فستیوال یخ و برف

فستیوال یخ و برف از جشن هایی است که در شهر هاربین چین برگزار می شود.
شهر سرد هاربین در شمال‌شرقی چین که دمای آن در ماه‌های سرد زمستان به ۳۰- درجه سانتی‌گراد هم می‌رسد،ساختمان‌های عظیم یخی همراه با مجسمه‌های بزرگ برفی، کنده‌کاری‌های روی برف، فانوس‌های یخی، نمایش آتش‌بازی و تفریحات برفی؛ هاربین را امسال به یکی از مراکز معروف زمستانی تبدیل کرده است.منظره این شهر در شب از دید بازدیدکنندگانی که سرمای سخت این شهر را تحمل می‌کنند، با روشن شدن چراغ‌های رنگی از داخل و بیرون ساختمان‌ها و مجسمه‌ها دیدنی‌تر است. در طول فستیوال امسال، نمایشگاه مجسمه‌های برفی، میهمانی باغ فانوس یخی، مسابقه اسکی، مسابقه فوتبال روی برف، رقابت‌های اسکیت، مسابقات رالی روی یخ، اجرای تئاتر و مذاکرات اقتصادی و تجاری برپاست.

برای مشاهده اندازه واقعی تصاویر روی آنها کلیک کنید

اسکیت روی یخ

«اتریش» یکی از کشورهای غرب اروپاست. این کشور از شمال با کشورهای «آلمان» و «جمهوری چک»، از شرق با کشورهای «اسلوواکی» و «مجارستان»، از جنوب با کشورهای «ایتالیا» و «اسلوونی» و از غرب با کشورهای «سوئیس» و «لیختنشتاین» هم‌مرز است.
در بسیاری از کشورهای جهان یکی از بزرگ‌ترین تفریح‌های مردم در فصل سرد، زدن به دل برف و یخ است! اگرچه خیلی‌ها دل خوشی از سرما و یخبندان ندارند اما حقیقت این است که از سرما و برف و یخبندان استفاده‌های دیگری نیز می‌توان داشت: اسکیت روی یخ یکی از همین استفاده‌هاست. در مطلب زیر با هشت زمین یخ‌زده‌ای آشنا می‌شوید که اسکیت‌بازان زیادی را به خود می‌بینند و زیبایی خاصی دارند.

Banff Lake Louise - کانادا


هیچ جای تعجب نیست که «کانادا» با آب و هوای فوق‌العاده سردش، زمین‌های اسکیت روی یخ زیبایی داشته باشد. درواقع یکی از زیباترین زمین‌های اسکیت به این کشور تعلق دارد. این زمین همواره میزبان کانادایی‌های بسیاری است که برای گذراندن بخشی از اوقات خود به آن هجوم می‌آورند. اطراف دریاچه «لوئیس» را کوه‌های سربه فلک کشیده احاطه کرده‌اند.

Vienna Ice Dream - اتریش ـ وین


«اتریش» یکی از کشورهای غرب اروپاست. این کشور از شمال با کشورهای «آلمان» و «جمهوری چک»، از شرق با کشورهای «اسلوواکی» و «مجارستان»، از جنوب با کشورهای «ایتالیا» و «اسلوونی» و از غرب با کشورهای «سوئیس» و «لیختنشتاین» هم‌مرز است. رشته کوه‌های آلپ شرقی بخش زیادی از این کشور را در خود گرفته‌اند. Vienna Ice Dream یکی از مشهورترین زمین‌های اسکیت این کشور است.

Red Square Rink - روسیه ـ مسکو


«روسیه» یکی دیگر از کشورهای سردسیر جهان است. همواره و با شروع فصل زمستان در اخبار هواشناسی شبکه‌های خبری جهان همواره می‌توان نام روسیه و سرمای وحشتناک بعضی از مناطق آن را دید. درجه برودت هوا در برخی مناطق روسیه همچون منطقه «اویمیاکون» به 53 درجه زیرصفر نیز می‌رسد. اما سرما در روسیه مزایایی هم دارد و یکی از آنها پیست زیبای Red Square Rink است.

