
مناطق گردشگری زیادی هستند که در بین گردشگران شناخته
شده نیستند، و هنوز چندین مقصد گردشگری خلوت زیادی هستند که می توانید برای
اولین بار در جمع دوستان و اقوام به آنجا سفر کنید. مناطق گردشگری کمتر شناخته شده
ای که سفر به آنها نه تنها لذت بخش و رویایی است، بلکه با ازدحام معمول
گردشگران هم روبرو نمی شوید. خیلی از این مناطق گردشگری ناشناخته، چیزی کم
از اهداف شلوغ و شناخته شده ندارند. البته برای تنوع هم که شده گردشگران
ترجیح می دهند توانید به سراغ این مقاصد بروند و سفری بهتر داشته باشند.
موج سواری کردن در این رودخانه برای عاشقان هیجان و رودخانه های طبیعی
خروشان، می تواند بسیار لذت بخش باشد. گردشگران ورزشی برای این جا سر و دست
می شکنند.
در این مرکز، می توانید در پاسیوی سبز گرمسیری بنشیند و چای خوش عطر و طعم انگلیسی را هم نوش جان کنید. در مقصد گردشگری زیبای شهر لندن، می توانید از فضای طبیعی اطراف هم لذت ببرید.
اگر شما هم از کسانی هستید که با دیدن فیلم هایی که در یک ماز طبیعی
ساخته شده اند لذت برده اید و دوست دارید یکی از آنها را تجربه کنید، ماز
لانگلیت در ویلت شایر گزینه خوبی است. این ماز، بزرگترین مارپیچ دنیا است
که 3120 متر است و گم شدن در بین بوته های طبیعی آن، چندان هم بد نیست!
یکی از دیگر مناطق گردشگری کمتر شناخته شده دیگر، در پایتخت جمهوری چک
و شهر پراگ است. در این شهر می توانید سوار یکی از ترن های کابلی پترین
هیل بشوید و از مناظر طبیعی لذت ببرید. یا در این مقصد گردشگری، از حضور در
باغ های زیبای رز و اسطوخودوس، پیاده روی کنید. بالا رفتن از پترین که
شباهت هایی با برج ایفل فرانسه دارد هم لذت بخش خواهد بود، جایی که گردشگران خیلی زیادی هم نمی بینید!
برای گردشگران طبیعت و آب، آبشار پارک ملی کرکا در کشور کرواسی می تواند جذاب باشد. این پارک در شهر دالماشیا قرار دارد.
یک ماز مارپیچ دیگر، این بار در ونکوور کانادا که گردشگران را به سمت خود می کشاند. این ماز در بوتانیکال گاردن این شهر قرار گرفته است.
اسکاتلند
هم یکی از این مناطق گردشگری ناشناخته را دارد. شنا کردن آب زلال دریاچه
های فری که در روستای کاربوست قرار گرفته اند، می تواند حال هر کسی را جا
بیاورد!
این دهکده های زیبا در شمال غربی ژاپن قرار گرفته اند و تمام این روستا در میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده اند. معماری انها براساس گاشو زوکوری ساخته شده اند.
موریانه ها می توانند آثار باستانی داشته باشند. معمار این صخره های عجیب و حیرت انگیز که در شمال استرالیا می بینید، موریانه هایی هستند که می خواسته اند در این آب و هوای بسیار گرم و خشن، لانه ای خنک داشته باشند!
گودال چشم آبی در سارانده هم یکی از زیبایی های طبیعی کشور آلبانی است که عمق بسیار زیادی هم دارد.
شمالی ترین نقطه دانمارک یعنی گرنن هم یک مقصد گردشگری خاص به حساب می آید. جایی که آب های اسکاژراک در دریای شمالی به کاتگات متصل می شود.
یکی از کشورهای آسیای میانه که غارهایی باستانی دارد. این مجموعه غارهای فونگ نها جزو میراث جهانی یونسکو هستند وزیبایی های منحصر به فردی دارند.
این دریاچه ها هم می توانند برای گردشگران طبیعت که به دنبال مناظر زیبای طبیعی هستند، فوق العاده هیجان انگیز باشند. دریاچه بلد در اسلوونی از این این دریاچه بوهینج شناخته شده تر است، اما مناظر اطراف بوهینج، هر گردشگری را حیرت وا می دارد.
کوهنوردی در مجمع الجزایر اندونزی
در آسیای میانه، می تواند با دیدن آتشفشان فعال رینجانی، کامل شود. برای
رفتن به این جا، باید اهل کوهنوردی و راه پیمایی طولانی باشید.
همه مناطق گردشگری حیرت انگیز، روی زمین نیستند. با کرایه کردن یک قایق و
رفتن به زیر زمین، می توانید دریاچه ای بزرگ و به مساحت چهار هکتار را
ببینید! این دریای گمشده در تنسی به نظر واقعاً برای گردشگران گم شده است و
کمتر کسی آن را می شناسد!
بعد از یک کوه پیمایی و پیاده روی طولانی در کالیفرنیا، می توانید به آبشار ماموت برسید. این منظره طبیعی در کنار بنای طبیعی ملی شیاطین پست پایل قرار گرفته است.
ساحل های ماسه ای در بین دیگر ساحل ها، جذابیت های بیشتری دارند. ساحل
نارین در اسکاتیش هایلند می تواند یک مقصد گردشگری آرام و راحت باشد. با
قدم زدن روی ماسه های کنار دریا، امکان این که یک دلفین را هم تماشا کنید،
کم نیست. پس انتظار این موضوع را داشته باشید.
صخره سمفونی در ایروان ارمنستان، یک منظره طبیعی دنیا است که به صورت سازه سنگی ایجاد شده است. این صخره در نزدیکی تنگه گارنی قرار دارد.
این هم یک منطقه گردشگری کمتر شناخته شده است که در گانیسن کلرادو قرار
دارد. برای گردشگران عاشق صخره نوردی و کوه پیمایی، این جا می تواند بهشت
باشد!
یک مقصد گردشگری از آفریقا هم به لیستتان اضافه کنید. طبیعت زیبای پارک
ملی کوهستان سیمین در اتیوپی، شما را به شدت مجذوب خواهد کرد! طبیعتی بکر و
دست نخورده که برای هر توریستی می تواند شگفت انگیز باشد.
بعضی از مناطق گردشگری به این خاطر خلوت هستند که نزدیک شدن به آنها
جرات هم می خواهد. دیدن یک آتشفشان، آن هم از نزدیک، هم می تواند هیجان
انگیز باشد، هم ترسناک. در جزیره ی نیسیروس یونان، یک دهانه آتشفشان به نام
دودکانیز وجود دارد که از سال 1888 دیگر فعال نشده است. برای دیدن یک
دهانه آتشفشان واقعی، بد نیست به اینجا سر بزنید!
شبه جزیره هند
با زمین های چای دیدنی اش، می تواند حیرت انگیز باشد. ایالت چای
کلوکومالای در ارتفاعی نزدیک به 2438 متر بالاتر از سطح دریا، جایی است که
منظره طبیعی چای کاری اش، گردشگران را حیرت زده می کند!
در پارک ملی شبه جزیره بروس، یک غار کوچک آبی وجود دارد که زیبایی درون
آن، ارزش رفتن به آنجا را دارد. غاری که طبیعی و واقعی بودن، خیلی دور از
انتظار به نظر می رسد!
جاده های پر پیچ و خم، همیشه زیبایی های خود را دارند. از جمله ترانسفاگراشان که در وسط مناظر طبیعی قرار دارد!
کوه های لیکیه ای در ترکیه، یک مقصد گردشگری کمتر شناخته شده دارد. مقبره های درون این کوه، وجود دارند که انسان را به حیرت و تعجب وا می دارد!
این شهر فرانسوی در شمال کانادا،
با سرمای فوق العاده اش، یک هتل موقت یخی هم دارد که به صورت سالیانه
ساخته می شود. همه چیز در این هتل از جنس یخ است، اما نسبت به سرمای کشنده
بیرون، گرمتر به نظر می رسد!
نبض ما– حالتی که از تأثیر چیزی در محیط اطراف در انسان به وجود می آید مانند تأثیر سرمای کولر یا گرمای بخاری که موجب سردی یا گرمی در انسان می شود را مزاج می نامند.
حفظ تعادل بدن از نظر مزاجی یعنی حفظ سلامتی و هرگاه به هر دلیلی بدن از این حالت تعادل خارج شود، گرمی، سردی، خشکی یا رطوبت در آن افزایش پیدا کرده و موجب بروز بیماری می شود. همچنین نوع تغذیه، پوشاک، خواب و بیداری، حالت های عصبی، روانی و… ارتباط مستقیمی با حالات طبیعی یا مزاجی هر فرد دارد. بنابراین برای داشتن زندگی سالم و موفق، همه ی ما نیازمند شناخت مزاج یا طبیعت خود هستیم.
به طور کلی ۹ مزاج برای بدن می توان متصور بود. مزاج های مفرد که شامل گرمی، سردی، تری و خشکی است و مزاج های مرکب که شامل گرم و خشک، گرم و تر، سرد و خشک و سرد و تر است و نهمین آنها مزاج معتدل است. مزاج ها ساعت به ساعت با تغییراتی که در نوع تغذیه، رفتار، خواب و فعالیت های فیزیکی و البته شرایط اقلیمی افراد به وجود می آید، تغییر می کنند.
البته توجه به این نکته نیز مهم است که مزاج در سنین، فصول و اندام های مختلف نیز متفاوت است و البته این مزاج ها بر یکدیگر تاثیر می گذارند. برای نمونه در نظر بگیرید که فصل بهار مزاجی گرم و تر دارد و بنابراین افرادی که مزاج گرم و تر دارند و در اصطلاح به آنها دموی مزاج می گوییم تحت تاثیر این مزاج قرار می گیرند.
