هر کدام از ما لیستی بلند بالا از رویاهایی در ذهن خود داریم که محقق شدن آنها بسیار برایمان ارزشمند بوده و برنامه هایی برای این کار تنظیم کرده ایم اما برخی اوقات در نیمه های راه دست از تلاش برداشته و از ادامه مسیر دلسرد می شویم.این دلسرد شدن و نرسیدن می تواند از عوامل مختلفی سرچشمه بگیرد که با بررسی دقیق آنها و یک بازنگری حساب شده شاید بتوان علل بازدارنده را خنثی کرد.در ادامه نگاهی به این عوامل می اندازیم تا شناسایی آنها جاده موفقیت را با تنفسی تازه،نیرویی مضاعف و اراده ای آهنین یک بار دیگر بپیماییم.
1-بی توجهی به آموزش های مورد نیاز برای رسیدن به هدف
2-ایده آل گرایی و کمال طلبی برای رسیدن به نتبجه
3-نداشتن انگیزه و علاقه کافی برای انجام کار
4-مسئولیت پذیری پاین در قبال اهداف
5-ترس از شکست خوردن و اشتباه کردن
6-کمبود خودباوری برای موفق شدن
7-پافشاری نکردن در پیگیری هدف
8-ترس از مورد انتقاد قرار گرفتن
9-انتظار رسیدن به نتیجه در سریع ترین زمان ممکن
10-انتظار فراهم بودن همه شرایط برای انجام یک کار
11-پایین بودن سطح تحمل سختی ها و مشکلات
12-تمرکز بر گذشته و تکرار ذهنی آنها
13-تردید در توانایی ها و شایستگی های خود
14-ترس از شکست در کارهای جدید
15-بی انگیزه شدن در میانه کار
16-مقاومت در برابر تغییر
افراد موفق برای غلبه بر افکار منفی چه می کنن
۱۱استراتژی برتر برای رسیدن به موفقیت
مغز ما برای تطبیق با زندگی مدرن امروز با دشواری روبهرو است. این امر بهخصوص زمانی که صحبت از مواجهه با نااطمینانی میشود، بیشتر قابل درک خواهد بود. اگر بخواهیم واضحتر توضیح دهیم اگر شما ترفندهای درست را بدانید، میتوانید بر خواستههای غیرمنطقی مغزتان غلبه کنید و بهطور موثر نااطمینانی را کنترل کنید.
زمانی که مغز ما با نااطمینانی روبهرو میشود، خودش را با آن وفق میدهد چرا که مغز انسان برای عکسالعمل در برابر ترس برنامهریزی شده است. در مطالعه اخیر، کاتک یک متخصص در اقتصاد مبتنی بر عصبشناسی(Neuroeconimcs یک شاخه جدید از دانش است که نقطه تلاقی روانشناسی، اقتصاد و عصبشناسی است و هدف از آن بررسی تصمیمات انسان از دید این علوم است) مغز انسان را هنگامی که مجبور به شرطبندی نامطمئن میشود، مورد پژوهش قرار داده است. شرطبندیهایی که مجبور بودیم در مبنای منظمی در کسب و کارمان آنها را اتخاذ کنیم.هر چه افراد، اطلاعات کمتری برای شروع داشته باشند، احتمال اتخاذ تصمیمات نامعقول بیشتر میشود.