Rockefeller Center - ایالات‌متحده آمریکا ـ نیویورک


یکی دیگر از زیباترین زمین‌های اسکیت روی یخ دنیا در «نیویورک» واقع شده است. این زمین اسکیت هر روز از ساعت هشت و 30 دقیقه بامداد درهای خود را به روی مراجعان می‌گشاید و تا نیمه‌شب نیز پذیرای کسانی است که از طرفداران اسکیت روی یخ محسوب می‌شوند. «راکفلر سنتر» ـ که این زمین اسکیت در آنجا قرار دارد ـ مجموعه‌ای از ۱۹‌ساختمان تجاری و اداری در میدانی در محله منهتن است.

Shichahai - چین ـ بی‌جینگ


دریاچه Shichahai از سه دریاچه متصل به‌هم تشکیل شده است: دریاچه «Qianhai»، دریاچه «Houhai» و دریاچه «Xihai». این دریاچه را ساختمان‌های تاریخی محاصره کرده‌اند و پیست بیرونی آن با همه وسایل موردنیاز اسکیت مجهز شده است. بلیت این زمین در روزهای عادی 80‌سنت و آخرهفته و روزهای تعطیل یک دلار و 60 سنت است.

Eiffel Tower Ice Rink
- فرانسه ـ پاریس


پیست اسکیت روی یخ پاریس امسال به دلیل نوسازی و تعمیرات طبقه نخست برج ایفل بسته شده است اما سال آینده میلادی این زمین اسکیت دوباره بازگشایی خواهد شد. این زمین اسکیت در حدود 60 متر بالاتر از Champs de Mars قرارگرفته و بخشی از هزینه ورودی برج ایفل به این زمین اختصاص دارد. این پیست از سال 1969 میلادی آغاز به‌کار کرده و یک بار در سال 2004 میلادی نیز بازسازی شده است.

روی یخ گردو خاک بلند نکن !

آشنایی با ریشه ضرب المثل ها؛
وقتی کسی بیخود و بی‌جهت بهانه بگیرد این مثل را می‌گویند.

روزهای آخر زمستان بود و هنوز کوه‌‌ها برف داشت و یخبندان بود، چوپانی بز لاغر و لنگی را که نمی‌توانست از کوره ‌راه‌های یخ بسته کوه بگذرد در سر "چفت"(آغل) گذاشت تا حیوان در همان اطراف چفت و خانه بچرد. عصر که می‌شد و چوپان گله را از صحرا و کوه می‌آورد این بز هم می‌رفت توی رمه و قاطی آنها می‌شد و شب را در "چفت" می‌خوابید. یک روز که بز داشت دور و بر چفت می‌چرید و سگ‌‌ها هم آن طرف خوابیده بودند یک گرگ داشت از آنجا رد می‌شد و بز را دید اما جرأت نکرد به او حمله کند چون می‌دانست که سگ‌های ده امانش نمی‌دهند. ناچار فکری کرد و آرام‌آرام پیش بز آمد و خیلی یواش‌ و آهسته بز را صدا کرد. بز گفت: "چیه؟ چه می‌خواهی؟" گرگ گفت: "اینجا نچر" بز گفت: "برای چه؟" گرگ گفت: "میدانی چون دیدم تو خیلی لاغری دلم به رحم آمد خواستم راهی به تو نشان بدهم که زود چاق بشوی" بز با خودش گفت: "شاید هم گرگ راست بگوید بهتر است حرف گرگ را گوش بدهم بلکه از این لاغری و بیحالی بیرون بیایم" بعد از گرگ پرسید: "خب بگو ببینم چطور من می‌تونم چاق بشم؟" گرگ گفت: "این زمین، زمین وقف است و علفش ترا فربه و چاق نمی‌کند، راهش هم اینست که بروی بالای آن کوه که من الان از آنجا می‌آیم و از علف‌های سبز و تر و تازه آنجا بخوری من هم دارم می‌روم به سفر!" بز با خودش فکر کرد که خب گرگ که به سفر می‌رود و آن طرف کوه هم رمه گوسفندها و چوپان هست بهتر است که کمی صبر کنم وقتی گرگ دور شد من هم بروم آنجا بچرم عصر هم با گوسفندها برگردم.

