 

تغذیه سالم 

 

حتما با توجه به مشکلات جسمی که سالمندان دارند و با مشورت پزشک، از مواد غذایی و گیاهانی که می تواند برای سالمند نشاط آور باشد، استفاده کند. 

 

شرکت در انجمن ها 

 

حتما به سالمندتان کمک کنید تا زمان هایی را در انجمن هایی که هم سن و سالانشان هستند شرکت کند در این انجمن ها هم دوست و هم صحبت پیدا می کند. 

 

سفری به یاد ماندنی 

 

یکی از بدترین کارهایی که می توانیم در حق سالمندانمان انجام بدهیم این است که به تنهایی مهمانی و سفر برویم و آن ها را همراه با خود نبریم. این کار به شدت می تواند احساس یاس و ناامیدی را در سالمندان ایجاد کند. حتما با توجه به شرایط زندگیتان سعی کنید تفریحاتی را برنامه ریزی کنید تا سالمندتان هم بتواند با مشارکت شما اززندگی اش لذت ببرد. 

 

 با بالا بردن اعتماد به نفس سالمندتان، می توانید میزان امید به زندگی او را نیز بالا ببرید.


همراهی کردن در مطب 

 

اگر سالمندتان باید ویزیت ها و آزمایش های دوره ای را انجام بدهد سعی کنید به گونه ای برنامه ریزی نمایید تا بتوانید آن را در پروسه های پزشکی همراهی کنید و به آن ها نشان بدهید که چقدر دوستشان دارید. 

 

تقدیر و تحسین 

 

راهکار دیگری که می‌تواند به افزایش اعتماد به نفس سالمندان کمک کند این است که در روزهای مناسبتی مثل تولد، سالگرد ازدواج، روز پدر و مادر حتما به دیدار آن ها بروید و همچنین به یادآوری خاطرات شیرین گذشته آنها و موفقیت هایشان بپردازید.

سرتان را به عقب نچرخانید!

سرتان را به عقب نچرخانید!

سرتان را به عقب نچرخانید!
همیشه در گذشته سیر می کنیم،نگران آینده ایم و شاکی از زمان حال! این عادت بیشتر انسانهاست که حسرت روزهای گذشته را می‌خورند و از آن روز‌ها و لحظه ها به نیکی و خوبی یاد می‌کنند و از زمان حال گله وشکایت دارند البته در این میان هم هستند کسانی که گذشته‌ی خوبی ندارند و حتی به روزهای گذشته شان به دیده انزجار می‌نگرند.
به هر حال بیشترین افراد، به گذشته شان دل بسته اند و همیشه آرزو و هوس گذشته را در سر دارند، گذشته ای که برایمان لذت بخش بود و یا می توانستیم لذت بخش کنیم اما قدر ندانستیم...


گاهی سر می‌چرخانم و به گذشته نگاه می‌کنم:

-یادش بخیر یک زمانی پدر و مادری داشتیم که همه را دور هم جمع می‌کردند اما حالا دیگر خبری از آن دورهمی های شلوغ و پلوغ نیست!آن روزها را قدر ندانستم... یادم می آید که گاهی مشغول کار خانه ام بودم که یادم می افتاد 5 روزی است که خبری از پدر و مادرم ندارم! یا حتی گاهی که پدر و مادرم از من می‌خواستند که به دیدن‌شان بروم مدام در خانه غر می زدم که ای بابا خودم کار و زندگی دارم حالا باید خونه مامانم اینا هم بروم!

-همیشه یکی از آرزوهایم این بود که در زندگیم به یک جایی برسم تا بتوانم تمام کمبودهای زندگی خودم و پدر و مادرم را جبران کنم. با زحمات خودم و پدر و مادرم دانشگاه دولتی قبول شدم ...تحصیلاتم را به درجات عالی رساندم ...دکتر شدم، مطلب زدم، وضع مالیم عالی شد... شب ها تا دیر وقت مشغول کار بودم به قدری که دیگر تمام دغدغه و زندگیم شده بود بیمارانم اما کم کم یادم رفت که هدفم چه بوده است! زمانی که به خودم آمدم دیگر خیلی دیر شده بود...

شب ها تا دیر وقت سر کار می مانیم و روزها چنان درگیر کار می شویم که فرصت یک تلفن زدن را هم پیدا نمی کنیم... زندگی تمام می شود و ما هنوز زندگی نکرده ایم

-دوران نامزدیمان را یادت می آید،چقدر بی دغدغه بودیم...نه مسئولیت زندگی بود و نه خرج و برج خانه ای! اما حیف! نتوانستم خوب از آن دوران لذت ببریم؛مدام با هم درگیر یکسری حرف و حدیث های بی ارزش بودیم...

افسوس !چه روزهایی بود یادش بخیر... کاش یکبار دیگر تکرار می‌شد تا می توانستیم درست از آن دوران لذت ببریم.به راستی چرا ما آدم ها همیشه حسرت گذشته ای را می‌خوریم و انتظار آینده را می‌کشیم و لذت بردن از زمان حال را بلد نیستیم؟! دقیقا کی می‌خواهیم از زندگی لذت ببریم؟!
چهل‌سال پول جمع کردیم؛ حالا لذتش رو ببریم!

چند وقت پیش پیام جالبی را می‌خواندم که نوشته بود: همیشه و همه جا چشمم دنبالش بود خیلی دوستش داشتم از نگاهایش میدانستم او هم من را دوست دارد..بعد سال ها انتظار با عشق ازدواج کردیم...