ممکن است تصور کنید که عکس این قضیه باید درست باشد یعنی هر چه اطلاعات کمتری داشته باشیم، در ارزیابی صحت اطلاعات بادقتتر و منطقیتر خواهیم بود. اما چنین نیست. هرچه نااطمینانی افزایش یابد، مغز افراد کنترل را به سیستم کنارهای (limbic system) جایی که احساساتی مانند اضطراب و ترس در آن جمع میشود، میکشاند. این تغییر جهت سریع مغز قرنها قبل به خوبی عمل میکرد، زمانی که غارنشینان به یک منطقه ناآشنا وارد میشدند و نمیدانستند چه کسی یا چه چیزی ممکن است پشت بوتهها باشد. احتیاط و ترس زیاد بقا را تضمین میکرد. اما امروزه این موضوع مطرح نیست. این مکانیزم مانعی در دنیای کسبوکار است؛ در کسبوکار، قوانین نااطمینانی و تصمیمات مهم باید هر روزه با حداقل اطلاعات گرفته شود.هنگامی که با نااطمینانی روبهرو میشویم، مغزمان ناخودآگاه واکنش زیادی از خود نشان میدهد. افراد موفق میتوانند بر این مکانیزم غلبه کنند و تفکر خود را در یک مسیر منطقی پیش ببرند. این کار نیاز به هوش هیجانی (emotional intelligence) دارد و جای شگفتی نیست که از بیش از یک میلیون نفری که موسسه تحقیقاتی TalentSmart مورد آزمون قرار داده است، ۹۰ درصد از افراد با کارآمدی بالا از هوش هیجانی بالایی برخوردار هستند. آنها بهطور متوسط ۲۸هزار دلار در سال بیش از همکارانی که هوش هیجانی پایینی دارند، بهدست میآورند.
برای افزایش هوش هیجانی خود، باید بتوانید در مواجهه با نااطمینانیها تصمیمات درستی بگیرید؛ حتی زمانی که مغزتان علیه این موضوع در ستیز است. اما نترسید، استراتژیهای اثباتشدهای وجود دارند که زمانی که احساساتتان بر قضاوت شما سایه میافکند، میتوانید برای بهبود کیفیت تصمیماتتان از آنها استفاده کنید. آنچه در پی میآید، ۱۱استراتژی برتر است که افراد موفق در این موقعیتها از آنها استفاده میکنند.
۱٫ آنها سعی میکنند سیستمهای کنارهای مغز را آرام نگه دارند
عکسالعمل سیستم کنارهای به نااطمینانی با ترس همراه است و ترس مانع از
تصمیمگیری خوب میشود. افرادی که در مواجهه با نااطمینانی خوب عمل میکنند
از این ترس آگاهند و به محض شروع آن را تشخیص میدهند. در این مسیر، آنها
میتوانند پیش از اینکه از کنترل خارج شود، آن را بازدارند. وقتی آنها از
این ترس آگاه هستند، همه تفکرات غیرمنطقی و مبهم را که موجب ترسهای
غیرعقلانی و نه واقعی میشوند، تشخیص میدهند. سپس میتوانند با دقت بیشتر و
معقولانهتری بر اطلاعاتی که باید طبق آن برنامهریزی کنند، تمرکز کنند.
در سراسر این فرآیند، آنها خودشان را به یاد میآورند که یک بخش اولیه از
مغزشان در تلاش برای مسلط شدن است و آن بخش منطقی باید کنترل امور را در
دست بگیرد. به عبارت دیگر، آنها به سیستم کنارهای مغزشان دستور آرامش
میدهند.
۲٫ آنها مثبتاندیش هستند
تفکرات مثبت، ترس و تفکرات غیرمنطقی را با تمرکز بر توجه مغز بر چیزهایی که
کاملا از استرس رها هستند، از خود دور میکنند. شما باید با انتخاب
محتاطانه افکار مثبت، به مغز سرگردانتان کمک کنید. هر تفکر مثبتی برای
بازتمرکز توجه شما مفید خواهد بود. زمانی که همه چیز خوب پیش میرود و
اوضاع روحی شما هم خوب است، این کار نسبتا آسان است. زمانی که استرس یک
تصمیم دشوار را دارید و ذهن شما غرق در افکار منفی است، این میتواند یک
چالش باشد. در این مواقع، در مورد اتفاقهای روزتان فکر کنید، ببینید طی
روز چه اتفاق مثبتی هر چند کوچک برایتان افتاده است. اگر نمیتوانید به
چیزی در روز فعلی فکر کنید، به روز یا روزهای قبلتر یا حتی هفته قبل
بیندیشید تا یک اتفاق مهیج پیدا کنید. نکته مهم این است که شما باید نکته
مثبتی داشته باشید، تا زمانی که بهدلیل استرس نااطمینانی دچار تفکرات منفی
میشوید، توجهتان از تفکرات منفی منحرف شود.