به طور کلی چهار نوع طبع گرم، خشک، سرد و مرطوب وجود دارد.
افراد صفراوی مزاج دارای طبع گرم و خشک، افراد سوداوی مزاج دارای طبع سرد وخشک، افراد بلغمی دارای طبع سرد و مرطوب و افراد دموی دارای طبع گرم و مرطوب می باشند. نکته ی قابل توجه این است که اگر در بدن فردی، میزان هر کدام از اخلاط چهارگانه در حال تعادل باشد، او دارای طبع معتدل است. ولی اگر به علل مختلف مانند تغذیه ی نامناسب، روحیات اخلاقی نامناسب و… دو یا سه خلط در خونش بالا رفته و با یکدیگر مخلوط شود، به طوری که از خصوصیّات هر کدام از اخلاط چهارگانه در وجودش پیدا شده و باعث تغییر رفتار یا تغییر مزاج ظاهری او شود می گوییم فرد، دارای طبع مختلط است.
قدما معتقد بودند:
قدما معتقد بودند ارتباط تنگاتنگی مابین سالهای عمر انسان و مزاج او وجود دارد.
مواردی که موجب ایجاد طبع گرم می شوند عبارتند از عفونت های مختلف، غم و شادی در حد اعتدال، خواب و بیداری در حد اعتدال، بادکش کردن بدن (با پنبه و آتش) یا حجامت خشک، شنیدن خبرهای خوش و شادی آور، مصرف خوراکی های گرمی بخش (مثل زنجبیل، عسل، فسنجان، آبگوشت با گوشت بره و…) مشاغل گرم (مثل آهنگری و شاطری)، ماساژ درمانی، دوره های مختلف سنی مثل دوره ی بلوغ، حاملگی، یائسگی، پوشیدن لباس گرم یا روغن مالی بدن و… .
برخی از مواردی که موجب می شوند فرد طبعی سرد داشته باشد عبارتند از ترس شدید، زندانی بودن به مدت طولانی، غم و اندوه بیش از حد، استفاده از گیاهان سرد مثل کاسنی و بید، پرخوری، شادی بیش از حد، خواب زیاد، تحرک کم، لذت بیش از اندازه (مثل خوردن قرص های روان گردان)، شغل سردی بخش (مثل کار در قصابی و سردخانه)، استفاده ی زیاد از وسایلی مثل کولر یا پنکه که تأثیر سردی دارند، خوردن خوراکی های سرد مثل سوپ جو، آب دوغ خیار، ماهی سرخ کرده، ترشیجات و… .
برخی از مواردی که موجب می شوند فرد طبع مرطوبی داشته باشد عبارتند از خواب، آرامش، پرخوری، سنگ کلیه، بودن در جاهای رطوبت بخش مثل کار در شالیزار و حمام کردن با شکم پُر، خوردن غذاهای رطوبت بخش (مثل آش، دوغ، کاهو و خوردن آب زیاد)، تماس با کولر و نشستن روی زمین مرطوب و سرد، تماس با چیزهایی که گرمی لطیف می دهند و رطوبت را به جریان می اندازند مثل کارکردن در مزارع گل و گلخانه.
برخی از مواردی که موجب می شوند طبع خشکی داشته باشد عبارتند از کم خوابی، کم خوردن غذا، مقاربت زیاد (نزدیکی جنسی زیاد)، استفاده ی زیاد از ملین ها (نرم کننده ی غذا)، مصرف ادویه هایی مثل فلفل، دارچین و زنجبیل، استحمام بیش از حد، استفاده از خوراکی هایی که موجب یبوست می شوند( مثل نعناغ، موز و …)، خوردن خوراکی هایی که موجب خشکی در بدن می شوند مثل بادمجان سرخ کرده، قهوه و آجیل، داشتن حالات روحی شدید (مثل خشم، غم، شادی، لذت و…)، تماس با عوامل سردی که مانع رسیدن غذا به اندام ها می شود (مثل قرار گرفتن در آب سرد یا نشستن زیاد بر روی زمین سرد)، تماس با هر چیزی که بسیار گرم است و بر اثر آن نیروی بدن ضعیف می شود (مثل کار کردن دائمی در کنار تنور و کوره ی آهنگری).
نه لزوما… بهتر است بهجای تمرکز بر گامهای بزرگ و افراطی، با این هشت تغییری که در این نوشته به آن اشاره خواهیم کرد شروع کنیم؛ تغییراتی آنقدر کوچک و ساده که میتوانیم فوری ایجادشان کنیم.
احساسات ما بر افکار و اعمالمان تأثیر میگذارد. به همین دلیل است که وقتی از خراببودن هوا یا گذراندن هفتهای پرتنش ناراحتیم، حتی حال خارجشدن از تختخواب را هم نداریم.
مشکل این است که اطراف ما پر از چیزهایی منفی شده است که نمیتوانیم کاری برایشان بکنیم. اما میتوانیم ذهنمان را برای خوشبین بودن برنامهریزی کنیم. البته نمیتوانیم همهی افکار منفی را با داشتن ذهنی مثبت اندیش به دام بیندازیم، اما با روشهای زیر میتوانیم مهار آنها را به دست بگیریم:
صبح زود از خواب بیدارشدن از رفتارهای مشترک بسیاری از افراد موفق است. البته لازم نیست ما هم مانند تیم کوک، مدیر عامل اپل، ساعت ۳:۴۵ از خواب بیدار شویم، اما میتوانیم روزمان را نیم ساعت زودتر شروع کنیم. بنابراین اگر تاکنون زنگ بیداری را سر ساعت ۷ تنظیم میکردیم، از امروز آن را ساعت ۶:۳۰ تنظیم کنیم.
چرا؟
این کار زمانی فراهم میکند برای ورزشکردن، مدیتیشن، مطالعه، بررسی ایمیلها، صبحانهخوردن با خانواده، برنامهریزی و کار بر روی موضوع موردعلاقهمان و… . ضمن اینکه دیگر مجبور نیستیم هر صبح با عجله از خانه خارج شویم، آنهم درحالیکه احساس فراموشکاری، بیدستوپابودن و گیجی میکنیم. اندازهگیری زمانی که برای وظایف و کارهای مختلف صرف میکنیم کلید پیشبرد ماست.
چقدر طول میکشد تختمان را مرتب کنیم یا ظرفهای صبحانه را بشوییم؟ پنج دقیقه؟ بااینحال اگر به اینکارهای کوچک روزمره نرسیم، بهسرعت رویهم تلنبار میشوند. لیوان چای و سایر ظروف صبحانه تبدیل میشود به سینکی پر از ظرفهای بدبو که تمیزکردنشان زمان زیادی میبرد. اگر این ظرفها را همان موقع میشستیم، به این دردسر دچار نمیشدیم.
یک چیز دیگر: افرادی که تمیزکاریهایشان را فوری انجام میدهند، مثلا هر صبح تختشان را مرتب میکنند، معمولا خوشحالتر و موفقترند، چون انجام این کار به آنها حس موفق بودن، منظم بودن و کنترل بر اوضاع را میدهد.
یکی از موضوعاتی که اغلب در توصیههای خودیاری میبینم، آسان نمایشدادن هدفگذاری است. توصیه میکنند که برای بهتر خوابیدن ورزش کنید. گفتن این حرف آسان است، اما وقتی مجبوریم ۱۲ ساعت در روز کار کنیم و همزمان از نوزادی هم مراقبت کنیم، عملکردن به آن دشوار میشود.
اصلا قصد ندارم بهانه بیاورم. فقط اگر هدفهایمان را ساده و واضح تعریف کنیم، متعهدشدن به آنها راحتتر است و انجامدادنشان بسیار سادهتر میشود. با قدمهای کوچک شروع کنیم و برای پیشرفت تلاش کنیم. اگر نیاز به ورزش بیشتری داریم، همان اول سراغ دوِ ماراتن نرویم! با ده عدد شنا در روز شروع کنیم یا بعد از شام اطراف محل زندگیمان قدم بزنیم یا تمرین ورزشی هفتدقیقهای را (که در خانه قابلاجراست) انجام دهیم.
اگر میخواهیم سالمتر غذا بخوریم اما اهل آشپزی نیستیم، از خدمات شرکتهایی استفاده کنیم که مواد اولیه را بههمراه دستور گامبهگام پخت غذا به خانه میفرستند (مانند شرکتهای Blue Apron یا Sun Basket). اگر تصمیم گرفتیم مدیتیشن کنیم، با ۵ دقیقه در روز شروع کنیم.
این قضیه دربارهی دنیای کسبوکار هم صادق است. نباید بیش از توانمان وعده بدهیم و کمتر از تعهدمان عمل کنیم.
انجام کارهای تکراری، آنهم هر روز، ما را تبدیل به ربات میکند. یکی از بهترین کارهایی که میتوانیم برای خودمان بکنیم، این است که دست از «قابل پیشبینی بودن» برداریم. حداقل هفتهای یک بار از منطقهی امن خود خارج شویم و دست به کار جدیدی بزنیم که هرگز پیشازآن نکردهایم. رستورانی تایلندی را امتحان کنیم، به اسکی روی برف برویم، از فروشگاهی جدید خرید کنیم. حتما متوجه منظورم شدهاید!
پذیرای تجربههای جدید بودن باعث خوشحالتر شدنمان میشود، دیدگاهمان را تغییر میدهد، به شناخت بهتر موقعیتهای نو کمک میکند، موجب افزایش انرژی میشود و باعث میشود بیشتر پذیرای تغییرات باشیم. عکس این چرخه هم جریان دارد. تجربیات جدید خوشحالترمان میکنند.