خوشبخت بودیم اماهیچوقت نتوانستیم از کنار هم بودن لذت ببریم چون باید پول هایمان را پس انداز می‌کردیم برای خرید خانه ،ماشین، گرفتن عروسی .همیشه هر چیزی را که دوست داشتم می‌گفتم الان نه بعد ازعروسی الان باید خانه بخریم...هر دوسخت پول هایمان رو پس انداز می‌کردیم...

موفق شدیم خانه را خریدم و جشن عروسی خیلی زیبا گرفتیم..

از فردای آن روز به فکر این بودیم لوازم خانمان را جدید کنیم...گوشت و مرغ در خانه همیشه باشد، میوه های چند رنگ داشته باشیم...

با آمدن بچه به فکر این بودیم بچه مان لباس هایش خوب باشد ،غذایش مقوی باشد! 

خلاصه تاوقتی بچه هایمان سرو سامان گرفتند هر روز‌دغدغه چیزی را داشتیم ...خونه بزرگ تر_ماشین بهتر_مبل زیباتر_خرج دانشگاه_ عروسی_ جهیزیه...

روزها گذشت وما پیر شدیم ما ماندیم و یک خانه بزرگ ،یک ماشین پارک شده در پارکینگ که استفاده نمی‌شد...بچه هایی که درگیر زندگی خودشانند...

ما پیر شدیم و از زندگی لذت نبردیم...پیر شدیم و یادمان افتاد هنوز آن کافه که قرار بود بعد عروسی برویم را نرفتیم...یادمان افتاد آن شام رویایی دونفره رو نخوردیم...یادمان افتاد پارک سر کوچه را هم نرفتیم...یادمان آمد نرفتیم سینما تا فیلم کمدی ببینیم....

یادمان آمد هیچ سالگرد ازدواجی را نگرفتیم...

یادمان آمد چقدر زود تولد هم دیگر را فراموش کردیم...

یادمان آمد پشت تلفن فقط لیست خرید را گفتیم اما حال هم را نپرسیدیم...

یادمان آمد چقدر دوستت دارم بود که باید هر روز می‌گفتیم اما نگفتیم....یادمان آمد چقدر بوسه بود که ماند رو دستمان...یادمان آمد چقدر وقت بود هم را در آغوش نگرفته بودیم...

یادمان آمد عکس های دونفرمان را هم نگرفتیم 

از این زندگی ما فقط یادگرفتیم داشتن خانه و ماشینش را...


همین امروز کِیف زندگی را کنید... !

گاهی مشکل از طرز فکرهای ماست که باعث می شود حسرت گذشته را بخوریم و به فکرآینده باشیم و از زندگی فعلی‌مان لذت نبریم . فکر می‌کنیم داشتن زندگی شاد و بی دغدغه با پول جبران شدنیست! مشغول کار می‌شویم تا پول لازم برای مخارج زندگی را تهیه کنیم. از تفریح و استراحت و باهم بودن می زنیم تا مقدمات زندگی فراهم شود بعد در کنار هم زندگی کنیم اما کم کم یادمان می رود هدفمان چه بوده! شب ها تا دیر وقت سر کار می مانیم و روزها چنان درگیر کار می شویم که فرصت یک تلفن زدن را هم پیدا نمی کنیم... زندگی تمام می شود و ما هنوز زندگی نکرده ایم. 

همیشه فکرمان درگیر نداشته هایمان است و در حسرت گذشته ای به سر می بریم که حالا نیست! و در فکر آینده ای هستیم که در دست ما نیست! اگر تنها کمی به داشته هایمان فکر کنیم و از همان حال لذت ببریم آن زمان زندگی کرده ایم . به پدر و مادری که هستند و در آینده ممکن است دیگر نباشند، به سلامتی که خیلی ها در حسرتش هستندو ممکن است یک روز آن سلامتی هم از ما گرفته شود، به همسر خوب و مهربانی که در کنارتان است. همین امروز کِیف زندگی را کنید... 

از الآن کافه های زندگیتان را بروید،لباس های زیبایتان را برای کسانی که دستشان دارید بپوشید،به کسانی که دوستشان دارید هر روز بگویید که چقدر دوستش داریدو... 

گاهی شام را باهمسرتان به رستوران بروید مطمئن باشید با سالی سه چهار بار رستوران رفتن نمی‌توانید خانه بخرید....تولد فقط سالی یک بار است...سالگرد ازدواجتان را هم همین طور ساده برگزارش کنید اما هیچ وقت فراموش نکنید....

ما فقط یک بار به دنیا می‌آیم و یک بار زندگی می‌کنیم...شاید فردایی وجود‌ نداشته باشد...پس همین حالا از زندگی لذت ببریم تا در آینده حسرت گذشته از دست رفته را نخوریم.

۸ تغییر کوچک لذت بخش‌

۸ تغییر کوچکی که زندگی شما را لذت بخش‌تر می‌کند

۸ تغییر کوچکی که زندگی شما را لذت بخش‌تر می‌کند
به‌نظرم همه‌ی ما دوست داریم تغییراتی در زندگی‌مان ایجاد کنیم، تغییراتی که باعث شوند خوشحال‌تر و موفق‌تر شویم. اما تعداد کمی از ما تغییرات را ایجاد و دنبال می‌کنیم، زیرا متعهدشدن به کاری که قرار است زندگی‌مان را تغییر دهد تعهدی است دلهره‌آور و سنگین. درست است؟

نه لزوما… بهتر است به‌جای تمرکز بر گام‌های بزرگ و افراطی، با این هشت تغییری که در این نوشته به آن اشاره خواهیم کرد شروع کنیم؛ تغییراتی آن‌قدر کوچک و ساده که می‌توانیم فوری ایجادشان کنیم.