۳٫ آنها به دانستهها و نادانستههای خود عالمند
زمانی که نااطمینانی تصمیمگیری را دشوار میکند، آسان است که تصور کنید
همه چیز مبهم است اما به ندرت همیشه این طور است. افرادی که در مدیریت
نااطمینانی بهتر هستند با ارزیابی دانستهها و نادانستههای خود و تعیین
عامل اهمیت هر کدام شروع میکنند. آنها همه واقعیتهای موجود را جمعآوری
میکنند و تمام سعیشان را در گردآوری لیستی از آنچه نمیدانند انجام
میدهند؛ برای مثال، استراتژیای که یک رقیب بهکار خواهد برد. آنها تا جای
ممکن برای شناسایی بسیاری از این مسائل تلاش میکنند، چرا که موجب افزایش
قدرت آنها میشود.
۴٫ آنها آنچه را که نمیتوانند کنترل کنند، با آغوش باز میپذیرند
همه ما دوست داریم تحت کنترل باشیم. بهرغم انتظارات، افرادی که همیشه
منتظر کمک اطرافیانشان هستند، هرگز به جایی در زندگی نمیرسند، اما زمانی
که هر چیز غیر قابل کنترلی را میبینید یا آن را به عنوان شکست شخصی
نمیبینید، این نیاز به کنترل میتواند نتیجه معکوس دهد. افرادی که در
مدیریت نااطمینانی برتر هستند، از دانستن علت آن نمیهراسند. به عبارت
دیگر، افراد موفق در دنیای واقعی زندگی میکنند. آنها هر موقعیتی را بهتر
یا بدتر از آنچه واقعا هست نمیبینند و حقایق را با توجه به آنچه هستند،
تحلیل میکنند. آنها میدانند تنها چیزی که آنها واقعا کنترل میکنند
فرآیندی است که به تصمیماتشان میرسند. این تنها راه منطقی برای کنترل
ناشناختهها و بهترین راه برای کنترل بر خود است. از برخاستن و گفتن این
جمله که «این چیزی است که ما نمیدانیم اما ما میخواهیم بر مبنای
دانستههایمان پیش برویم. ممکن است در این مسیر اشتباه کنیم، اما این خیلی
بهتر از ماندن و درجا زدن میتواند کمککننده باشد».
۵٫ آنها تنها بر آنچه مهم است، تمرکز میکنند
برخی تصمیمات بر شکست یا موفقیت شرکت شما تاثیرگذار خواهد بود. باید بدانید
که اکثر آنها چندان اهمیتی ندارند. افرادی که در تصمیمگیری در مواجهه با
نااطمینانیها بهترینند، زمان خود را در پافشاری بر تصمیماتی که بزرگترین
ریسک در آن وجود دارد، صرف نمیکنند. میتوان گفت تقریبا هر تصمیمی حداقل
یک عامل کوچک از نااطمینانی را دربردارد؛ این بخش اجتنابناپذیری از انجام
کسب و کار است. با این کار میآموزید که توازن درست بین بسیاری از تصمیمات
کاریتان ایجاد کنید و به شما اجازه میدهد تا بر انرژی خود تمرکز کنید و
آن را صرف موضوعاتی کنید که اهمیت زیادی دارند و در نتیجه انتخابهای بهتری
داشته باشید. این کار همچنین فشار غیرضروری و اختلالاتی که توسط
نگرانیهای کوچک ایجاد میشود را رفع میکند.
۶٫ آنها به دنبال کمال نیستند
افرادی با هوش هیجانی بالا رسیدن به کمال را به عنوان هدفشان در نظر
نمیگیرند، چرا که به این موضوع واقفند که هیچ تصمیم کاملی در موقعیت
نااطمینانی گرفته نمیشود. به این جمله فکر کنید: انسان، فیالنفسه
جایزالخطا است. زمانی که تکامل هدف شما باشد، همواره حس سرزنش شکست با شما
همراه خواهد بود و بهجای لذت بردن از آنچه توانستهاید بهدست آورید،
زمانتان را صرف تاسف از آنچه در انجام آن شکست خوردید و آنچه باید بهطور
متفاوت انجام میدادید میکنید.