همیشه سعی میکردم خوشبین باشم. حتی در تیرهترین روزهایم، باز هم این تلاش ادامه داشت و این کار با یادآوری این نکته ممکن میشد: بهرغم شکست کسبوکارم، هنوز خانواده و دوستانم، حامیام هستند. این کار به من کمک کرده از شرایط بحرانی بهترین استفاده را ببرم. شکرگزاری یکی از بهترین روشها برای داشتن احساس بهتر در مواقع نیاز است. بهخاطر بهترین اتفاقی که امروز برایمان افتاده، شکرگزار باشیم. قبلا اشاره کردم که دفترچهی شکرگزاریِ روزانه داشته باشیم، اما میخواهم پافشاری کنم: این کار میتواند زندگی ما را دگرگون کند. تحقیقات هم همین را میگویند.
به دوستان، خانواده، مشتریها و همکارانمان نشان دهیم که قدردانشان هستیم. یکی از بهترین راههای تقویت روابط، تشکر صادقانه است. در نظر بیاوریم چه حس فوقالعادهای داریم وقتی کسی بهخاطر کار دشوارمان، انجام کارهای روزانه یا گوشدادن به درد دلهایش از ما تشکر میکند؟
از توجه بیشازحد به داراییهای دیگران و نداشتههای خودمان دست برداریم. بگذارید حقیقت را بگویم: همیشه فردی وجود دارد که شغلی پردرآمدتر از ما دارد، در خانهای زیباتر زندگی میکند، خودرویی گرانقیمتتر سوار میشود و به مسافرتهایی هیجانانگیزتر میرود. ممکن است دوستانمان زودتر از ما تشکیل خانواده بدهند و برخی از آنها زودتر بازنشسته شوند.
مقایسهی خود با دیگران تنها ناراحتی ما در پی دارد و باعث میشود بهجای اینکه به تعریف خودمان از موفقیت بپردازیم، ذهنمان را درگیر موفقیت از دید دیگران کنیم. وقتی شروع به کار آزاد کردم، دوستانی داشتم که مسخرهام میکردند، چون بهاندازهی آنها درآمد نداشتم. اما از دید خودم، برنامهای انعطافپذیر داشتم: هرجایی که میخواستم، میتوانستم کارکنم و هیچوقت شکایتی از کارم نداشتم، چون از کارم لذت میبردم. در مقابل، دوستانی که اذیتم میکردند، دائما از شغلشان، همکارانشان، زود بیدارشدن و… گله میکردند.
بهنظر شما کدامیک خوشحالتر بودیم؟
همهی ما کاری عقبافتاده داریم: تلفن به شرکت بیمه، تمیزکردن میز کار، بردن ماشین به کارواش و …؛ مانند همان ظرفهای نَشُسته که پیشتر صحبتش شد، مشخصکردن اولویتها و انجامدادن کارهای بهظاهر کوچک، نمیگذارد این کارها روی هم انباشته شوند که مجبور شویم روز کاملی را صرف انجامدادنشان کنیم.
اگر کارهای ناتمامی داریم، همیشه بار سنگینی بر دوش ماست، فارغ از میزان کوچکبودن آنها. در صورت امکان همان وقتیکه به یاد این کارها افتادیم انجامشان دهیم.
اگر فهرست اولویتهای روزمان را تهیهکردهایم، کاری تکراری هم به آن اضافه کنیم، برای مثال در پایان روز کاری، تماس تلفنی بگیریم یا اینکه محل کارمان را مرتب کنیم، زیرا تا آن موقع، همهی کارهای مهم و انرژیبَر را انجام دادهایم.
تعجب خواهیم کرد که چقدر احساس بهتر و سازندهتری داریم وقتی این موارد را از فهرستمان خط میزنیم. حتی اگر این فهرست، ذهنی باشد.
ذهنتان را از دغدغهها رها کنید و از زندگی لذت ببرید!
«شکی نیست که برخی عوامل ایجاد خوشبختی در دست ما نیست و از اراده ما خارج است اما برخی عوامل منجر به حس خوب زندگی دست خودمان است و میتوانیم آنها را به وجود آوریم. مواردی که عموماً مربوط به چگونگی زندگی کردن ماست.»
خیلیها ذاتا آدمهای شادی هستند. به هر بهانهای میخندند، وجودشان سرشار از انرژی مثبت است و همیشه و در هر شرایطی چهره شان متبسم است و برخی نیز کاملا برعکس... .
بررسی روانشناسان و روان پزشکان ثابت کرده است
که عوامل زیستی و روانی، هر دو در شاد بودن دخالت دارند یعنی هم ژنتیک و
محیط خانواده و هم جامعهای که در آن زندگی میکنیم، میتواند بر احساس
شادمانی ما اثرگذار باشد، اما آیا ما میتوانیم انتخاب و تلاش کنیم که
شادتر باشیم یا نه؟ و تا چه حد سبک زندگی و رفتاری که برمیگزینیم،
تعیینکننده شادمانی ماست؟
دکتر محسن رحیمنیا، روانپزشک، معتقد است: بسیاری از مطالعات نشان میدهد
که نهایتا نگاه خود ما به دنیا، به خودمان و به آینده است که تعیینکننده
میزان شادمانی ماست. بر این اساس، با تغییر نگرش میتوانیم زندگی شادتری
داشته باشیم. فقط باید راهکارهای عملی برای شادتر زیستن را یاد بگیریم و
آنها را به کار ببندیم.
این فلوشیپ اختلالات روان تنی در گفتوگو با جامجم تاکید میکند: یکی از
مهمترین راههای شاد زیستن، آرزوپردازی، برنامهریزی و گام برداشتن در
مسیر آرزوهای شخصی است. البته بسیاری از عوامل تعیینکننده شادی در اختیار
ما نیستند (مانند نقشی که هورمونها یا مزاج در شاد بودن دارند)، ولی ما
میتوانیم با تغییر در نگرش و عملکرد، سهم مهمی در شادزیستن خودمان داشته
باشیم.
شادی در ژن شماست
بیشک نمیتوان منکر شد که بعضی افراد، ذاتا شادتر از دیگران هستند و با
مسائل ساده، احساس سرخوشی و شادی میکنند و برخی دیگر، براحتی احساس
شادی نمیکنند.
روجا لاریجانی، روانشناس بالینی به جامجم میگوید: در عین این که شغل
ثابت، درآمد کافی و زندگی خانوادگی رضایتبخش، مولفههای مهمی در احساس
شادی فرد هستند، اما تحقیقات زیادی نشان داده است که احساس شادی میتواند
به زمینه ژنتیک فرد هم مربوط باشد. در واقع تا حدی احساس شادی به شخصیت و
عوامل ژنتیک فرد برمیگردد. اگر احساس شادی نمیکنید الزاما اتفاق غیرعادی
نیفتاده، اما راههایی وجود دارد که میتوان با کمک آنها احساس شادی خود را
افزایش داد.
تلاش فراوان و توقع اندک
به گفته دکتر رحیمنیا، افرادی که برای کمترین تلاشهای خود، انتظارات
فراوان دارند، کمتر از دیگران از زندگیشان راضی و خوشحال خواهند بود. پس
اگر میخواهیم زندگی شادتری داشته باشیم، باید از توقعاتمان کم کنیم و بر
سعیمان بیفزاییم.
لاریجانی میافزاید: باید به خودمان و تفریحات خاص خودمان و ورزش نیز
بپردازیم. همیشه لازم است وقتهایی را برای این گونه فعالیتها بگذاریم.
اشتغال زیاد به مسائل زندگی باعث میشود از تفریح کردن غافل شوید. پس در هر
شرایطی که هستید، بخشی از روز را به تفریح و بازی اختصاص دهید.
با افراد شادتر در ارتباط باشید
یادتان باشد، افسرده دل افسرده کند انجمنی را یعنی شادمانی هم به اندازه افسردگی مسری است.
بر این اساس، دکتر رحیمنیا میگوید: افرادی هستند که مجاورت آنها به ما
انگیزه و امید و اعتماد به نفس میدهد. معاشرت با اینها، گوهری گرانقدر است
که ما را پر از انرژی میکند. یادمان باشد، ما هم در قبال دیگران همین
وظیفه را داریم. گاهی با یک جمله زیبا میتوانیم اطرافیانمان را شاد کنیم؛
مثلا با گفتن نظر مثبتمان درباره زیبایی یا هوش یا متانت آنها یا این که
مرتب به یادشان بیاوریم که چقدر دوستشان داریم.
لاریجانی در این باره میافزاید: ممکن است افراد خوبی اطراف شما باشند که
از آنها فاصله گرفتهاید. ارتباط بیشتر با افراد صمیمی، حس آرامش و امنیت
را بالا میبرد و باعث بهبود خلق میشود. پس دوستان خوب قدیمی را کنار
نگذارید و با آنها حتی به صورت تلفنی در ارتباط باشید. از افرادی که به شما
حس منفی میدهند، پرهیز کنید. آنها زندگی را برای شما سخت میکنند.
با ترسهایمان بجنگیم
شاید باورش دشوار باشد، ولی هنوز افرادی هستند که از ترس چشم خوردن، خودشان
را از برخورداری از بسیاری داشتههایشان محروم میکنند؛ مثلا ترجیح
میدهند منزل کوچکتری داشته باشند، با وجود این که استطاعت خانه بزرگ تر
را دارند، مبادا که چشم بخورند!
دکتر رحیمنیا با بیان این مطالب میگوید: غلبه بر ترسهای بیمورد، گامی به سوی شادکامی است.
نقش قربانی را کنار بگذارید
یکی از رایجترین مانعها در برابر شادبودن، جاذبهای است که در داشتن نقش
قربانی نهفته است. جمله «فقط به خاطر بچههام، بیمارانم، کشورم، و...» را
زیاد میشنویم.