۱. ذهن‌تان را برای خوش‌بینی برنامه ریزی کنید

احساسات ما بر افکار و اعمال‌مان تأثیر می‌گذارد. به همین دلیل است که وقتی از خراب‌بودن هوا یا گذراندن هفته‌ای پرتنش ناراحتیم، حتی حال خارج‌شدن از تختخواب را هم نداریم.

مشکل این است که اطراف ما پر از چیزهایی منفی شده است که نمی‌توانیم کاری برایشان بکنیم. اما می‌توانیم ذهن‌مان را برای خوش‌بین بودن برنامه‌ریزی کنیم. البته نمی‌توانیم همه‌ی افکار منفی را با داشتن ذهنی مثبت اندیش به دام بیندازیم، اما با روش‌های زیر می‌توانیم مهار آنها را به دست بگیریم:

  • دفتر تشکر. به‌جای آنکه نگران نداشته‌هایمان باشیم، هر روز درباره‌ی چیزهایی بنویسیم که بابت آنها شکرگزاریم. شکرگزاری باعث می‌شود خوشحال‌تر شویم، بهره‌وری‌مان را بهبود می‌بخشد و کمک می‌کند شب‌ها راحت‌تر بخوابیم.
  • عبارات تأکیدی مثبت بسازیم و تکرارشان کنیم، عباراتی که پیشرفت ما را در حوزه‌ی موردنظرمان تأیید کند.
  • با آدم‌هایی معاشرت کنیم که باعث خوشحال‌شدن‌مان می‌شوند. به یاد داشته باشیم عواطف سرایت می‌کنند!
  • به افکار منفی توجه نکنیم.
  • فعال باشیم. ورزش باعث آزادشدن هورمون‌های اندورفین می‌شود، اما بی‌تحرکی منجر به فکرکردن اضافه و تحلیل‌کردن بیش‌ازحد می‌شود.

۲. زنگ هشدار را نیم ساعت زودتر تنظیم کنید

صبح زود از خواب بیدارشدن از رفتارهای مشترک بسیاری از افراد موفق است. البته لازم نیست ما هم مانند تیم کوک، مدیر عامل اپل، ساعت ۳:۴۵ از خواب بیدار شویم، اما می‌توانیم روزمان را نیم ساعت زودتر شروع کنیم. بنابراین اگر تاکنون زنگ بیداری را سر ساعت ۷ تنظیم می‌کردیم، از امروز آن را ساعت ۶:۳۰ تنظیم کنیم.

چرا؟

این کار زمانی فراهم می‌کند برای ورزش‌کردن، مدیتیشن، مطالعه، بررسی ایمیل‌ها، صبحانه‌خوردن با خانواده، برنامه‌ریزی و کار بر روی موضوع موردعلاقه‌مان و… . ضمن اینکه دیگر مجبور نیستیم هر صبح با عجله از خانه خارج شویم، آن‌هم درحالی‌که احساس فراموش‌کاری، بی‌دست‌وپابودن و گیجی می‌کنیم. اندازه‌گیری زمانی که برای وظایف و کارهای مختلف صرف می‌کنیم کلید پیشبرد ماست.


۳. فوری تمیزکاری کنید

چقدر طول می‌کشد تخت‌مان را مرتب کنیم یا ظرف‌های صبحانه را بشوییم؟ پنج دقیقه؟ بااین‌حال اگر به این‌کارهای کوچک روزمره نرسیم، به‌سرعت روی‌هم تلنبار می‌شوند. لیوان چای و سایر ظروف صبحانه تبدیل می‌شود به سینکی پر از ظرف‌های بدبو که تمیزکردن‌شان زمان زیادی می‌برد. اگر این ظرف‌ها را همان موقع می‌شستیم، به این دردسر دچار نمی‌شدیم.

یک‌ چیز دیگر: افرادی که تمیزکاری‌هایشان را فوری انجام می‌دهند، مثلا هر صبح تخت‌شان را مرتب می‌کنند، معمولا خوشحال‌تر و موفق‌ترند، چون انجام این کار به آنها حس موفق‌ بودن، منظم‌ بودن و کنترل بر اوضاع را می‌دهد.

۴. بیش از توان‌تان متعهد نشوید

یکی از موضوعاتی که اغلب در توصیه‌های خودیاری می‌بینم، آسان نمایش‌دادن هدف‌گذاری است. توصیه می‌کنند که برای بهتر خوابیدن ورزش کنید. گفتن این حرف آسان است، اما وقتی‌ مجبوریم ۱۲ ساعت در روز کار کنیم و هم‌زمان از نوزادی هم مراقبت کنیم، عمل‌کردن به آن دشوار می‌شود.

اصلا قصد ندارم بهانه بیاورم. فقط اگر هدف‌هایمان را ساده و واضح تعریف کنیم، متعهدشدن به آنها راحت‌تر است و انجام‌دادن‌شان بسیار ساده‌تر می‌شود. با قدم‌های کوچک شروع کنیم و برای پیشرفت تلاش کنیم. اگر نیاز به ورزش بیشتری داریم، همان اول سراغ دوِ ماراتن نرویم! با ده عدد شنا در روز شروع کنیم یا بعد از شام اطراف محل زندگی‌مان قدم بزنیم یا تمرین ورزشی هفت‌دقیقه‌ای را (که در خانه قابل‌اجراست) انجام دهیم.