۷٫ آنها به دلیل مشکلات از ادامه راه بازنمیایستند
جایی که توجهتان را متمرکز میکنید، وضعیت احساسی شما را تعیین میکند.
زمانی که بر مشکلات پیشرویتان تمرکز میکنید، احساسات و استرس منفی در خود
ایجاد میکنید که مانع از عملکرد شما خواهد شد. زمانی که بر عملکردتان در
جهات بهتر شدن خودتان و شرایطتان تمرکز میکنید، احساسی از سودمندی ایجاد
میکنید که احساسات مثبت تولید میکند و عملکردتان را بهبود میبخشد.
افرادی با هوش هیجانی بالا به خودشان اجازه نمیدهند که گرفتار
نااطمینانیهای پیشرو شوند. بهجای آن، آنها همه توجه و تلاششان را
بهرغم ابهامات بر آنچه میتوانند انجام دهند متمرکز میکنند تا موقعیت
خود را بهتر کنند.
۸٫ آنها میدانند که چه زمانی به قدرت خود اعتماد کنند
اجداد ما برای بقا، بر درک مستقیم خود از همه چیز(غرایز خود) متکی بودند.
چون بیشتر ما هر روزه با تصمیمات مرگ و زندگی روبهرو نیستیم، باید بدانیم
که چگونه از این غرایز در جهت منفعت بهره ببریم. اغلب ما وقتی به ندای
درونیمان گوش نمیدهیم، دچار اشتباه میشویم. افرادی که با موفقیت با
نااطمینانی روبهرو میشوند، قدرت غرایز درونیشان را تشخیص داده و
میپذیرند.
۹٫ آنها برنامههای احتمالی دارند
افراد موفق در کنترل نااطمینانیها، از پذیرش اشتباهات نمیهراسند و این
امر آنها را به سوی برنامهریزی احتمالی جزئی، منطقی و شفاف پیش از عمل
کردن سوق میدهد. افراد موفق میدانند که آنها الزاما همیشه تصمیمات درست
نمیگیرند. آنها میدانند که چگونه اشتباهات را درک کنند تا بتوانند
تصمیمات بهتری هنگام شکست خوردن بگیرند. آنها هرگز به اشتباهات اجازه
نمیدهند تا برای مدت طولانی آنها را زمین بزند.
۱۰٫ آنها نمیپرسند «چه میشد اگر؟»
عبارتهایی مانند «چه میشد اگر؟» بنزینی به آتش استرس و نگرانیهای ما
میریزد. اما اگر برنامههای احتمالی خوبی را در جای خودش داشته باشید،
جایی برای این افکار در ذهن شما نیست. همه چیز میتواند در مسیرهای متفاوت
بسیار زیادی پیش رود، اما شما بیشتر وقتتان را صرف نگرانی در مورد احتمالات
میکنید و زمان کمی را روی تمرکز بر عملکردی که شما را آرام کند و استرس
شما را تحت کنترل درآورد، صرف میکنید. افراد موفق میدانند که پرسیدن این
جمله که «چه میشد اگر؟» تنها آنها را به جایی میرساند که نمیخواهند یا
به آن نیازی ندارند.
بیشتر وقتها چیزی که برای شروع یک کار نیاز دارید، یک جرعه قهوه است. برای من که اینطور است! از بوی آن گرفته تا ریختنش در فنجان و بعد هم بلعیدنش، به من انگیزه میدهد. هرچند دیگران نگران انرژی آن هستند اما برای من عالی است. من از انرژی که قهوه به من میدهد استفاده میکنم. باید به کسانی که قهوه نمینوشند بگویم با این کار خود را از خواص شگفتانگیز قهوه برای ایجاد فرصتهای موفقیت محروم میکنید. اگر تردید دارید،این مطلب را بخوانید و تمام فوایدش را بررسی کنید.
افرادی که قهوه مینوشند با کمک خواص آن به موفقیت میرسند.
سالمتر هستند
قهوه در برابر بیماریهای گوناگون مقاومت دارد، آلزایمر، دیابت، و یا بیماریهای قلبی و عروقی. آنهایی که قهوه مینوشند عمر طولانیتری دارند و ریسک ابتلا به بیماریهایی چون پارکینسون در آنها کمتر است.