دکتر رحیمنیا معتقد است: در این نوع فرهنگ، رنج کشیدن نهتنها به یک ارزش
تبدیل میشود، بلکه به آن یک معنای ثانوی فداکاری هم اضافه میشود. مشکل
اینجاست که گویی اگر در زندگیمان جایی را برای لذت بردن و شادبودن خودمان
داشته باشیم، دیگر نمیتوانیم آن تصویر معنوی فداکار را داشته باشیم.
بنابراین ترجیح میدهیم خودمان را از بسیاری خوشیها محروم کنیم.
غذاهای شادیآور بخورید
امروزه درباره رابطه بین مواد غذایی و اثر آنها بر مغز بررسیهای زیادی شده
است و چند ماده موثر که خلق را بهبود میبخشند و احساس شادی را بیشتر
میکنند، پیدا شدهاند.
به گفته لاریجانی، کلسیم، آهن، امگا ۳ و اسیدهای چرب، ویتامین B۶، B۱۲،
کروم، منیزیم، ویتامین D و روی با تاثیراتی که بر مغز دارند، باعث افزایش
حس سرزندگی و خوشحالی میشوند. بی شک با خوردن موادی چون گردو، قهوه،
شکلات، ماست، سبزیجات و میوهها بویژه زردآلو، انار، تربچه، قارچ و چای سبز
میتوانید شادیتان را افزایش دهید.
منتظر نباشید که شادتان کنند
برای شاد بودن، وجود شرایط خاص یا افراد خاص ضروری نیست و هیچ کس قادر نیست ما را شاد کند، مگر خودمان.
افرادی که ناخودگاه خود را شایسته شادی نمیدانند، تلاشی برای به دست آوردن
آن نمیکنند. عدهای آن را محصول شانس میدانند و باور ندارند خودشان
میتوانند شادی را به زندگی خود بیاورند، اما واقعیت این است که خود ما در
شاد بودنمان خیلی نقش داریم. اگر همه کارها و فعالیتهای خود را محدود به
یک نفر یا یک کار کنیم، این وضعیت باعث نگرانی مداوم از دست دادن میشود که
به نوبه خود، حس شادی و لذت بردن را به طور چشمگیری کاهش میدهد. پس بهتر
است برای شاد بودن، فعالیتهای مختلف و روابط متنوع داشته باشیم.
به یاد داشته باشید که اگر فکر کنید باید فلان شغل یا موقعیت یا ماشین را
داشته باشید تا شاد باشید، شادی امروزتان را از دست میدهید.
شاید دست و پایشان درد می کند، به یاد گذشته می افتند و حسرت می خورند، یاد دوستان و آشنایان از دست رفته شان می افتند و غصه می خورند، همه اینها به علاوه این که دیگر مثل گذشته سر کار نمی روند و مراجع کمی دارند و دیگر محور تصمیم گیری نیستند، عواملی است که آنها را به سمت افسردگی ، سرعت می بخشد، پس اگر دوستشان داریم، سعی کنیم از درد و غصه هایشان با فراهم کردن محیط شادی بکاهیم، مثلا چند روز جلوتر ، سالگرد تولدشان را جشن بگیریم و آنها را سوپرایز کنیم، به افتخار آنها مهمانی های بیشتری بدهیم، نوه ها که همیشه مایه شادی و نشاط اند را بیشتر به خانه شان ببریم، سعی کنیم هر روز با تلفن و پیامک به یادشان باشیم و ...
هیچوقت دیر نیست، درست است که پدر و مادرتان یک عمر از ورزش به دور بوده اند،اما می توان از همین امروز هم با ورزش های سبک و تحت نظر پزشک شروع کرد.
استفاده از لباس های شاد، روحیه آنها را شاد می سازد، تشویقشان کنید که هم شاد بپوشند و هم به سینما، تئاتر، موزه، نمایشگاه بروند و خلاصه در اجتماع حضور داشته باشند اگر می توانند ازشان کاری بخواهید.
کار کردن در هر سنی موجب فعالیت مغز و جلوگیری از افسردگی می شود، متاسفانه بعضی از والدین ما به این بهانه که بازنشسته شده اند، کار و فعالیت را تعطیل کرده و خود را خانه نشین می سازند و اوقات خود را به بطالت می گذرانند، که این کار آنها اولین قدمشان در راه افسردگی و سپس بیماری های دیگر جسمی است، انسان از کار کردن زنده و خوشحال است، سعی کنید برای شادابی روحشان کاری از آنها بخواهید، البته با توجه به شرایط جسمی و روحیشان، مثلا برای نگهداری نوه ها از ایشان کمک بخواهید، اگر مغازه، آرایشگاه، شرکت و .. دارید، ازشان بخواهید روزی چند ساعت پیش شما بیایند و کار سبکی به آنها دهید، در انداختن ترشی و شور و تهیه مربا از آنها کمک بگیرید ، خلاصه سرشان را گرم کنید تا احساس مفید بودن بکنند.
والدین مسنتان دوست دارند که با شما حرف بزنند و از گذشته برایتان تعریف کنند هم شما را نصیحت کرده و هم دلشان خالی شود، ازشان بخواهید که خاطراتشان را بنویسند، اگر توان نوشتن ندارند، برایشان ضبط کنید، باور کنید با این کار شور و شوق را به آنها برمی گردانید، اصلا شاید توانستید برایشان چاپ کنید، مهم روحیه آنهاست که با این کار تقویت می شود.
چه اشکالی دارد که بی هیچ بهانه ای برای مادر بزرگتان یک روسری روشن بخرید و ازش بخواهید که برای رفتن به سینما شما را همراهی کند؟ یک رومیزی قشنگ لیمویی رنگ، چند عدد کوسن نارنجی، لیوان های رنگی همه اینها می تواند به خانه سوت و کور والدین مسنتان رنگ و لعاب تازه ای بدهد.استفاده از لباس های شاد، روحیه آنها را شاد می سازد، تشویقشان کنید که هم شاد بپوشند و هم به سینما، تئاتر، موزه، نمایشگاه بروند و خلاصه در اجتماع حضور داشته باشند.
شاید کم سواد باشند، شاید دیر یاد بگیرند، اما سعی کنید تا استفاده از تکنولوژی روز را یاد بگیرند، مثلا استفاده از پیامک و یا وایبر. یک کامپیوتر قدیمی برایشان بگیرید و طرز استفاده از اینترنت را بهشان یاد دهید، موج های جالب رادیو را برایشان یادداشت کنید، وقت شروع برنامه های شاد و جذاب تلویزیون بهشان زنگ بزنید و راهنماییشان کنید تا کدام کانال را بگیرند، مطمئن باشید آنها ته دلشان می خواهد بدانند که این تلفن همراه و کامپیوتر چه دارد که همه این گونه مات و مبهوتشان می شوند!
ارنست فردریک شوماخر (E. F. Schumacker) اقتصاددان شهیر بریتانیایی میگوید: «هر فرد باهوشی میتواند مسائل را بزرگتر، پیچیدهتر و سختتر کند. اما برای حرکت در جهت عکس این، رگههایی از نبوغ و شجاعتِ بسیار نیاز است.» دنیای امروز ما پر از امکانات و تجملاتی است که قرار است زندگی را برایمان راحتتر کنند. گاهی این امکانات زندگی ما را آسان میکنند و گاهی نیز تنها باعثِ پیچیدهتر شدن کارها میشوند. با اینحال، بسیاری از ما رؤیای زندگی سادهتری را در سر میپرورانیم. اغلب خودمان را در حالی تجسم میکنیم که در کنار دریاچهای نشستهایم و از طبیعت لذت میبریم. اما واقعیت همواره این رؤیا را متوقف میکند. خب همیشه نباید اینگونه باشد، زیرا کارهای کوچکی هستند که با انجام آنها میتوانیم زندگیمان را سادهتر کنیم. در این مقاله با ۷ راه برای اینکه سادهتر و شادتر زندگی کنید، آشنا میشوید.
هنگامی که دربارهی سادهتر زندگی کردن صحبت میکنیم، اکثرمان خود را در کلبهای در اعماق جنگل تجسم میکنیم در حالی که از راه کشاورزی و دامپروری روزگار میگذرانیم. اما چنین تصویری لزوما به معنای زندگی سادهتر نیست؛ دستکم نه برای همه! در عوض میتوانیم از میان تجملات و امکانات عصر جدید آنهایی را که زندگی را واقعا ساده میکنند، انتخاب کنیم و بقیه را کنار بگذاریم. در عصری که همگی به خودمان افتخار میکنیم که به شدت مشغولیم و به لطف تکنولوژی بیستوچهار ساعته با هم در ارتباطیم، فراموش کردن این نکته که امور سادهای در زندگی باعث شادیِ ما میشوند، بسیار آسان است. در نتیجه گاهی باید راههایی برای بازگرداندن این سادگی به زندگیمان پیدا کنیم. در ادامه ۷ راه برای سادهتر و شادتر کردن زندگی ذکر شده است:
پیام فرستادن، راهی رایج برای برقراریِ ارتباط شده است، به حدی که هدف اصلی تلفن را فراموش کردهایم: زنگ زدن به دیگران و مستقیم صحبت کردن! بله، آن سوی تلفن واقعا یک انسان وجود دارد!
وقتی پیام میفرستید به سادگی ممکن است در برداشت طرف مقابل، بخشی از مفهوم کلامتان از بین برود. سوءتفاهمها بسیار ساده اتفاق میافتند و مطمئنا سروساماندادن به مشکلات ارتباطی یا مسائل مالی که ممکن است برایتان پیش بیاید، بسیار دشوارتر خواهد بود. به غیر از زمانبَر بودن، وقتی که پیام میفرستید، احساسات و عواطف نیز منتقل نمیشوند و نمیتوانید واقعا بگویید که طرفتان چه احساسی دارد.