اگر می‌خواهیم سالم‌تر غذا بخوریم اما اهل آشپزی نیستیم، از خدمات شرکت‌هایی استفاده کنیم که مواد اولیه را به‌همراه دستور گام‌به‌گام پخت غذا به خانه می‌فرستند (مانند شرکت‌های Blue Apron یا Sun Basket). اگر تصمیم گرفتیم مدیتیشن کنیم، با ۵ دقیقه در روز شروع کنیم.

این قضیه درباره‌ی دنیای کسب‌وکار هم صادق است. نباید بیش از توان‌مان وعده بدهیم و کمتر از تعهدمان عمل کنیم.


۵. خیلی پیش‌بینی پذیر نباشید

انجام کارهای تکراری، آن‌هم هر روز، ما را تبدیل به ربات می‌کند. یکی از بهترین کارهایی که می‌توانیم برای خودمان بکنیم، این است که دست از «قابل پیش‌بینی بودن» برداریم. حداقل هفته‌ای یک بار از منطقه‌ی امن خود خارج شویم و دست به کار جدیدی بزنیم که هرگز پیش‌ازآن نکرده‌ایم. رستورانی تایلندی را امتحان کنیم، به اسکی روی برف برویم، از فروشگاهی جدید خرید کنیم. حتما متوجه منظورم شده‌اید!

پذیرای تجربه‌های جدید بودن باعث خوشحال‌تر شدن‌مان می‌شود، دیدگاه‌مان را تغییر می‌دهد، به شناخت بهتر موقعیت‌های نو کمک می‌کند، موجب افزایش انرژی می‌شود و باعث می‌شود بیشتر پذیرای تغییرات باشیم. عکس این چرخه هم جریان دارد. تجربیات جدید خوشحال‌ترمان می‌کنند.

۶. به‌جای غرزدن، شکرگزار باشید

همیشه سعی می‌کردم خوش‌بین باشم. حتی در تیره‌ترین روزهایم، باز هم این تلاش ادامه داشت و این کار با یادآوری این نکته ممکن می‌شد: به‌رغم شکست کسب‌وکارم، هنوز خانواده و دوستانم، حامی‌ام هستند. این کار به من کمک کرده از شرایط بحرانی بهترین استفاده را ببرم. شکرگزاری یکی از بهترین روش‌ها برای داشتن احساس بهتر در مواقع نیاز است. به‌خاطر بهترین اتفاقی که امروز برایمان افتاده، شکرگزار باشیم. قبلا اشاره کردم که دفترچه‌ی شکرگزاریِ روزانه داشته باشیم، اما می‌خواهم پافشاری کنم: این کار می‌تواند زندگی ما را دگرگون کند. تحقیقات هم‌ همین را می‌گویند.

  • افرادی که به‌طور هفتگی تشکرهایشان را می‌نویسند، معمولا بیشتر ورزش می‌کنند، علائم تنش فیزیکی کمتری دارند و به آینده خوش‌بین‌ترند.
  • شکرگزاری روزانه باعث افزایش آگاهی، انگیزه، اراده، توجه، انرژی و طول خواب می‌شود و افسردگی را کاهش می‌دهد.
  • افرادی که روزانه به شکرگزاری فکر می‌کنند، درباره‌ی آن صحبت می‌کنند و تشکرهایشان را می‌نویسند، بیشتر به آدم‌هایی که مشکلات شخصی دارند کمک می‌کنند و از آنها حمایت عاطفی می‌کنند.
  • افراد شکرگزار اهمیت کمتری به کالاهای مادی می‌دهند، کمتر به دیگران حسادت می‌کنند و بیشتر تمایل دارند دارایی‌هایشان را با دیگران قسمت کنند.
  • تمرین‌های شکرگزاری در پیشگیری از بیماری‌های قلبی و عروقی هم مؤثرند.

به دوستان، خانواده، مشتری‌ها و همکاران‌مان نشان دهیم که قدردان‌شان هستیم. یکی از بهترین راه‌های تقویت روابط، تشکر صادقانه است. در نظر بیاوریم چه حس فوق‌العاده‌ای داریم وقتی کسی به‌خاطر کار دشوارمان، انجام کارهای روزانه یا گوش‌دادن به درد دل‌هایش از ما تشکر می‌کند؟


۷. خودتان را با دیگران مقایسه نکنید

از توجه بیش‌ازحد به دارایی‌های دیگران و نداشته‌های خودمان دست‌ برداریم. بگذارید حقیقت را بگویم: همیشه فردی وجود دارد که شغلی پردرآمدتر از ما دارد، در خانه‌ای زیباتر زندگی می‌کند، خودرویی گران‌قیمت‌تر سوار می‌شود و به مسافرت‌هایی هیجان‌انگیزتر می‌رود. ممکن است دوستانمان زودتر از ما تشکیل خانواده بدهند و برخی از آنها زودتر بازنشسته شوند.

مقایسه‌ی خود با دیگران تنها ناراحتی ما در پی دارد و باعث می‌شود به‌جای اینکه به تعریف خودمان از موفقیت بپردازیم، ذهن‌مان را درگیر موفقیت از دید دیگران کنیم. وقتی شروع به کار آزاد کردم، دوستانی داشتم که مسخره‌ام می‌کردند، چون به‌اندازه‌ی آنها درآمد نداشتم. اما از دید خودم، برنامه‌ای انعطاف‌پذیر داشتم: هرجایی که می‌خواستم، می‌توانستم کارکنم و هیچ‌وقت شکایتی از کارم نداشتم، چون از کارم لذت می‌بردم. در مقابل، دوستانی که اذیتم می‌کردند، دائما از شغل‌شان، همکاران‌شان، زود بیدارشدن و… گله می‌کردند.