گرگ که بز را در فکر دید فهمید که حیله‌اش گرفته، از بز خداحافظی کرد و به راه افتاد و رفت سر راه بز کمین کرد. بز هم که دید گرگ راهش را گرفت و رفت خیالش راحت شد و شروع کرد از کوه بالا رفتن، اما توی راه یک مرتبه دید که ای دل غافل گرگه دارد دنبالش می‌آید. بز فکری کرد و ایستاد تا گرگ به او رسید. بز گفت: "می‌دانم که می‌خواهی مرا بخوری، من هم از دل و جان حاضرم چون که از زندگیم سیر شده‌ام، فقط از تو می‌خواهم که کمی صبر کنی تا بالای کوه برسیم و آنجا مرا بخوری، چون که اگر بخواهی اینجا مرا بخوری نزدیک ده است و از سر و صدا و جیغ من سگ‌‌ها می‌آیند و نمی‌گذارند مرا بخوری آن وقت، هم تو چیزی گیرت نمی‌آید و هم من این وسط نفله می‌شوم اگر جیغ هم نکشم نمی‌شود آخر جان است بادمجان که نیست!" گرگ دید نه بابا بز هم حرف ناحسابی نمی‌زند. خلاصه شرطش را قبول کرد و بز از جلو و گرگ از عقب بنا کردند از کوه بالا رفتن، گرگ که دید نزدیک است بالای کوه برسند شروع کرد به بهانه گرفتن و سر بز داد زد که "یخ سرگرد نده" بز که فهمید گرگ دنبال بهانه است با مهربانی گفت: "ای گرگ من که می‌دانم خوراک تو هستم، تو خودت هم که می‌دانی هرچه به قله کوه برسیم امن‌تر است پس چرا عجله می‌کنی من که گفتم از زنده بودن سیر شدم وگرنه همان پایین کوه جیغ می‌کشیدم و سگ‌‌ها به سرعت می‌ریختند". گرگ گفت: "آخه کمی یواش برو، گرد و خاک نکن نزدیکه چشمای من کور بشه". بز گفت: "آی گرگ! روی یخ راه رفتن که گرد نداره، بیجا بهانه نگیر" خلاصه راهشان را ادامه دادند تا به سر کوه برسند.

اما گرگ از پشت سرش ترس داشت که مبادا سگ‌های ده از کار او خبردار شده باشند و دنبالش بیایند و هرچند قدمی که می‌رفت نگاهی به پشت سرش می‌کرد بز هم که می‌دانست چوپان و گوسفندها سر کوه هستند دنبال فرصتی بود تا فرار کند. تا اینکه وقتی باز هم گرگ برگشت تا به پشت سرش نگاه کند بزه تمام زورش را داد به پاهایش و فرار کرد و خودش را به گله رساند. سگ‌های گله هم افتادند دنبال گرگ و فراریش دادند. بز با خودش عهد کرد که دیگر به حرف دیگران گوش نکند و اگر بتواند از گرگ هم انتقام بگیرد. فردای آن روز همان گرگ بز را دید که باز در جای دیروزی می‌چرد. با خودش گفت: "اینجا گرگ زیاد است او که مرا نمی‌شناسد می‌روم پیشش شاید امروز او را گول بزنم ولی دیگر به او مجال نمی‌دهم که فرار کند".

با این فکر رفت پیش بز، بز هم که از همان اول او را شناخت خودش را به نفهمی زد که مثلاً گرگ را نمی‌شناسد. گرگ گفت: "آهای بز! اینجا ملک وقفه، بهتره اینجا نچری بری جای دیگه". بز گفت: "من حرف تو را باور نمی‌کنم مگر به یک شرط، اگر شرط مرا قبول کنی آن وقت هر جا که بگی میرم" گرگ گفت: "شرط تو چیه؟" بز گفت: "اگر حاضر بشی و بری روی آن تنور گرم و دو دستت را یک بار در لب آن به زمین بزنی و قسم بخوری که این ملک وقفی است آن وقت من حرفت را باور می‌کنم". گرگ گفت: "خب اینکه کاری نداره" و به سر تنور رفت تا قسم بخورد، زیر چشمی هم اطراف را می‌پایید که نکند سگ‌‌ها یک مرتبه به او حمله کنند غافل از اینکه یک سگ قوی بزرگ داخل تنور خوابیده است همین که رفت سر تنور و دست‌هایش را لبه تنور زد و مشغول قسم خوردن شد سگی که توی تنور خوابیده بود از خواب بیدار شد و به گرگ حمله کرد. سگ‌های ده هم رسیدند و او را پاره‌پاره کردند.