باهوش ترند
قهوه فقط هشیارتان نگه نمیدارد، دلایل دیگری هم وجود دارد که متقاعدتان کند بیاد قهوه بنوشید، مثلا باهوشترتان میکند. کافئین موجود در قهوه، آدنوزین را مهار میکند . آدنوزین یک ناقل بازدارنده است. وقتی این آدنوزین، محدود شود شما انرژی بالاتری داشته و بهتر میتوانید کار کنید.
اندام متناسبتری دارند
تمام چربیهای بدن شما میتوانند توسط قهوه سوزانده شوند. اگر تردید دارید یادتان باشد که قهوه در بیشتر مکملهای چربی سوزی تجاری وجود دارد. کافئین با چربی مبارزه میکند چون متابولیسم را افزایش میدهد، بنابراین اکسیداسیون اسیدهای چرب هم افزایش مییابد. همچنین قهوه میتواند اسیدهای چرب را از بافتهای چرب جدا کند. کافئین در افزایش عملکرد فیزیکی و ورزشیتان هم مفید است.
شادتر هستند
افرادی که قهوه مینوشند کمتر افسرده هستند. با نوشیدن چند فنجان قهوه، حس و حال خوبی خواهید داشت و از افسردگی و اندوه دور خواهید شد. آنتیاکسیدانهای موجود در قهوه مسئول تقویت روحیه و ایجاد هیجان و خوشبینی هستند.
بیشتر عمر میکنند
چه قهوه دوست داشته باشید و چه نه، این چیزی است که علم ثابت کرده. در برابر موادی که ریسک بیماریهای قلبی را پایین آورده، انرژی بیشتری به شما میدهند و مثبتترتان میکنند چه میتوانید بگویید؟ قهوه بهجز کافئین، ترکیبات فراوان دیگری هم دارد. برخی از خواص این ترکیبات حتی هنوز مورد تائید علم هم قرار نگرفتهاند اما بیشترشان آنتیاکسیدانهایی هستند که بدن شما را در مقابل اکسیداسیون حفظ مینمایند. اکسیدانها برای آسیب به مولکولهای بدنتان به اندازه کافی قوی هستند.
پویا و زیرک هستند
این باوری است که درمورد قهوه وجود دارد. قهوه به شما قدرت میدهد تا روزتان را زودتر شروع کنید و دست آورد داشته باشید. افراد موفق قهوه مینوشند و با انرژی روز را آغاز میکنند در حالیکه دیگران هنوز در رختخواب غلت میزنند و سعی دارند خودشان را برای بیدارشدن متقاعد کنند. قهوه شما را نسبت به پیرامونتان هشیار و زیرک نگه داشته و باعث میشود به موقع هرکاری را شروع کنید.
بشاش هستند و دوست دارند بیشتر با افراد سرزنده باشند
قهوهنوشها اعضای بسیار خوبی در تیم هستند و از آن لذت میبرند. در پایان روز،صرفا انجام کار و ادای تکلیف برایشان مهم نیست، بلکه از آن لذت میبرند و سرپرستی یک تیم جالب را میپذیرند و خوش برخورد هستند. شما با قهوه برانگیخته و بشاش میشوید تا کاری که به شمت محول شده را با انرژی و جذابیت بیشتری انجام دهید.
پول در میآورند
طبق مطالعهای که درمورد کارمندان مشخصی در بریتانیا انجام شده، این نتیجه بدست آمده. وقتی روی این مسئله فکر میکنید، به معانی زیادی میرسید. وقتی قهوهنوشها صبورترند، زوتر از خواب بیدار میشوند، و در طول روز فعالتر هستند چرا بیشتر پول درنیاورند؟ این افراد انگیزه بیشتری برای موفقیت دارند. آنها با نوشیدن هر فنجان قهوه بهرههایی میبرند که به انجام کارشان مربوط میشود.