به‌نظر شما کدام‌یک خوشحال‌تر بودیم؟


۸. یکی از کارهای عقب افتاده را انجام دهید

همه‌ی ما کاری عقب‌افتاده داریم: تلفن به شرکت بیمه، تمیزکردن میز کار، بردن ماشین به کارواش و …؛ مانند همان ظرف‌های نَشُسته که پیش‌تر صحبتش شد، مشخص‌کردن اولویت‌ها و انجام‌دادن کارهای به‌ظاهر کوچک، نمی‌گذارد این کارها روی هم انباشته‌ شوند که مجبور شویم روز کاملی را صرف انجام‌دادن‌شان کنیم.

اگر کارهای ناتمامی داریم، همیشه بار سنگینی بر دوش ماست، فارغ از میزان کوچک‌بودن آنها. در صورت امکان همان وقتی‌که به یاد این کارها افتادیم انجام‌شان دهیم.

اگر فهرست اولویت‌های روزمان را تهیه‌کرده‌ایم، کاری تکراری هم به آن اضافه کنیم، برای مثال در پایان روز کاری، تماس تلفنی بگیریم یا اینکه محل کارمان را مرتب کنیم، زیرا تا آن موقع، همه‌ی کارهای مهم و انرژی‌بَر را انجام داده‌ایم.

تعجب خواهیم کرد که چقدر احساس بهتر و سازنده‌تری داریم وقتی‌ این موارد را از فهرست‌مان خط می‌زنیم. حتی اگر این فهرست، ذهنی باشد.

ذهن‌تان را از دغدغه‌ها رها کنید و از زندگی لذت ببرید!

توصیه ها

توصیه چند بانوی بازنشسته: از دوران پس از کار نترسید زندگی کنید

توصیه چند بانوی بازنشسته: از دوران پس از کار نترسید زندگی کنید
از آنجا که شغل، بخشی از هویت ما محسوب می‌شود، کنار‌گذاشتن آن در سن بازنشستگی نباید احساس خوشایندی داشته باشد.
یک عمر را که معمولا بین دو تا سه دهه از میانه زندگی‌مان را دربر می‌گیرد با برنامه‌ای مشخص سپری کرده‌ایم و حالا یک روز صبح از خواب بیدار می‌شویم و دیگر قرار نیست در محل کار حاضر شویم و کسی منتظر ما نیست تا کارش را به سرانجام برسانیم و این احساس ممکن است در ما اضطراب زیادی ایجاد کند. علاوه بر این، کاهش حقوق نسبت به قبل، ارتباط نزدیک و بیشتر با اعضای خانواده، حفظ و بهبود ارتباط با اعضای جدید خانواده و حمایت از فرزندان، انتقال تجربیات به نسل‌های جدید‌تر، حفظ و تأمین سلامتی بیشتر از پیش، داشتن برنامه برای ساخت‌دادن به زمان، نیاز به اطلاعات روز برای زندگی فعال و... ازجمله مسائلی است که ممکن است در این دوران بیشتر با آنها روبه‌رو شویم. اغلب کارشناسان معتقدند که نباید نسبت به بازنشستگی بی‌تفاوت باشیم چراکه تولد دیگری در زندگی ما اتفاق می‌افتد و اگر برای این کودکی که در آینده متولد خواهد شد برنامه‌ای نداشته باشیم، نباید انتظار داشته باشیم به سلامت رشد کند و بی‌دلیل نیست که بسیاری از ما از دوره جوانی به فکر شغل، درآمد و پس‌انداز و تأمین آینده بهتر برای خود و خانواده‌مان هستیم.

آموختن در جوانی، پویایی در بازنشستگی 

برخی کارشناسان معتقدند که زنان بیشتر از مردان نگران هزینه‌های خود در دوره بازنشستگی هستند و به پس‌انداز بیشتر فکر می‌کنند. در دوران بازنشستگی زندگی چگونه می‌گذرد و ما با چه مسائلی دست و پنجه نرم می‌کنیم؟ پروین حسینی که بازنشسته وزارت آموزش و پرورش است بازنشستگی را دوران بدی نمی‌داند و معمولا با آمدن به پارک و دیدن و صحبت‌کردن با همکاران سابقش بخشی از زمانش را پر می‌کند. این زن کمترشدن درآمد را بزرگ‌ترین مسئله بازنشستگی عنوان می‌کند و می‌گوید: ما باید برای بازنشستگی برنامه داشته باشیم چرا که حقوق بازنشستگی به تنهایی نمی‌تواند همه نیاز‌های ما را برآورده کند. این زن معتقد است بازنشستگی زمان خوبی برای آموختن و یاد‌گرفتن برخی چیزها نیست و می‌افزاید: بهتر است قبل از این دوره، با برنامه‌ریزی برای یادگرفتن چیزهایی که علاقه داریم برای فعالیت و زندگی پویا در این دوره خودمان را آماده کنیم. این معلم بازنشسته سفرکردن را از علائقش عنوان می‌کند و معتقد است که نباید فکر کنیم بازنشستگی دوران تلخ و افسرده‌ای است بلکه مسائل و ویژگی‌های خاص خودش را دارد. او می‌گوید: یکی از امکانات رفاهی که برای ما گذاشته‌اند امکان سفر برای یک‌بار در سال بود البته الان دو سه سال یک‌بار هم این امکان به سختی فراهم می‌شود. به گفته این زن، کارت سفر از دیگر تسهیلاتی است که به بازنشستگان فرهنگی برای استفاده از امکانات سفر داده شده است اما هیچ کاربردی ندارد و تأکید می‌کند: ما باید قبل از بازنشستگی خودمان را از نظر اقتصادی تجهیز کرده باشیم. وی که بیش از 10سال از بازنشستگی‌اش می‌گذرد، سهم بالای درمان را نیز از مشکلات بازنشستگی می‌داند و معتقد است که دولت باید برای کم‌کردن هزینه‌های درمان بازنشسته‌ها برنامه‌هایی داشته باشد.