آیا برداشتن تلفن و زنگزدن آسانتر نیست؟ شاید! با این میتوانید فورا احساساتتان را نشان دهید، این امکان به وجود نمیآید که طرف مقابل از پیام شما برداشت اشتباهی داشته باشد، عواطف کنار گذاشته نمیشوند و سوءتفاهمی به وجود نخواهد آمد. تلفن زدن سریعتر است و زمان کمتری میگیرد (زیرا در رَدوبَدل کردن پیامها، بارها و بارها روی مسئلهی مورد نظر تأمل میکنید) و مهمتر اینکه با تلفنی حرفزدن، از این بابت که کارهای روزمره را به درستی سروسامان دادهاید، احساس خشنودیِ بیشتری خواهید کرد.
آیا شما هم از آن دست افرادی هستید که ترجیح میدهید عواطفتان را پنهان کنید؟ پس همهچیز را در درونتان نگاه میدارید. هنگام عصبانیت، اجازه نمیدهید کسی بفهمد که عصبانی هستید. وقتی از کسی ناراحتید، اجازه نمیدهید که آن شخص بداند. هنگامی که کسی کاری را انجام میدهد که شما را آزار میدهد، به آنها نمیگویید؟
این الگوی رفتاری، استرس زیادی به زندگی شما وارد میکند، شما را ناخشنود میکند و بالاخره همهی این احساسات با هم بیرون میریزند و این اصلا خوب نیست. زیرا نه از لحاظ روانشناختی و نه از لحاظ جسمانی با سلامتی سازگاری ندارد.
ترجیحا راهی پیدا کنید تا این احساسات را بهطور سازنده به سمتی دیگر سوق دهید. مثلا با یک دوست دردودل کنید یا مکان امنی مانند اتاقتان بیابید تا بتوانید این احساسات را آشکارا بیرون بریزید. با این کار در بلندمدت، سالمتر و بسیار خوشحالتر خواهید شد.
شما هر چند وقت یکبار به فیسبوک سر میزنید و پستهای دیگران را دربارهی اینکه چه کارهای شگفتانگیزی انجام میدهند، میخوانید؟ افرادی را میبینید که به دور دنیا سفر میکنند، گردش میروند، با دوستانشان استراحت میکنند، به رستورانهای زیبا میروند. در درونتان کمی احساس حسادت میکنید و با خودتان فکر میکنید که «چرا من چنین کارهای فوقالعادهای انجام نمیدهم؟».
دقیقا! چرا نه؟! به جای اینکه روزهایتان را صرفِ خواندن کارهای دیگران کنید، از خانه بیرون بروید و خاطرات خودتان را بسازید. به جاهایی که دوستشان دارید، سفر کنید، کتابی را که میپسندید، بخوانید، کوهنوردی کنید و توی دریاچه شیرجه بزنید.
همهی کارهایی را که دوست دارید، انجام دهید و مهمتر اینکه از مقایسهی خودتان با دیگران دست بکشید. به هر قیمتی که شده، از مقایسهکردن بپرهیزید، چون مقایسه، شما را راضی نمیکند. کاری که شما را خوشحال و راضی میکند، خاطرهساختن برای خودتان است.
تا حالا پیشآمده که حدس بزنید عزیزان و دوستانتان چه فکری میکنند و کاملا در موردشان اشتباه کرده باشید؟ آیا پیشآمده که فرض کنید آنها چه چیزی را دوست دارند در حالی که اصلا اینطور نبوده است؟ شاید فکر کردهاید که چون با دوست یا همسرتان همیشه به یک رستوران خاص میرفتید، پس او حتما، آن رستوران را دوست دارد، اما هرگز از او نپرسیدهاید که از رفتن به آنجا لذت میبرد یا نه؟
پیشداوری و حدس زدنِ اینکه افراد، چه فکری میکنند، میتواند مشکلاتی ایجاد کند. با باز نگاه داشتنِ ارتباطاتتان و مستقیما سؤالکردن از عزیزانتان، هم از سوءتفاهمها پیشگیری میکنید و هم ارتباطی سالمتر و شادتر خواهید داشت.
ما اغلب خود را در وضعیتی مییابیم که نمیدانیم وقتی عزیزانمان به ما نیاز دارند، چگونه آرامشان کنیم. زیرا احساس میکنیم، نمیدانیم چطور این کار را انجام دهیم. ترس بَرمان میدارد که حالا چه کنیم و چیزی که اوضاع را بدتر میکند این است که گاهی عزیزانمان حتی نمیخواهند حرف بزنند. شما در این مواقع چه میکنید؟
گاهی تنها کاری که باید انجام دهید این است که کنارشان باشید. به همین سادگی! آنها به کلمات شما نیازی ندارند و نمیخواهند حرف بزنند. بلکه تنها به حضورِ دلگرمکنندهی شما نیاز دارند. تنها به آغوش شما نیاز دارند. چنین حرکتهای کوچکی میتواند جای هزاران واژه را پُر کند.
آیا دربارهی قدمهای بعدیتان شک و تردید دارید؟ شاید از اینکه چیز تازهای را تجربه کنید، میترسید؟ شاید از اینکه دیگران چه فکری دربارهتان میکنند، میترسید؟ یک ضربالمثل بسیار قدیمی وجود دارد که میگوید:
معذرتخواهی بابت کاری، بهتر از اجازه گرفتن برای آن کار است.
این به آن معناست که بااراده عمل کردن و سپس معذرتخواهی بابت آن، بهتر از منتظر تأییدِ دیگران بودن و ریسک به تأخیر انداختن کارها است. پس اگر میخواهید کاری را انجام دهید، انجامش دهید. آنچه را که خوشحالتان میکند، انجام دهید. از امتحان کردنِ کارها نترسید. شک و تردید نداشته باشید. احتمالا پس از انجام دادن یک کار جدید، درمییابید که واقعا آن را دوست دارید و این شما را به عنوان یک انسان، خوشحالتر میکند.
حتی اگر اینطور نبود، خب باز هم مشکلی نیست! شما جان سالم بهدَر خواهید برد. سراغ کار دیگری بروید چون میدانید یکی دیگر از گزینههایی را که خوشحالتان نمیکند، حذف کردهاید.
ما اغلب بهجای تلاش فعالانه، با نگرانیِ بیهوده دربارهی آینده، مسائل را زیادی پیچیده میکنیم. ترجیحا وقتتان را صَرف کارهایی کنید که اکنون کنترلشان در دست شماست و نگرانی دربارهی مسائلی را که نمیتوانید کنترلشان کنید را کنار بگذارید.
برای نمونه، اگر میخواهید کسبوکاری راهاندازی کنید، گامهای کوچک و سادهای در راستای دستیابی به رؤیایی که خوشنودتان میکند، بَردارید.
ضمانتی برای اینکه آینده چگونه خواهد بود وجود ندارد، اما با تمرکز روی همین مسائل کوچکی که اکنون میتوانیم کنترل کنیم، در مسیر درست به سمت آیندهای که مطمئنا روشنتر و شادتر خواهد بود، حرکت میکنیم.
دانههای برنج به جز در آشپزی در تمیز کردن، گرم کردن و حتی زیبایی نیز کاربرد دارند. اگر تا به حال فقط از خوردن برنج لذت می بردید بهتر است این مطلب را خوانده و از دیگر مزایای آن نیز بهره مند شوید!
از مزایای این دانههای سفید بیشتر بهره ببرید:
1- تمیز کردن بطریها
برای تمیز کرن گلدانها و بطریهایی که دهانهای باریک و غیر معمول دارند، دو قاشق غذاخوری برنج را 10 دقیقه با آب گرم داخل آنها خیس کنید. بعد از چند بار تکان دادن و آبکشی متوجه تمیزی فوقالعاده آن خواهید شد.
2- وسایلی که داخل آب میافتند
در صورت افتادن گوشی داخل آب، باتری آن را در آورده، طوری داخل برنج قرار دهید که روی آن کاملا پوشیده شود. خواهید دید که کار خواهد کرد!
3- تمیز کردن آسیاب
بعد از آسیاب کردن قهوه یا ادویههای مختلف، برای تمیز کردن دستگاه، مواد چسبیده را تا جای ممکن بیرون آورید. داخل آن برنج بریزید و دور آسیاب بچرخانید. برنج به طرز فوقالعادهای جذبکننده و تمیزکننده خواهد بود.
4- چک کردن دمای روغن
برای دانستن این که روغن به اندازه کافی برای سرخ کردن داغ شده است، کافیست یکی از دانههای برنج را داخل آن بیندازید. اگر برنج روی روغن آمد و شروع به پختن کرد، روغن آماده سرخ کردن است.
5- جلوگیری از چسبیدن نمک
با روشی که بعضی رستورانها استفاده میکنند، یعنی ریختن چند دانه برنج داخل نمکدان، مانع از به هم چسبیدن آنها شوید.
6- رسیدن میوه
برای رسیدن سریعتر میوه (در صورتی که فرصت صبر کردن ندارید) آن را همراه برنج داخل یک ظرف بگذارید. در طول روز دو بار چک کنید تا بیش از حد نرسد.
7- درست کردن کیسه گرمایی
با پارچههایی مانند پشم یا کتان، کیسه بدوزید. داخل آن مقداری برنج بریزید. لبه آن را دوخته، به عنوان پد گرمایی از آن استفاده کنید.
قبل از استفاده آن را داخل مایکروفر گرم کنید. به این ترتیب تا یک ساعت گرم خواهد ماند.