حالا که دارم این مطلب را مینویسم درحال نوشیدن قهوه هستم چون شدیدا به چیزهایی که مینویسم باور دارم. بنابراین مینوشم به سلامتی هرکسی که قهوه مینوشد. دلایل مهم بیشتری هم برای نوشیدن قهوه وجود دارد که به ننوشیدن آن ترجیحش دهید. و اگر هدفتان موفقیت است ارزشش را دارد!
تعریف موفقیت از نظر هرکس متفاوت است.هر کسی آن را طبق معیارهای خودش تعریف میکند. بنابراین، شما باید ابتدا موفقیت را برای خود تعریف کرده و راههای دست یابی به آن را بنویسید. با این حال شناخت موانع کمک زیادی به شما برای رسیدن به موفقیت میکند.
بهانه تراشی
به
دلیل شکست هایتان مدام دیگران را مقصر جلوه ندهید و سرزنش نکنید. مسئولیت
خطاهایتان را بپذیرید. شما خودتان در انتخابتان اشتباه کردهاید.
انتخابهای غلط تان را توجیه نکنید.
افراد موفق هرگز اینگونه رفتار نمیکنند. همه اشتباه میکنند و گاه شکست میخورند. اما فرد موفق کسی است که از خطاهایش درس میگیرد و آنها را اصلاح میکند.
تمرکز روی موارد منفی
بیشتر
مواقع شرایط و موضوعاتی منفی در زندگی وجود دارد که شما روی آنها کنترل
ندارید .همین طور هم تجربههای مثبت بسیاری نیز وجود دارد و حتی میتوان
گفت این تجربههای مثبت از منفیها بیشتر است. اگر شما میخواهید زندگی
موفقی داشته باشید روی موارد منفی متمرکز نشوید، زیرا این کار باعث میشود
هرگز احساس رضایت نکنید و در نهایت همچون فرد شکست خوردهای به نظر برسید.
پیگیر راههای آسان بودن
البته
قبل از هرچیز باید بدانیم که موفقیت به این مفهوم نیست که حتما باید مسیر
سخت و پر فراز و نشیبی طی کرده باشید. اما باید گفت افراد موفق همیشه به
دنبال راههای آسان نیستند. گاهی اوقات مجبور میشوید از برخی موانع
بگذرید. یاد بگیرید محدودیتهایتان را کنار زده و پیش روید. وقتی بتوانید
از حداکثر ظرفیتهایتان استفاده کنید این خودش یک موفقیت است.
سرزنش خود
گاهی
اوقات ما خودمان را به دلایلی سرزنش میکنیم. یاد بگیرید چگونه از پس
افکار و احساسات بد نسبت به خود در شرایط بحرانی برآیید. این موضوع برای
موفق شدن بسیار ضروری است. ممکن است موضوعاتی شما را ناراحت کند. یادبگیرید
احساسات تان را به روشی مناسب ابراز کنید و هرگز خودتان را بابت موضوعی
آزار نداده و افکار ناراحتکننده به مغزتان راه ندهید.این گونه افکار وقت و
انرژی بسیاری از شما خواهند گرفت.
نیازهای دیگران را ببینید
اگر
فقط به نیازهای خود توجه کنید هرگز موفق نمیشوید. شما ممکن است با
سوءاستفاده از دیگران به ثروت هنگفتی رسیده باشید. اگر اینگونه است هرگز
در بین افراد موفق جایی ندارید، چراکه در نهایت وقتی با خودتان روراست
هستید، نمیتوانید شاد باشید . بهترین روش موفق شدن در زندگی، کمک کردن به
دیگران است.
زندگی بیهدف
باید
نسبت به زندگیتان احساس مسئولیت کنید و اهدافی برای خود درنظر داشته
باشید. در حقیقت هر کس در زندگی باید برای هر روز خود برنامه و هدفی داشته
باشد تا درنهایت به هدفی بزرگتر و سپس موفقیت دست پیدا کند. بیهدف زندگی
کردن، هدر دادن وجود باارزش یک انسان است.
تسلیم نشوید
وقتی
با مانعی روبهرو میشوید چه میکنید؟ تسلیم میشوید یا نهایت تلاشتان را
برای رویارویی با آن به کار میبرید؟ افراد موفق هرگز تسلیم نمیشوند و
خود را برای رسیدن به مقصد متعهد و مسئول میدانند.