نانسی شلسبرگ نویسنده کتاب «تجدید قوا برای بازنشستگی، بازسازی هویت، روابط و اهداف» در این کتاب پیشنهاد داده است که مردم یک بازنشستگی ساختگی را قبل از رسیدن بازنشستگی واقعی به‌خودشان هدیه بدهند؛ چون این هدیه ارزشمندترین هدیه دوران زندگی آنها خواهد بود. این کارشناس می‌گوید: به‌عنوان مثال به‌مدت سه‌ماه هر یکشنبه درست مثل یک فرد بازنشسته زندگی کنید یا اینکه در طول سال یک‌هفته مرخصی بگیرید و شرایط را به‌گونه‌ای مهیا کنید که انگار دوران بازنشستگی شما شروع شده‌. این موضوع باعث می‌شود که شما برای دوران اصلی بازنشستگی آمادگی کامل داشته باشید و بتوانید با تمامی چالش‌های آن دوره مبارزه کنید و این دوران حساس را موفق پشت‌سر بگذارید.

علایق‌تان را زنده کنید

برای برخی افراد بازنشستگی تازه اول کار است؛ عده‌ای در رشته‌های مورد علاقه‌شان آموزش می‌بینند، برخی هم که چندین سال با شوق و ذوق کار کرده‌اند و منتظرند تا بازنشسته شوند و به کارهایی که دوست دارند بپردازند؛ مانند مینودخت میرحیدری که بعد از بازنشستگی همچنان مشغول است. این زن، استاد بازنشسته دانشگاه علامه طباطبایی است و هم‌اکنون در انجمن تیراندازی فعالیت دارد و با معلولان نیز کار می‌کند. وی که دو سال از بازنشستگی‌اش می‌گذرد می‌گوید: کار من بیشتر شده است، وقت آزادم نسبت به قبل بیشتر شده و تمام این وقت را با کار‌های مورد علاقه‌ام پر می‌کنم. به گفته خودش پرکردن ساعات کاری موظفی، تغییر کرده است و وقتش را مفیدتر از قبل پر می‌کند. او که تمام وقتش را با نیازمندان می‌گذراند برای ما توضیح می‌دهد: من همیشه این دغدغه را داشتم که به معلولان کمک کنم ولی متأسفانه وقت کافی برای این کار نداشتم اما حالا در دوران بازنشستگی با کمال میل این کار را انجام می‌دهم و مفید بودن را بیشتر احساس می‌کنم. این استاد بازنشسته دانشگاه که تمام وقتش را با معلولان و همکاری با انجمن ‌ام‌ اس پر می‌کند، استفاده از تجربیات بازنشسته‌ها و دادن هویت و احساس ارزشمندی به آنها را از دیگر مشغله‌های ذهنی‌اش عنوان می‌کند و می‌افزاید: برخی بازنشسته‌ها چون کارشان به شکلی نبوده که در توانشان باشد دوباره به حرفه‌شان روی بیاورند و مستقلا آن را ادامه بدهند، متأسفانه به فراموشی سپرده می‌شوند و تجربیات 30ساله آنها بر باد می‌رود. میرحیدری ادامه می‌دهد: آنها تجربیات بسیاری دارند که می‌شود در سازمان‌ها و دانشگاه از این تجربیات در کنار جوان‌ها به‌عنوان مشاور بهره برد. این زن اظهار تأسف می‌کند از اینکه در کنارش بازنشسته‌های توانمند و باتجربه‌ای را می‌بیند که زندگی روزمره‌ای دارند و جایی برای به‌کار بستن تجربیاتشان ندارند.

بسیاری از مشاوران خانواده توصیه می‌کنند که بین شاغل‌بودن و بازنشستگی تعادل ایجاد کنید. برای بازنشستگی برنامه داشته باشید و کاری را که به آن علاقه دارید شروع کنید و هرگز از فعالیت‌های روزانه دور نشوید. با پایه‌ریزی و برنامه داشتن برای این دوران وقفه‌ای در زندگی شما پیش نمی‌آید. علاوه بر اینکه روحیه شما چندین برابر بهتر خواهد شد و هرگز احساس نمی‌کنید جامعه به شما نیازی ندارد و احساس ارزشمندی و مفید بودن می‌کنید.

روابط صمیمی و دوستان خوب؛ سرمایه دوران بازنشستگی

وقت گذاشتن با دوستان و آشنایان و اهمیت دادن به اینگونه روابط ازجمله توصیه‌های یک بانوی بازنشسته است. رابطه‌ها و دوستان قدیمی برای این زن بازنشسته بسیار ارزشمند هستند. او برای ما توضیح می‌دهد: من اوقات بسیار خوب و مفیدی را با دوستان قدیمی‌ام می‌گذرانم. درباره بچه‌ها و مسائلشان با هم حرف می‌زنیم و با دغدغه‌های این نسل بیشتر آشنا می‌شویم چون آنها عمدتا مسائل مشترکی دارند.