8- شفافیت پوست
هنگام طبخ برنج، مقداری از آب برنج را بردارید. بگذارید داخل یخچال سرد شود و از آن برای شستشوی صورت استفاده کنید.
برای گرفتن نتیجه بهتر از برنج قهوهای استفاده کنید و طی 3 روز آن را مصرف نمایید. برنج قهوهای سرشار از ویتامین E بوده و درخشش لازم را به پوست شما برمیگرداند. برای شستشو از لیف استفاده کنید.
9- درست کردن دمپایی گرمکننده
اگر در خانه مجبور به راه رفتن روی سنگ یا سرامیک در شبهای سرد زمستان هستید، کافیست هنگام درست کردن دمپایی روفرشی داخل رویه آن مقداری برنج بریزید و از گرمای آن بهره ببرید.
انسان ها همیشه در نزدیکی آب زندگی کرده اند. آب نه تنها غذای انسان را تامین می کرده بلکه با زیبایی طبیعی خود تخیلات انسان را نیز به کار می گرفته است. در ادامه مجموعه ای از زیباترین دریاچه های پنهان طبیعت را برای شما جمع آوری کرده ایم:
دریاچه آییه که در پارک ملی Situ Gunung قرار گرفته جز مناطق حفاظت شده اندونزی می باشد. پارک ملی Situ Gunung آبشارهای زیادی نیز دارد که به زیبایی طبیعی این منطقه افزوده اند.
Hornindalsvatnet با 514 متر عمق عمیق ترین دریاچه نروژ است. نزدیک ترین دهکده ها به دریاچه گروداس و موگرندا هستند که هر دو با ماشین قابل دسترسی اند.
دریاچه پیتو که از یخچال های طبیعی تغذیه می شود در پارک ملی Banff در کانادا واقع شده است. این دریاچه در ارتفاع 1800 متری واقع شده و برای دسترسی به آن باید از جاده Icefields Parkway عبور کنید.
دریاچه آشی دریاچه ای بسیار دیدنی در منطقه هاکونه ژاپن است. این دریاچه به خاطر نمای فوق العاده از قله فوجی معروف است. دریاچه آشی به معنی دریاچه نی است چون در بستر این دریاچه نی های زیادی وجود دارد.
دریاچه اوهرید یکی از قدیمی ترین و عمیق ترین دریاچه های اروپاست و یونسکو اعلام کرده اکوسیستم این دریاچه ارزش جهانی دارد. در این دریاچه بیش از 200 گونه بومی مختلف زندگی می کنند که فقط همین جا وجود دارند. حتی ناسا هم یکی از دریاچه های تایتان (یکی از قمرهای زحل) را اوهرید نامگذاری کرده است.
از این دریاچه زیبا در واشنگتن، کوه آدامز پیداست. این دریاچه با جنگل های Grifford Pinchot احاطه شده است و به همین خاطر گردشگران می توانند در هر زمانی از سال از اینجا دیدن کنند.
دریاچه گونینگ توجو در پارک ملی Kerinci در اندونزی قرار گرفته است. کوه توجو با ارتفاع 1900 متر دریاچه را احاطه کرده است. این دریاچه بین کوهنوردان معروف است و معمولا محلی ها در آن ماهیگیری می کنند.
دریاچه سامپالوک در فیلیپین بین هفت دریاچه سان پابلو بزرگ ترین است. محلی ها از این دریاچه ماهی می گیرند و از بستر حاصلخیز آن برای کشاورزی استفاده می شود.
آب دریاچه ترانکوییل از کوه یخی که در نزدیکی آن قرار دارد تامین می شود. گونه های گیاهی و جانوری متعددی در این دریاچه زندگی می کنند که به زیبایی کوه های اطراف این منطقه می افزایند.
دریاچه ملیسانی در غاری به همین نام در یونان قرار دارد. این دریاچه خانه گیاهان زیادی است که کف آن را پوشانده اند. گردشگران به خاطر آب فوق العاده آبی اینجا و همچنین نور زیبای آفتاب که از حفره بالای غار به درون می تابد به این محل جذب می شوند.
دریاچه سنت مری دومین دریاچه بزرگ در پارک ملی Glacier در ایالت مونتانا است. این دریاچه با ارتفاع 1400 متر آب بسیار سردی دارد و در زمستان سطح آن کاملا یخ می زند. گردشگران در تمام طول سال می توانند از این مکان دیدن کنند.
دریاچه مینوانکا در پارک ملی بانف در کانادا قرار گرفته و طولانی ترین دریاچه در بین مجموعه پارک های Canadian Rockies می باشد. در حال حاضر از آب این دریاچه برای سدسازی در پروژه های هیدروالکتریک استفاده می شود.
دریاچه رید فلوت در غاری با همین نام در چین قرار دارد. غار یک غار طبیعی آهکی است که توسط دولت چین بسیار زیبا نورپردازی شده است. این غار سرشار از زیبایی است و در میان گردگشران منطقه بسیار معروف است.
دریاچه هالستات در اتریش واقع شده و با ناحیه مسکونی Salzkammergut احاطه شده است. این منطقه جز میراث جهانی یونسکو می باشد. گردشگران می توانند در هتل های زیادی که در کنار دریاچه قرار گرفته اقامت داشته باشند.
دریاچه لوییز در کانادا یک دریاچه یخی است که نام آن از شاهزاده Louisa Caroline Alberta یکی از دختران ملکه ویکتوریا گرفته شده است. رنگ زمردی درخشان این آب به دلیل گرد سنگ هایی است که با آب های ذوب شده از یخچال های اطراف به این دریاچه ریخته می شوند.
این دریاچه در پارک ملی Plitvice در کرواسی قرار دارد. این منطقه حفاظت شده تقریبا 300 هزار کیلومتر مساحت دارد و سالانه 1.2 میلیون نفر از آن دیدن می کنند. همچنین آبشارهای بسیار زیبا در این پارک قرار دارد.
الگوهای رفتار:ضمیر ناهشیار مسئول بخش بزرگی از پیامدها و سبب همه تکرارها در زندگی انسان است. ما بر اساس برنامههای ثبت شده در ضمیر ناهشیار خود عمل میکنیم. در هر مرحلهای که باشید میتوانید به آنچه میخواهید دست یابید و هدف ما از این کتاب نیز بیان چگونگی انجام این عمل است.اما همین جا باید یک نکته را برای خود مشخص کنیم که هر وقت تصمیم به تغییر بگیریم با مقاومت روبرو میشویم بعبارت دیگر کمربندها را محکم ببندید.
شکلگیری الگوهای رفتاری: بلافاصله پس از تولد، الگوهای رفتاری شروع به شکلگیری میکنند پس بسیار محکم و جاافتاده هستند. بخش کوچکی از الگوهای انسان در زندگی هشیارانه و بخش اعظم آن ناهشیار بوده و بازتاب آموختههای او از والدین است.
همیشه از خود به خوبی یاد کنید و زندگی را بطور دلخواه تصور کنید. کتابهایی را که در زمینه موفقیت نوشته شدهاند با دقت بخوانید. بهتر است الگوهای رفتاری دلخواه را روِی کاغذ بیاورید تا این الگوها برای شما بصورت یک انتخاب آگاهانه درآیند.
تصویر ذهنی از خویشتن: منشا تمام افکار و حرکات ما چگونه دیدن خویشتن است. بنابراین تصویر ذهنی ما تعیین میکند که - دنیا را تا چه اندازه دوست داریم و چقدر مایل به زندگی در آن هستیم- دقیقا چه اندازه در زندگی موفق خواهیم بود.
از اینرو است که دکتر ماکسول مالتز مینویسد:« هدف تمام رواندرمانیها تغییر تصویریست که فرد از خویشتن دارد.»
اولین گام بسوی یک پیشرفت گسترده برای کسب نتایج مطلوب، تغییر نوع تفکر و بیان ما در رابطه با خویشتن است. خود محور بودن و خود دوستداری دو مقوله جداگانهاند. معنی خود دوستداری سالم اینست که ما اصراری برای توجیه خود و دیگران نداشته باشیم ما باید بتوانیم از انجام هر کاری که به کیفیت و زیبایی زندگیمان میافزاید احساس راحتی کنیم. مردم موفق همیشه از واژههای تشکرآمیز استفاده میکنند زیرا به این نتیجه رسیدهاند که باید قدر ارزشهای خود را بدانند. دیگران با همان رفتاری را دارند که ما با خود با خویشتن داریم.
ارزش انسان: شما سزاوار عشق و احترام هستید تنها به این خاطر که شما، شما هستید. ارزشهای خود را بشناسید و مرتب برای خود خاطرنشان کنید که سزاوار بهترین رفتارها هستید. اگر تصویر ذهنی ما از خویشتن ناسالم باشد همواره درون خود زمزمهی « من لیاقت ندارم» را میشنویم و این نگرش باعث میشود که شادیها را بگونهای ناهشیار پس بزنیم.
نشانههای رفتاری یک تصویر ذهنی ناسالم:
۱) حسادت
۲) منفی صحبت کردن درباره خود
۳) احساس گناه
۴) ناتوانی در ادای تعارفات کلامی
۵) عدم پذیرش تعارفات کلامی
۶) اهمیت ندادن به نیازهای خویش
۷) سوال نکردن در مورد خواستههای خود
۸ ) ضعف مزاجی پایدار
۹) مقایسه خود با دیگران
۱۰) انتقاد از دیگران
۱۱) ناتوانی در پذیرفتن و لذت بردن از عواطف و محبت دیگران
۱۲) ناتوانی در بیان عواطف
۱۳) محروم ساختن بیدلیل خود از رفاه و آسایش و ...