حواس پرتی
گاهی
در میانه راه یادمان میرود در ابتدا چه کار میخواستیم انجام دهیم. البته
زندگی گاهی اوقات شرایطی را به وجود میآورد که در مسیر متفاوتی قرار
بگیریم، اما بیشتر مواقع گناه این متفاوت رفتار کردنها و فراموش کردن
رویاهایمان برگردن خودمان است. اگر میخواهید موفق باشید باید مراقب باشید اهدافتان را فراموش نکنید.
باورهای ناب برای رسیدن به موفقیت
یکی
از افراد موفق و دویستودوازدهمین ثروتمند جهان تجربیات خود را برای دست
یابی به موفقیت این طور بیان می کند: عقیده دارم افرادی که در مسیری در حال
حرکت هستند و نیاز دارند مسیر خود را در زندگی تغییر دهند تا تحسین دیگران
را برانگیزند معمولا با شکست و تضاد رو به رو میشوند. برای آنها مشکل است
تا شاد باشند و تقریبا غیرممکن است تا بهترین عملکرد را از خود نشان دهند.
او در رسیدن موفقیت موارد زیر را لحاظ کرده است.
کشف آنچه درست است
کشف
چیزی که درست است، حتی اگر از اشتباهاتم باشد، درحالیکه بیشتر مردم این
فکر را بد میشمارند، خوب است. با این کشف میتوانم بر این مشکلات غلبه
کنم، طوریکه این مشکلات نتوانند جلوی راهم را در رسیدن به اهدافم بگیرند.
ترس ممنوع
هیچ ترسی از حقیقت نداشته باشم. درحالیکه بعضی از حقایق ترس
دارند، برای مثال ترس از اینکه شما دچار بیماری بدی شده اید، اما دانستن
مشکلات به شما این اجازه را میدهد که بهتر با آنها مقابله کنید.
خودتان را مدیریت کنید
هر
کسی اشتباه میکند و نقاط ضعفی دارد و این امر یکی از مهمترین چیزهایی که
مردم را از یکدیگر متفاوت میکند رویکردشان نسبت به مدیریت خودشان است.
اشتباهات را کم کنیم
زیبایی
باورنکردنی برای انجام اشتباه وجود دارد، زیرا در هر اشتباه یک معما
گنجانده شده است و گوهری وجود دارد که در صورت حل این معما میتوانم آن را
بهدست آورم بهعنوان مثال در اشتباه کردن اصلی وجود دارد و آن این است که
میتوانم اشتباهاتم را در آینده کم کنم.
یادگیری در مشکلات
در
طول زندگیام با افراد موفق زیادی برخورد داشتهام و یاد گرفتم که هیچیک
از آنها بزرگ و عالی متولد نشدهاند، آنها همگی اشتباهات زیادی در زندگی
داشتهاند و نقاط ضعف زیادی دارند و اینکه افراد با نگاه به اشتباهاتشان و
نقاط ضعفشان و تعیین اینکه چطور میتوانند از این اشتباهات درس بگیرند،
بزرگ میشوند. افرادی که بیشتر با واقعیتها مواجه میشوند؛ بهویژه در
موقع سختیها بیشتر یاد میگیرند و چیزی را که میخواهند سریعتر نسبت به
آنهایی که این کار را انجام نمیدهند، بهدست میآورند. این افراد، افراد
خارق العاده و عالی هستند که من دوست دارم اطرافم باشند.
سوال بهتر از جواب
درحالیکه
بیشتر مردم فکر میکنند داشتن جواب، بهتر از داشتن سوال است باور دارم که
داشتن سوال بهتر است؛ زیرا منجر به یادگیری بیشتری میشود. درحالیکه بیشتر
افراد باور دارند که اشتباه کردن چیز بسیار بدی است باور دارم که اشتباه
چیز خوبی است؛ زیرا باور دارم که با اشتباه کردن و واکنش نشان دادن نسبت به
آنها چیزهای زیادی میآموزیم.درحالیکه بیشتر مردم فکر میکنند درد چیز
بدی است باور دارم که داشتن درد آدم را قویتر میکند.