اتفاقا این گفت و شنود به درک آنها کمک بیشتری می‌کند. خانم رهبر مشکلات مالی را در دوران بازنشستگی آنقدر‌ها بزرگ و دست و پاگیر نمی‌داند و معتقد است که پر‌کردن ساعات بیکاری در این دوران اهمیت بیشتری دارد. او با خنده به ما می‌گوید: وقتی کار می‌کردم، در کنارش بزرگ‌کردن بچه‌ها و پرداختن به ‌کار خانه هم بود و گاهی آرزو می‌کردم زودتر بازنشسته شوم اما حالا دوست دارم دائم مشغول باشم و کاری انجام بدهم. این زن 52ساله معتقد است چگونه گذراندن دوران بازنشستگی به چگونه نگاه‌کردن به این دوره بستگی دارد و ادامه می‌دهد: گاهی چیز‌هایی که داریم نمی‌بینیم و آرزوی آن چیز‌هایی را می‌کنیم که نداریم و این ما را از دوره‌ای که در آن هستیم غافل می‌کند.

محکم کردن روابط ارزشمند قدیمی و ایجاد روابط جدید ازجمله اقداماتی است که روانشناسان آنها را برای دوره بازنشستگی مفید و لازم می‌دانند. در این دوره معمولا مردان در نزدیک‌ترین پارک محل اقامت گروه‌هایی را تشکیل می‌دهند و هر روز ممکن است دور هم جمع شوند و اخبار روز را در اختیار هم قرار دهند و یا زنان در گروه‌های چند نفره زمانی را به ورزش اختصاص دهند و در کنارش به گفت‌وگو بپردازند. از آنجا که بعد از بازنشستگی به‌علت دورشدن از محل کار و کمرنگ‌شدن ارتباط با برخی از همکاران ممکن است رابطه‌ها کاهش یابد توصیه می‌شود پیش از بازنشستگی درپی روابط دوستانه‌ای در خارج از محیط کار باشید تا درصورت کمتر شدن روابط قبلی بتوانید آنها را جایگزین کنید.

روانپزشکان درباره حفظ سلامت روان در دوره بازنشستگی توصیه می‌کنند که به بازنشستگی به‌عنوان فرصتی برای تداوم رشد و ترقی نگاه کنید. وقتی بازنشسته می‌شوید حفظ روابط اجتماعی و رسیدگی به نیازهای عاطفی بسیار حائز اهمیت است. به‌دنبال راه‌های جدیدی برای دستیابی به حس فضل و کمال و مقام و منزلت اجتماعی باشید؛ به‌طور مثال می‌توانید به کارهای خیرخواهانه بپردازید. وقت بیشتری را در کنار خانواده سپری کنید. یک سرگرمی برای خودتان ایجاد کنید یا به یک کار پاره‌ وقت مشغول شوید که هم سهل و آسان و هم دارای ساعات محدودی باشد.

سیدمهدی میرشریفا در بخشی از مقاله‌ای با عنوان« بازنشستگی، فرصت‌ها و تهدید‌ها» که دانشگاه علوم پزشکی مشهد منتشر شده است، از موارد زیر به‌عنوان راهکارهای مقابله با استرس پس از بازنشستگی نام برده است: قبول و پذیرش وضعیت جدید جسمانی و روانی- سازگاری با شرایط جدید- کارکردن پاره‌وقت در حد توان- زندگی در کانون خانواده و جمع دوستان- راه‌اندازی تعاونی‌های تخصصی و ارائه خدمت به‌صورت پیمانکاری- استفاده از بازنشستگان به‌عنوان مشاوران تخصصی در پروژه‌ها- تشکیل انجمن‌های علمی- تشکیل تیم‌های ورزشی سالمندان و انجام ورزش- تفویض اختیار از طرف خانواده جهت مراقبت از افراد جوان‌تر- تشکیل جلسات ماهانه و تجلیل از افراد به‌صورت سالانه- تهیه امکانات و شرایط برای سفرهای دسته‌جمعی- گردهمایی خانواده‌ها در باشگاه‌ها و پرداخت یارانه به‌عنوان تسهیلات ویژه- معرفی خدمات بازنشستگان در نشریات داخلی سازمان- شرکت در فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی- شرکت در کلاس‌های هنری- کنترل وضعیت جسمی و روانی از طریق مشاوره‌های پزشکی و... . وی که کارشناس‌ارشد روانشناسی بالینی و آسیب‌شناس خانواده است در بخش دیگری از این مقاله آورده است: بازنشستگی امری اجتناب‌ناپذیر است و در نتیجه اثرات و عوارض آن به‌خصوص اثرات استرس‌زای آن نیز حتمی است. برنامه‌ریزان، متفکران، دانشمندان و آینده‌نگران جامعه باید برای این پدیده اجتماعی مهم تدبیری اتخاذ کنند چراکه خود در‌ آینده نیز جزو بازنشستگان قرار خواهند گرفت.

پوکی استخوان

پوکی استخوان شایعترین عارضه استخوانی سالمندان

عضو هیات علمی بیمارستان شهید مدرس گفت: با توجه به افزایش امید به زندگی و شیوع سالمندی در جامعه جهت گیری سیستم سیستم بهداشت و درمان به سمت بیماری های دوران سالمندی ضروری به نظر می رسد.

