آستین نو بخور پلو

در باشگاه ضرب‌المثل امروز حکایت کوتاهی را از ضرب‌المثل «آستین نو، بخور پلو» می‌خوانید.
حکایت ضرب‌المثل «آستین نو، بخور پلو» را می‌دانید؟ابراهیم نظّام متکلّم و ادیب و شاعر می‌نویسد: در مَثَل چهار امتیاز موجود است که در سایر انواع کلام با هم یافت نمی‌شود و آن چهار عبارتند از: اختصار لفظ، وضوح معنی، حسن تشبیه، لطافت کنایه و این آخرین درجه بلاغت سخن است که مافوق آن متصور نیست. تا کنون تعاریف فراوان از مثل به عمل آمده است. از جمع‌بندی این تعاریف، تعریف جامع زیر را می‌توان ارائه داد:   
«مثل جمله‌ای است کوتاه، گاه استعاری و آهنگین، مشتمل بر تشبیه با مضمون حکیمانه و برگرفته از تجربیات مردم که به واسطه روانی الفاظ و روشنی معنا و لطافت ترکیب، بین عامه مشهور شده و آن را بدون تغییر یا با تغییر جزئی در گفتار خود به کار برند» (ذوالفقاری،1391).
با این وصف در باشگاه ضرب‌المثل امروز به نقل حکایت کوتاهی از ضرب‌المثل «آستین نو، بخور پلو» می‌پردازیم.
********************************
این ضرب المثل را زمانی به کار می برند که احترام به فرد یا افرادی در درجمع صرفا به خاطر لباسی باشد که به تن کرده‌اند و یا جایگاه و مقامی که آنها تصاحب کردند و نه به خاطر انسان بودن آن ها.
داستان این ضرب‌المثل برمی گردد به اینکه روزی ملا نصرالدین با لباسی ژنده و کهنه به یک مهمانی رفت که صاحبخانه نه تنها او را تحویل نگرفت که با داد و فریاد از خانه هم بیرون کرد.
ملا که از این حرکت ناراحت شده بود، به خانه رفت و لباسی گرانبها را از همسایه به امانت گرفت و دوباره به همان مهمانی بازگشت.
این دفعه صاحب خانه او را به گرمی پذیرفت و او را در بهترین مکان جای داد. و برایش سفره ای رنگین پهن کرد.
ملا از این رفتار تعجب کرد و به خنده افتاد. و پیش خود فکر کرد که این همه احترام به خاطر لباسی است که او به تن کرده است. برای همین آستین لباسش را کشید و گفت: آستین نو بخور پلو ، آستین نو بخور پلو .
و بعد در برابر تعجب دیگران گفت: احترامی که الان شما به من می گذارید نه به خاطر خودم که بخاطر لباسی است که به تن کرده ام، وگرنه من همانی هستم که پیش از این با لباس کهنه بر تن به این مهمانی آمده بودم و مرا بیرون راندید.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.