تندرستی:
بیماری اغلب نتیجه تعارضات درونی حل نشده است که دیر یا زود در جسم نمودار میشود. برای سالم بودن و انرژی داشتن لازم است که هیجانات مثبت خود را حفظ کنیم، به بیان احساسات خود بپردازیم و خود را سزاوار سلامتی و تندرستی بدانیم. از همینجا و همین لحظه خود را بپذیرید و افکار شاد و سلامت داشته باشید.
درد:
درد، انسان را به تامل و تغییر جهت ما وامیدارد. همانند درد جسمانی، اگر با درد عاطفی نیز برخوردی احمقانه داشته باشیم، ضربهها همچنان ادامه خواهند یافت. این آسیبها تا زمانی که در نگرش خود تغییری ایجاد نکنیم همچنان ادامه خواهند یافت.
ما جزئی از دنیای روزمره خود هستیم: ما به بخشی از محیط بلافصل خود تبدیل میشویم و هیچکس نسبت به تاثیرات محیط، دوستان، خانواده، کتاب و ... مصونیت ندارد پس اگر برای تغییر زندگی خود مصمم هستید، برای تغییر محیط خود نیز مصمم شوید.
ثروت:
فقر نتیجه تفکر فقیرانه است اگر ثروت میخواهید نوع تفکر خود را عوض کنید. در زندگی همان چیزی را بدست میآوریم که انتظارش را داریم.
برای پول درآوردن یا جمع کردن آن، باید بتوانید با آن راحت باشید اگر اینگونه نباشید هشیارانه یا ناهشیارانه ترتیب از دست دادن آن را خواهید داد.
برای ثروتمند بودن باید بتوانید نسبت به ثروتمندان دیگر احساس خوب و مثبتی داشته باشید هر کسی باید بپذیرد که ارزش کمک گرفتن دارد، زیرا توانایی شما برای پذیرش کمک دیگران تعیین کننده توانایی شما برای کسب ثروت است.
اگر بیش از اندازه به پول وابسته هستید پول درآوردن و نگه داشتن آن برایتان دشوار خواهد بود
اگر قبول موفقیت برای شما تشویش و ناراحتی به همراه آورد همیشه خود را دور از موفقیت نگه خواهید داشت.
فقر ربطی به معنویت ندارد، ثروت و بینیازی نشانه توازن فرد است.
نکانی برای بهبود وضعیت مالی:
۱) اول پول پسانداز کنید، بعد خرج کنید
۲)نگرشهای ثروتمندان را بررسی کنید
۳) به خود خاطر نشان کنید که شایسته ثروت هستید
۴) نقشه بریزید و اهداف خود را مشخص کنید
۵) پدر و مادر، اوضاع جوی، اقتصاد، دولت و ... را به خاطر حال و روزتان سرزنش نکنید.
فصل دوم
در حال زندگی کنید:
زمان واقعا وجود ندارد. این لحظه تنها زمانی است که در اختیار داریم از این لحظه چیزی بسازید. زیستن در زمان حال یعنی که ما از هر کاری که در حال انجام آن هستیم بخاطر خود آن لذت ببریم و نه اینکه صرفا بدنبال هدف نهایی آن باشیم.
انتظار:
زندگی را در زمان حال بگذران و نفست را به خاطر اتفاقات آینده در سینه حبس نکن. وقتی منتظر وقوع چیزی هستید خود را با کار دیگری مشغول کنید. با رها کردن موقعیت به حال خود، نتایج را تسریع کنید.
بخشندگی:
کینهورزی یکی از اصلیترین علل بیماریهاست. سرزنش کردن دیگران هیچ ثمری برای ما ندارد و چیزی را تغییر نمیدهد. سرزنش خود و دیگران تنها ما را از پرداختن به مسئله اصلی که باید انجام دهیم باز میدارد. انتخاب با ماست که مهار زندگی خود را بدست گیریم و در حال زندگی کنیم یا خود را در لجاجتها و پریشانیهای گذشته زنجیر کنیم.
مقابله با افسردگی:
آیا احمقانه نیست تمام نگرانیهای ۲۵ سال آتی را با خود حمل کنیم و تازه متعجب باشیم که چرا زندگی اینگونه دشوار است؟ ما را برای بیست و چهار ساعت زندگی امروز طراحی کردهاند و نه بیشتر. نگرانی امروز برای مشکلات فردا دردی از ما دوا نخواهد کرد.
شوخی:
ما اغلب وقتی مریض میشویم که خود و زندگی را بیش از اندازه جدی میگیریم. آنچه برای سالم ماندن بدن نیاز داریم، خندیدن است. بیایید گاه و بیگاه برای خود خاطرنشان کنیم که ما انسان هستیم و مانند تمام انسانهای دیگر ممکن است کارهای احمقانه از ما سر بزند. اگر توقع شما بیعیب و نقص بودن و کمال است به این سیاره تعلق ندارید. زندگی آنقدرها جدی نیست بیایید شوخی را جدیتر بگیریم.
فصل سوم:
ما به طرف اندیشههای غالب خود کشیده میشویم:
اصل از این قرار است:« به هر چیزی که فکر کنی به طرفش کشیده میشوی» حتی اگر آن افکار دلخواهمان نباشند. علت اینست که مسیر حرکت ذهن همیشه بسوی هر چیز است و نه در جهت گریز از آن. تفکر مثبت سازنده است، به آنچه میخواهید فکر کنید.
ضمیر ناهشیار:
بیایید بپذیریم که ما هر روز از طریق افکار خود برنامههای تازهای به ضمیر ناهشیار خود میدهیم.پس مواظب افکارمان باشیم. هدف خود را «بهدست آمده» تصور کنید تا ضمیر ناهشیار شما ترتیب رسیدن به آن را فراهم کند.
تخیل:
هر چه تخیل شما رشد یافتهتر باشد یادآوری و حل مسائل برایتان آسانتر است. تخیل خود را مانند جسم خود پرورش دهید. همه چیز از رویا آغاز میشود. حامی رویای خود باشید. در ترانهای آمده است « اگر هرگز رویایی نداشتهاید، پس هیچوقت همرویایی که به حقیقت پیوسته باشد نخواهید داشت.»
تمرین ذهنی:
ارزش اساسی تمرین ذهنی در این است که ما را قادر به ارائه الگوهایی از عملکرد کامل و بدون نقص به سلولهای مغزیمان میکند. ما در تخیل مرتکب اشتباه نمیشویم. در هر حال قبل از هر چیز زمانی را به انجام بیعیب و نقص عملی که میخواهید انجام دهید، در ذهن خود بپردازید.
قانون جذب:
ذهن انسان شبیه یک آهنرباست و هر چه را به آن فکر کند بطرف خود میکشد. به خواستههای خود فکر کنید تا به آنها دست یابید. البته استفاده از نیروی فکر جایگزینی برای عمل نیست، بلکه استفاده صحیح از ذهن ما را قادر میسازد که با سهولت و سرعت بیشتر به اهداف خود دست پیدا کنیم.
ترس:
با تعمیم این اصل به اصل تازهای میرسیم با نام «ترس از دست دادن». وقتی بیم از دست دادن چیزی را داریم، خود را مستعد از دست دادن آن میکنیم.
اصل از این قرار است:« بر آنچه که دارید تمرکز کنید، از داشتن آن لذت ببرید و نگران از دست دادنش نباشید» اگر بر این باور باشیم که با از دست دادن چیزی یا کسی زندگی ما رو به نابودی خواهد گذاشت آنگاه چه بسا جهان تصمیم بگیرد به ما اثبات کند که بدون آن چیز یا آن کس هم قادر به زندگی خواهیم بود. ترس از دست دادن، زیستن در زمان حال نیست، زیستن در آینده است.
فرار از ترسها:
اصل شگفتانگیز دیگر آن است که غالبا وقتی ما شهامت مواجهه با مشکلات را پیدا میکنیم آنها ناپدید میشوند و دیگر نیازی به رودررو شدن با آنها باقی نمیماند.
قدرت واژهها:
هرچه بر زبان بیاورید همان را بدست خواهید آورد چون همین کلمات سازنده نگرش ما هستند اگر مصمم به شاد زیستن هستید باید درباره خود مثبت سخن بگویید. بیان مثبت به ما اجازه میدهد که به گزینش شایسته و نشاندن آنها در ضمیر خود بپردازیم و از این رهگذر عملکرد و احساس بهتری داشته باشیم. اصولی که باید در هنگام بیان مثبت رعایت شود:
۱- ذهن همیشه به طرف آنچه میاندیشیم حرکت میکند، پس اگر بیان شما اینگونه باشد که « من مریض نیستم» نتایج دلخواه شما عایدتان نخواهد شد.
۲- با گفتن و نوشتن یک بیان مثبت میتوان تاثیر آن را دو چندان کرد چون بدین ترتیب حواس فیزیکی بیشتری درگیر شده و تاثیر عمیقتری میگذارد.
۳- تکرار این جملات لازم و مهم است. برای بازسازی نظام عقایدی که بیست سال مدافع آن بودهایم مسلما به پافشاری و اصرار نیاز است.
شکرگزاری:
وقتی سپاسگزار نعمتهای خود هستیم مرکز توجه خود را بر خواستههای مطلوب خود قرار میدهیم. وقتی زندگی خود را سرشار از مواهب الهی بدانیم و آنچه که اکنون در اختیار داریم معترف باشیم سبب جاری گشتن سیلی از مواهب تازه به زندگی خود میشویم.
فصل چهارم:
اهداف:
هدف آن چیزی است که ما را همیشه در حرکت نگه میدارد. هدف داشتن جزئی از طبیعت ماست و صرف هدف داشتن به مراتب مهمتر از ماهیت آن هدف است. چون مهمترین چیز رسیدن به هدف نیست بلکه یاد گرفتن و رشد کردن در خلال راه است.