دکتر سید احمد رئیس السادات گفت: در حال حاضر حدود ۶ میلیون سالمند در کشور وجود دارد و بر اساس پیش بینی های انجام شده جمعیت بالای ۶۰ سال کشور در سال ۲۰۲۰ به حدود ۱۰ میلیون نفر خواهد رسید که پوکی استخوان به عنوان شایعترین بیماری متابولیکی استخوان از مهمترین بیماری های دوران سالمندی به شمار می رود.
رئیس السادات بیان داشت: در این بیماری تراکم استخوان‌ها کاهش می‌یابند و استخوان‌ها متخلخل تر می‌شود و به دلیل تغییر کیفیت ساختاری استخوان خطر و احتمال شکستگی در آنها افزایش می‌یابد. این بیماری هم به دلیل اختلالاتی که در کیفیت زندگی ایجاد می‌کند و هم به علت شکستگی‌های ناشی از کاهش تراکم استخوان، هزینه‌های بسیاری بر سیستم بهداشت و درمان جامعه تحمیل می‌کند.
عضو هیات علمی بیمارستان شهید مدرس دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی ادامه داد: اهمیت پوکی استخوان به حدی است که سازمان جهانی بهداشت(WHO)روز ۲۹ مهر (۲۰ اکتبر) را به عنوان روز جهانی استئوپروز نامگذاری کرده است.
دبیر انجمن طب فیزیکی و توانبخشی ایران گفت: در ایران براساس مطالعات مختلف برحسب زمان تحقیق، منطقه و استان، سن وجنس جمعیت مورد بررسی، شیوع پوکی استخوان متفاوت گزارش شده است. در جمعیت با سن بیش از ۳۰ سال ۱۷ درصد گزارش شده است. درجات خفیف تر کاهش تراکم استخوان که به آن استئوپنی می گویند ۳۵ تا ۴۰ درصد است. در سال های اخیر شیوع پوکی استخوان در ایران رو به افزایش گذاشته است و باتوجه به افزایش امید به زندگی و طول عمر به نظر می رسد پوکی استخوان در آینده ای نه جندان دور به عنوان یک معضل جدی سیستم سلامت عمومی و بهداشت سالمندان را به چالش بکشد.
رئیس السادات گفت: مطالعات انجام شده نشان می دهد از هر ۵ خانم یائسه یکی مبتلا به پوکی استخوان است، مطالعات انجام شده نشان می دهد ساکنین مناطق شمالی کشور (گلستان، مازندران و حتی آذربایجان) و استان تهران به طور قابل توجهی بیش از استان های جنوبی (بوشهر وشیراز) به پوکی استخوان مبتلا هستند که ممکن است بدلیل کمتر در معرض قرار گرفتن درآفتاب، تغذیه و یا فعالیت فیزیکی متفاوت باشد.
وی توضیح داد: پوکی استخوان به دو نوع اولیه و ثانویه تقسیم می‌شود، پوکی استخوان اولیه با افزایش سن، یائسگی و عادات مربوط به شیوه زندگی مانند سیگار، الکل، رژیم غذایی غلط و فعالیت فیزیکی ناکافی ایجاد می‌شود. پوکی استخوان ثانویه در اثر بیماری‌های مختلف (دیابت، پرکاری تیروئید و پاراتیروئید، کاهش هورمون‌های رشد، برخی سرطان‌ها و ... ) و یا استفاده از دارو از جمله داروهای استروئیدی (کورتون) و ضد تشنجی، داروهای مورد استفاده در درمان بیمارهای تیروئیدی و ... ایجاد می‌شود.
رئیس السادات گفت: از نظر آسیب شناختی پوکی استخوان حاصل عدم تعادل بین ساخت استخوان جدید و برداشت استخوان قدیمی است که در نهایت منجر به از دست رفتن پیشرونده بافت استخوان و تغییر کیفیت ساختاری آن می‌شود. تراکم استخوان در انسان بعد از جهش رشدی در دوران بلوغ  افزایش می‌یابد و در ۲۵ تا ۳۵ سالگی به حداکثر مقدار خود می‌رسد حدودا بعد از ۴۰ سالگی تراکم استخوان‌ها مرتبا" کم می شود و این کاهش تا پایان عمر ادامه می‌یابد. اثر هورمون‌های جنسی بر فرایند استخوان‌سازی و بروز پدیده یائسگی (منوپاز) سبب می‌شود روند کاهش تراکم استخوان در خانم‌ها سرعت بیشتری نسبت به مردان داشته باشد به طوریکه شیوع پوکی استخوان در سنین یائسگی حدودا" ۵ برابر مردان است. البته در مردان مسن نیز، کاهش تدریجی هورمون‌های مردانه باعث ایجاد حالتی شبیه به یائسگی در آقایان می‌شود.
دکتر رئیس السادات بیان داشت: از مجموعه این مطالب، می‌توان میزان تراکم استخوان را به یک پس انداز طولانی مدت بانکی تشبیه کرد. تا حدود ۳۰ تا ۳۵ سالگی فرصت داریم که برموجودی  این حساب بیفزاییم. پس از این سن میزان برداشت از حساب همواره بیشتر از میزان واریز به حساب است و در دوران سالمندی این افزایش برداشت می‌تواند منجر به ورشکستگی شود. پی آمد بالینی این ورشکستگی، پوکی استخوان و عوارض و پیامدهای ناشی از آن است. هر چه میزان حداکثر تراکم استخوان (پس انداز اولیه در سنین جوانی) بیشتر باشد احتمال ابتلا به پوکی استخوان (کاهش موجودی و ورشکستگی) در سنین بالاتر کمتر خواهد شد.