قانون نتایج افزوده اصلی است که با اطمینان به ما میگوید:« علاوه بر خود هدف اصلی، نتایج بسیاری عاید شما خواهد شد.»
هنگام برنامهریزی برای هدف لازم است نحوه عملکرد هر چیز را در این سیاره به خاطر بسپاریم، هیچ چیز در خط مستقیم حرکت نمیکند و هیچ هدفی مستقیم بدست نمیآید بلکه تصحیح مداوم و پیوسته راه رسیدن به هدف است.
هدفهای خود را بر روی کاغذ بیاورید. مسلما تهیه لیست تنها کاری نیست که باید انجام شود، اما این لیست، طریقه و ساختاری برای دستیابی به اهداف زندگی در اختیار ما قرار میدهد.
محدودیتها:
تنها چیزی که موفقیت ما را محدود میسازد تفکریست که به ما میگوید: «نمیتوانی موفق شوی». با هر محدودیتی که برای خود قرار میدهیم، مسئولیتی تازه برای خود ایجاد میکنیم. دور ریختن برچسبهایی که به خود آویزان کردهایم نخستین گام بسوی خوب زیستن است.
مشکلات:
ما پیوسته با موقعیتهای بزرگی روبرو میشویم که زیرکانه خود را در غالب مشکلات لاینحل از ما پنهان میکنند. مشکلات بخشی از میراث فرهنگ جهان هستند که ما را برای رهایی از خود بسوی یادگیری و تجربه میرانند و ذهن ما را وسعت میبخشند.
اشتباهات: اشتباهات واقعا اشتباه نیستند، بیایید در هر موردی انتظار خطا از خود داشته باشیم و آنها را بعنوان بخشی از فرآیند یادگیری بپذیریم. از آن گذشته اگر تا این اندازه در برابر خود جدی و خشک نباشیم زندگی کردن با اشتباهات بسیار، بسیار آسانتر خواهد بود. شکست خوردن هرگز مایه شرمساری نیست، شرمساری تنها از تلاش نکردن است.
قانون کاشت و برداشت:
با تو همانگونه رفتار خواهد شد که تو با دیگران رفتار کردهای. هرچه بکاری همان را پس میگیری. جهان هستی منصف و عادل است، برداشت امروز ما از زندگی حاصل کشتههای دیروز ماست.
ریسک:
رسیدن به هر هدفی، همیشه مستلزم قبول خطر است. چاشنی زندگی دست زدن به کارهای تازه و خلق تازهها از جوهر خویشتن است. بیخطری نیروی حیات را خفه میکند.
تعهد:
وقتی ما بر خود مسلط میشویم اتفاق جالبی میافتد، بدین معنی که اغلب همان تعهد کافیست. به بیان دیگر وقتی ما حاضر میشویم هر بهایی را برای رسیدن به هدف خود بپردازیم عموما دیگر نیازی به پرداخت آن پیش نمیآید.
تلاش:
ما نیاز به تلاش داریم زیرا طبیعت ما آنرا «طلب» میکند. زیرا تلاش، امتیاز و اشتیاق انسان برای یادگیری،خودآزمایی، آزمایش و تجربه است. اشتباه اغلب مردم اینجاست که تنها برای رسیدن به اهداف نهایی کار میکنند و نه برای لذت از کار کردن و به همین خاطر است که وقتی به اهداف مورد نظر خود نمیرسند دچار یاس و افسردگی میشوند.
اوضاع وقتی بهتر میشود که ما بهتر شویم همه چیز زمانی تغییر میکند که ما تغییر کرده باشیم و نه قبل از آن.
تمام توان خود را به کار بگیرید:
وقتی فلسفه فردی شما این باشد که « من تمام تلاش خود را خواهم کرد صرف نظر از اینکه ...» آنوقت است که همیشه میتوانید سرافرازانه بر عقاید خود بایستید. شکست آسیب میرساند اما این آسیب زمانی شدیدتر است که بدانیم حداکثر تلاش خود را بهکار نبردهایم.
پایان شب سیه: زندگی اینگونه است، همیشه سردترین و تاریکترین لحظهها درست قبل از سپیده است، اما اگر خود را از سقوط و نومیدی حفظ کنیم پاداشها به زودی سرازیر میشوند.
پافشاری:
پافشاری یک راز است، رازی که انسانهای موفق بخوبی از آن آگاهند. اینان میدانند که این راز عامل اصلی پیروزی است اما بازندگان پافشاری را به منزلهی نوعی « تلاش اضافی» بیمورد تلقی میکنند ( البته پافشاری را با کلهشقی نباید اشتباه گرفت)
درخواست کردن:
درس اول چگونه رسیدن به هر خواستهای، درخواست کردن آن است. به چندین دلیل عمده زیر مطرح کردن خواستهها حائز اهمیت است:
۱- درخواست کردن نشانه اعتمادبهنفس و ارزش قائل بودن برای خود است و این برای سلامت مهم است.
۲- اولین قدم منطقی برای تفهیم خواستههای خود به دیگران است زیرا هیچکس قادر به خواندن ذهن ما نیست.
۳- برای دیگران هم لذت کمک کردن به ما را در بردارد.
و اگر کسی به شما جواب منفی دهد به معنی لیاقت نداشتن شما نیست بلکه تنها بدین معنی است که ایدههای شما با ایدههای آن شخص جفت نمیشود.
دلایل و نتایج:
اگر زندگی دلخواه خود را ندارید، اگر واقعا کار دلخواه خود را انجام نمیدهید هیچ عذری برای توجیه آن پذیرفته نیست. میزان لذتی که از زندگی میبریم با میزان سرزنش اوضاع و احوال نسبت معکوس دارد.
فصل پنجم:
نیاز به زمان:
طبیعت همیشه نیازمند زمان است. بلوط یکشبه بزرگ نمیشود، رشد و تکامل ما نیز چنین است. بنا کردن اعتماد، پرورش یک بدن سالم، یک تجارت سودآور همه و همه نیازمند زمان است.
استراحت:
طبیعت گاهبهگاه به استراحت و آسودگی نیاز دارد. ما نیز به فراغت، به استراحت، به مرور، به تامل و به بودن نیازمندیم.
از کودکان بیاموزیم:
وقت خود را با بچهها بگذرانید و چیزهای بیشتری در مورد خندیدن، کنجکاوی، پذیرفتن، اعتماد، اراده و تصور خلاق از آنها بیاموزید، بچهها برای آموزش ما آمدهاند.
فعالیت بیوقفه:
مادامی که در حرکت هستیم وقتی برای نگران شدن نداریم بهاینترتیب از ضعف وحشتناکی که ناشی از تعبیر و تفسیرهای شخصی شخصی است اجتناب کردهایم. رمز ادی و تکامل در فعالیت است.
اگر استفاده نکنید، از دستش میدهید:
جهان هستی پیوسته ما را ترغیب به مشغول ماندن میکند. قانون بهرهبرداری قانونی شگفتانگیز است. ما را به حرکت وامیدارد و وقتی میتوانیم آنچه را داریم برای خود نگه داریم که از آن حداکثر استفاده را ببریم.
آسوده باشید و امور را به حال خود واگذارید:
از دیدگاه علمی، وقتی ما آسوده هستیم ریتم مغزی حرکتی آرامتر به خود میگیرد یعنی امواج آلفا را نشان میدهد و در این حالت است که انسان توانایی و خلاقیت بسیار بیشتری از خود نشان میدهد و نتایج مطلوب به سهولت به بار میآیند.
عدم وابستگی:
برای رسیدگی به اهداف خود بکوشید اما زندانی این اهداف نباشید ما برای بدست آوردن بعضی چیزها لازم است قادر باشیم بدون آنها زندگی کنیم.
تغییر:
جز تغییر هیچ چیز دوام نمیآورد. با این همه بهنظر میرسد که ما گاه این قانون را فراموش میکنیم و یاسها رنجهای فراوانی را بیجهت به خود تحمیل میکنیم.
کنارگذاری:
برای خلق یک جریان سالم، تمام چیزهایی را که نمیخواهید، استفاده نمیکنید یا نیاز ندارید رها کنید. جدا از احساساتی که بدین ترتیب آشکارا به مرحلهای از تعالی میرسند ناگهان میبینید که مانند یک آهنربا چیزهای تازهتری را به خود جذب میکنید.
ما واقعا چقدر میدانیم ؟!:
اگر مصمم هستید که قبل از استفاده کردن از هر چیزی ابتدا آنرا درک کنید باید مدتها انتظار بکشید. تجربه به من ثابت کرده است اگر آنچه را داریم بپذیریم و از آن استفاده کنیم بیشترین لطف را به خود کردهایم. بگذارید دیگران وقت خود را به توجیه مسائل بگذرانند بیایید دنبال نتیجه گرفتن باشیم.
زندگی بیارزش است مگر آنکه شما به آن ارزش دهید: زندگی کسالتبار نیست بلکه کسالت در مردمی است که از پشت عینکهای کثیف و تیره به دنیای خود نگاه میکنند. تا این لحظه هرچقدر هم از زیباییها لذت برده باشید امروز میتوانید تصمیم بگیرید که بیشتر لذت ببرید. امروز زمان انتخاب است، امروز و هر روز.
فصل ششم
امروز مهم است:
هرجا که هستید همانجا نقطهی آغاز است، تلاش بیشتر امروز، سازندهی فردای متفاوت شماست.
« یک درخت هر چقدر هم که بزرگ باشد با یک دانه آغاز میشود، طولانیترین سفرها با اولین قدم »
«لائوتسه»
منبع : خلاصه کتاب " راز شاد زیستن"